به گزارش ایکنا به نقل از روابطعمومی بنیاد ایرانشناسی، این نشست با هدف بررسی ابعاد مختلف بازنمایی مفهوم وطن در آثار سینمایی ایران و واکاوی نقش سینما در شکلدهی هویت ملی برگزار گردید. در این رویداد فرهنگی هنری علی متقیان، مدیرعامل مؤسسه ایران، سید محمد بهشتی، مدیرعامل پیشین بنیاد سینمایی فارابی و رائد فریدزاده رئیس سازمان سینمایی کشور به ایراد سخن پرداختند.
در پنل تخصصی این نشست، اعظم راودراد، استاد دانشگاه؛ منوچهر شاهسواری، دبیر جشنواره فیلم فجر؛ رامتین شهبازی، منتقد و مدرس سینما؛ حسن فتحی، کارگردان و فاطمه محمدی، مدیرعامل موزه سینما به بحث و گفتوگو درباره روایت وطن در سینمای ایران پرداختند.
در بخش نخست این نشست، دکتر علی متقیان، مدیرعامل مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران، به ایراد سخن پرداخت و ضمن گرامیداشت سالروز میلاد امام حسن عسکری(ع)، سخنان خود را با محوریت «نقش سینما در بازآفرینی هویت ملی و تقویت وطندوستی» آغاز کرد.
وی در ابتدای سخنانش تصریح کرد: «حب وطن» بخشی جداییناپذیر از فرهنگ و هویت تاریخی هر ملت است و اگرچه باید از افراط و گرفتار شدن در دام قومگرایی و نژادگرایی پرهیز کرد، اما وطندوستی عامل انسجام اجتماعی و توسعه پایدار هر کشوری به شمار میرود. او افزود: «وطندوستی نه تنها مذموم نیست بلکه مایه وحدت، یکپارچگی و پیشرفت ملل است و در تاریخ ایران نیز به اشکال مختلف تجلی یافته است.»
متقیان در ادامه به نقش ویژه هنر هفتم در بازنمایی مفاهیم ملی اشاره کرد و گفت: «یکی از مهمترین عرصههای تجلی وطندوستی در ایران، عرصه سینما بوده است. در دوران دفاع مقدس، بازنمایی وطن در قالب مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن متجاوز در سینما نمود پیدا کرد و در دهههای بعد نیز در قالب روایتهایی از مادران ایثارگر، ماندن در سرزمین و تلاش برای آبادانی وطن به تصویر کشیده شد.»
او با بیان اینکه: «هیچ رسانهای همچون سینما قدرت بازآفرینی هویت ملی در بستر حسی و عاطفی ندارد»، افزود: «سینما صرفاً آیینهای برای بازتاب وطن نیست؛ بلکه خود در مقام کنشگر، نقش فعالی در شکلدهی هویت ملی ایفا میکند.»
مدیرعامل مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران سینما را «معمار حافظه جمعی» توصیف کرد و توضیح داد: روایتهای سینمایی با بهرهگیری از عناصر زیباییشناسی، زبان دراماتیک و نشانههای فرهنگی، گذشته را نه تنها بازگو میکنند بلکه آن را دوباره خلق کرده و با نیازهای هویتی امروز پیوند میزنند. از این رو، فیلمها ماشین حافظهای هستند که خاطره تاریخی را بازتولید و بازآرایی میکنند.
به گفته او، در جهانی که «جدال روایتها» حرف نخست را میزند، سینما ابزار قدرتمندی برای بازنمایی وطن و تقویت حس ملی است و باید بیش از پیش در سیاستگذاری فرهنگی به این ظرفیت توجه شود.
دکتر متقیان در پایان سخنانش خطاب به فیلمسازان و کارگردانان کشور گفت: «از هنرمندان بزرگ سینما انتظار میرود با بهرهگیری از شجاعت و روحیه جوانمردی مردم ایران، حماسه ایستادگی ملت در جنگ ۱۲ روزه علیه دشمن صهیونیستی را در قالب اثری ماندگار به تصویر بکشند تا برای آیندگان به یادگار بماند.»
وی برگزاری چنین نشستهایی در بنیاد ایرانشناسی را فرصتی برای هماندیشی اندیشمندان و هنرمندان دانست و تأکید کرد که تداوم این جلسات میتواند گامی مهم در مسیر «رشد و شکوفایی ایران فردا» باشد.
در ادامه نشست «روایت وطن در سینمای ایران»، دکتر سیدمحمد بهشتی، مدیرعامل پیشین بنیاد سینمایی فارابی و رئیس اسبق سازمان میراث فرهنگی، به ایراد سخن پرداخت. وی سخنان خود را با طرح این پرسش آغاز کرد: «سینمای ایران چه نسبتی با وطن دارد؟» و برای پاسخ به این پرسش، مروری تاریخی بر روند شکلگیری سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی ارائه داد.
بهشتی یادآور شد: «در سالهای آغازین دهه ۶۰، زمانی که بحث شکلگیری ساختار جدید سینمای ایران مطرح بود، پرسش اصلی این بود که آیا ایران اساساً میتواند سینما داشته باشد؟»
وی افزود: «شاید امروز این پرسش بدیهی به نظر برسد، اما در آن زمان، در میان بیش از ۲۰۰ کشور جهان، تنها حدود ۲۰ کشور سینمای واقعی داشتند و ما باید ابتدا پاسخ میدادیم که آیا ظرفیت لازم برای تداوم سینما در ایران وجود دارد یا خیر.»
بهشتی توضیح داد: «دلایل متعددی وجود داشت تا به این پرسش پاسخ مثبت داده شود: وجود زبان فارسی بهعنوان زبان میانجی میان اقوام ایرانی، تاریخ کهن و فرهنگ غنی ایران و ریشهدار بودن تجربههای فرهنگی و هنری.» به گفته او: «این ظرفیتها موجب شد که ایران نه تنها بتواند سینما داشته باشد بلکه به یکی از جریانهای مهم سینمایی جهان بدل شود.»
وی برای تبیین جایگاه سینمای ایران در جهان مثالی زد: «همانطور که فرش ایرانی بدون آنکه نامی بر آن نوشته شود در هر نقطه از جهان شناخته میشود، سینمای ایران نیز واجد ویژگیهایی است که آن را از دیگر سینماها متمایز میسازد. این ویژگیها ریشه در فرهنگ ایرانی دارند و همین باعث شده سینمای ایران در سطح جهانی جایگاهی یگانه پیدا کند.»
مدیرعامل پیشین بنیاد فارابی تأکید کرد: «فرهنگ ایران ذاتاً جهانی است و هر محصولی که در بستر فرهنگ ایرانی تولید شود، قابلیت جهانیشدن دارد.» او گفت: «در ایران، هر پدیدهای که بخواهد جهانی شود باید ریشه در فرهنگ ایرانی داشته باشد. این قاعده در هنر و سینما نیز مصداق دارد. به همین دلیل، سینمای ایران توانسته است در عرصه جهانی بدرخشد و در معتبرترین جشنوارهها جوایز کسب کند.»
وی با اشاره به دستاوردهای سینمای ایران خاطرنشان کرد: «اگرچه سینما پس از انقلاب همواره تحت فشار و محدودیت بوده است، اما همین فشارها باعث شد مانند الماس تراش بخورد و به قلههای جهانی دست یابد.»
بهشتی یکی از نکات مهم سخنانش را اینگونه بیان کرد: «بخشهای زیادی از ساختار کشور مانند صنعت، کشاورزی یا توسعه شهری نسبت خود را با ایران پیدا نکردهاند، اما سینمای ایران یکی از معدود عرصههایی است که نسبتش را با هویت ایرانی برقرار کرده و از این رو توانسته جهانی شود. این تجربه میتواند آموزنده دیگر حوزهها باشد.»
او در ادامه به نمونههایی از فیلمهای ایرانی اشاره کرد که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به مفهوم ایران پرداختهاند: «از فیلمهایی چون «باشو غریبه کوچک» و «ای ایران» که صراحتاً نام ایران را در خود دارند، تا آثاری چون «مهمان مامان» یا «آفساید» که به شکل تلویحی به ویژگیهای فرهنگ ایرانی میپردازند.»
بهشتی با ذکر خاطرهای از زندهیاد عباس کیارستمی و نمایش فیلم «خانه دوست کجاست» در فرانسه، تأکید کرد: «سینمای ایران حتی در خارج از مرزها نیز با نام ایران پیوند خورده است؛ چنانکه دانشآموزان فرانسوی پس از تماشای فیلم، نقشه ایران را بهعنوان بلیت سینما نقاشی کردند.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود، مفهوم «ایران» را فراتر از مرزهای سیاسی و جغرافیایی دانست و گفت: «ایران همانجایی است که نوروز جشن گرفته میشود و شاهنامه اعتبار دارد. از تفلیس تا بوسنی، از هند تا کانادا، هرجا که فرهنگ ایرانی حضور دارد، ایران معنا مییابد. ایران را باید همچون عطری دانست که نمیتوان آن را در مرزهای جغرافیایی محدود کرد.»
بهشتی با طرح موضوع «اختلال در اهلیت» در جامعه امروز ایران گفت: «گاه تنها در شرایط بحرانی، مانند جنگ ۱۲ روزه اخیر در برابر رژیم صهیونیستی، ظرفیتهای اهلیتی و هویتی جامعه مجال بروز مییابند، اما پس از آن دوباره به فراموشی سپرده میشوند.» او افزود: «سینما میتواند همان نقشی را ایفا کند که فردوسی، سنایی، نظامی و مولانا در قرون گذشته داشتند؛ یعنی یادآوری اینکه ما که هستیم و وطن ما چیست.»
بهشتی در پایان با تأکید بر ظرفیتهای سینمای ایران گفت: «همانگونه که فرهنگ ایرانی بر پایه ارکان بزرگی چون فردوسی، حافظ و سعدی ایستاده است، سینمای ایران نیز میتواند یکی از ارکان فرهنگی معاصر ما باشد؛ رکنی که نسبت خود را با ایران برقرار کرده و توانایی فتح قلههای جهانی را دارد.»
در بخش بعدی این نشست، دکتر رائد فریدزاده، رئیس سازمان سینمایی کشور، سخنان خود را با ابراز خرسندی از حضور در بنیاد ایرانشناسی و همراهی با جمعی از هنرمندان و اندیشمندان آغاز کرد. او در ابتدای سخنانش تأکید کرد: «کار پس از سخنان ژرف و پرمعنای سیدمحمد بهشتی دشوار است» و تلاش خواهد کرد بحث را از زاویهای دیگر پی بگیرد.
فریدزاده در بخش نخست سخنان خود به تحلیل فلسفی مفهوم وطن پرداخت و گفت: «وطن تنها یک مرز جغرافیایی نیست، بلکه یک امر وجودی و هستیشناختی است؛ جایی که انسان در آن به خانه وجودی خویش بازمیگردد. وطن همزمان تجربه تعلق و تمایز است.»
وی با اشاره به پیوند وطن با زبان افزود: «وطن در وهله نخست در زبان متجلی میشود. زبان نهتنها ابزار ارتباط بلکه حامل حافظه تاریخی و فرهنگی ماست. هویت ایرانی از رهگذر زبان فارسی شکل گرفته و این زبان میانجی، پیوند دهنده اقوام مختلف در ایران است.»
رئیس سازمان سینمایی با تأکید بر اینکه هویت ایرانی همواره فراملی و چندلایه بوده است، گفت: «ایرانی بودن یعنی جهانی بودن. فرهنگ ایرانی همواره بخشی از جهان را در درون خود حمل کرده و از این رو هویت ملی ما یک هویت سیال، پویا و چندلایه است. همین ویژگی در شعر فارسی، در معماری ایرانی و امروز در سینمای ایران متجلی است.»
به گفته او، سینمای ایران همزمان دو کار را انجام میدهد: «از یکسو پیکره واحد ملی را بازتاب میدهد و از سوی دیگر، لایههای زیرین و متنوع هویت ایرانی را آشکار میسازد.»
فریدزاده سینمای ایران را «شناسنامه فرهنگی امروز ایران» دانست و تأکید کرد: «اگر دیروز شعر فارسی شناسنامه جهانی ایران بود، امروز سینمای ایران این نقش را بر عهده دارد. بسیاری از کشورها ایران را نه از رهگذر سیاست، بلکه از طریق شعر و سینما میشناسند.»
او با اشاره به سخنان بهشتی درباره عباس کیارستمی افزود: «سینمای ایران حامل ظرایف فرهنگی است که گاه ترجمهناپذیرند. برای نمونه، در فیلم «جدایی نادر از سیمین» صحنهای که سیمین هنگام خروج از خانه به همسرش میگوید «شجریان را هم با خودم بردم» شاید برای یک مخاطب غیرایرانی ناآشنا باشد، اما در متن اثر، همان ظرایف بومی به تجربهای جهانی بدل میشود.»
فریدزاده با تأکید بر اینکه: «هرچه سینمای ایران بومیتر باشد، جهانیتر نیز خواهد بود» گفت: «بزرگترین دستاورد فرهنگی ما امروز سینماست. فیلمهای ایرانی با بهرهگیری از فرهنگ بومی، توانستهاند جوایز معتبر جهانی را کسب کنند و همین نشان میدهد که جهانپسندی سینمای ایران دقیقاً از دل بومی بودن آن میآید.»
او خاطرنشان کرد: «این ویژگی باعث شده است سینمای ایران، همانند شعر و معماری ایرانی، نه تنها بازتابدهنده وطن باشد، بلکه در مقام «کنشگر فرهنگی»، به ساخت و بازتعریف هویت ملی نیز یاری رساند.»
رئیس سازمان سینمایی در پایان سخنانش با خواندن ابیاتی درباره وطن، تأکید کرد: «سینمای ایران باید همچنان بدرخشد و کارکرد فراملی خود را حفظ کند.» او ابراز امیدواری کرد که نسل امروز سینماگران بتوانند در کنار بزرگان این عرصه، راهی تازه برای بازنمایی ایران در جهان بگشایند و «هر روز بیش از پیش نقش سینما در معرفی ایران به جهانیان پررنگتر شود.»
در آغاز پنل تخصصی این نشست، حسن فتحی، کارگردان و فیلمنامهنویس شناختهشده، با اشاره به پیوند ناگسستنی وطن با حافظه تاریخی ملت ایران سخنان خود را ایراد کرد. او گفت: «برای سخن گفتن از وطن در سینما، ناگزیر باید به تاریخ و فرهنگ سرزمین خود بازگردیم. وطن فقط یک جغرافیا نیست؛ بلکه انباشتی از تجربهها، اسطورهها و روایتهایی است که نسل به نسل انتقال یافته و هویت ما را ساخته است.»
فتحی در ادامه بر اهمیت توجه سینماگران به تاریخ ایران تأکید کرد و توضیح داد: «هیچ ملتی بدون آگاهی از گذشته خویش نمیتواند هویت امروز و فردای خود را بسازد. سینما نیز اگر بخواهد به وطن بپردازد، ناگزیر باید از چشمه تاریخ بنوشد.»
او با اشاره به نمونههایی از سینمای تاریخی در ایران، افزود: «متأسفانه در دهههای اخیر بهدلیل مشکلات تولید و محدودیتهای بودجه، سینمای تاریخی کمتر جدی گرفته شده است. در حالیکه تاریخ ایران سرشار از ظرفیتهای دراماتیک و قهرمانانه است؛ ظرفیتهایی که میتوانند هم هویت ملی را تقویت کنند و هم برای مخاطبان جهانی جذاب باشند.»
فتحی وطن را «صحنهای زنده برای روایت درام انسانی» دانست و گفت: «درام، زمانی زنده میشود که در بستر یک جغرافیا و فرهنگ مشخص روایت شود. سینمای ایران وقتی میتواند جهانی شود که درامهای خود را در بستر وطن روایت کند. هیچ چیز به اندازه زندگی مردم عادی ایران، با همه رنجها، شادیها و امیدهایشان، قدرت دراماتیک ندارد.»
فتحی تأکید کرد: «ملودرامهای خانوادگی، آثار اجتماعی و حتی سینمای عاشقانه، زمانی هویت میگیرند که وطن بهعنوان زمینه مشترک در آنها حضور داشته باشد.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود به چالشهای موجود در پرداختن به وطن در سینمای امروز اشاره کرد و گفت: «ما گاهی گرفتار روزمرگی و مسائل زودگذر شدهایم. این در حالی است که سینما باید به آینده نگاه کند و با اتکا به حافظه تاریخی، روایتی برای نسلهای فردا بسازد.»
فتحی افزود: «سینماگران باید فراتر از نگاه تبلیغاتی یا شعاری به وطن بیندیشند. وطن را باید بهعنوان حقیقتی انسانی، عاطفی و فرهنگی دید که همزمان ریشه در تاریخ دارد و در آینده نیز امتداد خواهد یافت.»
او در پایان سخنانش خطاب به فیلمسازان جوان گفت: «تاریخ و فرهنگ ایران، معدن روایتهای سینمایی است. بیایید این معدن را جدی بگیریم و آثاری خلق کنیم که هم مردم ایران را به گذشته و هویتشان پیوند دهد و هم به جهان نشان دهد که ایران سرزمین داستانها و اسطورههای فراموشنشدنی است.»
فتحی تأکید کرد که اگر سینماگران ایرانی بتوانند روایتهای تاریخی و هویتساز خلق کنند: «سینمای ایران نه تنها در داخل، بلکه در سطح جهانی به الگویی بیبدیل بدل خواهد شد.»
در ادامه پنل تخصصی، منوچهر شاهسواری، مدیر فرهنگی و مدیرعامل پیشین خانه سینما، با نگاهی انتقادی به وضعیت امروز سینمای ایران، بر جایگاه حافظه جمعی و خطر انقطاع فرهنگی در روایت وطن تأکید کرد.
شاهسواری سخنان خود را با این جمله آغاز کرد: «وطن فقط گذشتهای برای یادآوری نیست، بلکه آیندهای برای ساختن است. اگر وطن را صرفاً در خاطرهها محصور کنیم، در بهترین حالت موزهای از افتخارات خواهیم داشت، نه سرزمینی زنده برای زیستن.»
وی توضیح داد: «وطن در معنای فرهنگی و اجتماعی خود، ترکیبی از حافظه تاریخی و چشمانداز آینده است و اگر سینما بخواهد بهطور جدی به وطن بپردازد، باید این دو بُعد را همزمان در نظر گیرد.»
شاهسواری حافظه جمعی را «سرمایه پنهان ملتها» دانست و گفت: «سینما به دلیل زبان عاطفی و روایی خود، یکی از مهمترین ابزارها برای ثبت و بازآفرینی حافظه جمعی است. فیلمهای بزرگ تاریخ سینما، آنهایی هستند که نهتنها داستانی فردی را روایت، بلکه خاطرهای جمعی را برای ملتها تثبیت میکنند.»
او افزود: «در ایران نیز نمونههایی داشتهایم که توانستهاند این حافظه جمعی را بازتاب دهند؛ از روایتهای دفاع مقدس تا داستانهای خانوادگی که زندگی مردم را در بستر ایران معاصر تصویر میکنند.»
این سینماگر برجسته هشدار داد: «یکی از بزرگترین چالشهای امروز ما انقطاع فرهنگی است.» او توضیح داد: «وقتی نسل جدید نمیداند پدران و مادرانش چه تجربههایی زیستهاند و روایتهای تاریخی به آنها منتقل نمیشود، وطن به مفهومی مبهم و دور بدل میگردد. سینما میتواند پلی میان نسلها باشد و این پیوند گسسته را دوباره برقرار کند.»
شاهسواری با انتقاد از بخشی از تولیدات اخیر سینما گفت: «اگر فیلمها صرفاً به مصرف روزمره و سرگرمی زودگذر تن دهند، نمیتوانند این وظیفه را انجام دهند. سینمای ایران باید فراتر از این سطح حرکت کند.»
او در ادامه تأکید کرد: «سینما باید آیندهنگر باشد» و افزود: «وطن فقط میراث گذشته نیست، بلکه آرزوی آینده است. فیلمسازان باید بتوانند تصویری از آینده ایران ارائه دهند؛ ایرانی که شایسته فرزندان فرداست.»
شاهسواری خاطرنشان کرد: «این آیندهنگری تنها با اتکا به روایتهای اصیل ایرانی امکانپذیر است و سینماگران نباید از بازخوانی اسطورهها، حماسهها و روایتهای تاریخی غافل شوند.»
در پایان، شاهسواری خطاب به سینماگران گفت: «ما مسئولیم. سینما تنها یک صنعت یا سرگرمی نیست؛ سینما حافظهای برای آینده ایران است. اگر ما این حافظه را نسازیم، دیگران برایمان خواهند ساخت. وطن نیازمند روایتهایی است که نسلهای آینده بتوانند با آن هویت خود را بازشناسند.»
در بخش بعدی پنل تخصصی، دکتر اعظم راودراد، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، با نگاهی تحلیلی به نسبت میان جامعه، وطن و سینما پرداخت. او در ابتدای سخنانش با بیان اینکه «جامعهشناسی وطن در سینمای ایران» عرصهای کمتر کاویده شده است، گفت: «وطن نه فقط یک سرزمین یا محدوده جغرافیایی، بلکه یک امر نمادین و فرهنگی است که در لایههای مختلف زندگی اجتماعی و هنری بازتاب مییابد. سینما یکی از مهمترین آینهها برای انعکاس این لایههاست.»
راودراد توضیح داد: «در جامعهشناسی، وطن اغلب در پیوند با دو مفهوم اساسی بررسی میشود: هویت و تعلق. سینما با تصویرسازیهای خود میتواند این دو مفهوم را تقویت یا تضعیف کند.»
او افزود: «در فیلمهای ایرانی، وطن گاهی در قالب یک خانه، یک خانواده یا حتی یک رابطه انسانی بازنمایی میشود. این استعارهها به مخاطب کمک میکنند که وطن را نه بهعنوان امری انتزاعی، بلکه بهصورت تجربهای زیسته درک کند.»
راودراد با اشاره به تحلیلهای نمادشناختی گفت: «یکی از پررنگترین استعارههای وطن در سینمای ایران، تصویر زن و بهویژه مادر است. در بسیاری از فیلمها، مادر همان کارکرد وطن را دارد: پناه، مأمن، ریشه و سرچشمه هویت.»
وی توضیح داد: «در آثار متعددی، از سینمای دفاع مقدس گرفته تا درامهای اجتماعی، مادر نماد سرزمینی است که فرزندانش برای آن جان میدهند یا به آن بازمیگردند.»
او گفت: «حتی زمانی که خانه یا زمین به تصویر کشیده میشود، اغلب در پیوندی استعاری با نقش زن/مادر قرار دارد.»
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: «سینمای ایران در روایت وطن، بیش از آنکه به سرزمین بهعنوان خاک و جغرافیا بپردازد، به بازنمایی روابط انسانی و خانوادگی رو آورده است. این ویژگی نشان میدهد که وطن برای ایرانیان بیش از هر چیز یک تجربه عاطفی و اجتماعی است.»
راودراد تأکید کرد: «این تجربه عاطفی بهویژه در سینمای پس از انقلاب و در دوران دفاع مقدس بهخوبی نمود یافته است؛ جایی که مادران شهدا و زنان مقاوم، نماد وطن و استقامت در برابر دشمن بودند.»
او در ادامه هشدار داد: «اگرچه تصویر مادر بهعنوان استعاره وطن بسیار قدرتمند است، اما نباید به تنها روایت غالب بدل شود. سینماگران باید بتوانند روایتهای متنوعتری از وطن ارائه دهند تا همه ابعاد هویتی و فرهنگی ایران پوشش داده شود.»
راودراد خواستار بازاندیشی در این روایتها شد و گفت: «نسل جدید نیاز دارد وطن را نه فقط در قالب نوستالژی یا تصویر مادر، بلکه در تجربههای معاصر شهری، دیجیتال و جهانیشده نیز ببیند.»
او در پایان سخنان خود تأکید کرد: «سینمای ایران اگر میخواهد حافظ هویت ملی باشد، باید وطن را همزمان در دو سطح روایت کند: در سطح عاطفی و سنتی (زن/مادر، خانواده، خانه) و در سطح مدرن و معاصر (شهر، مهاجرت، ارتباطات جهانی). تنها در این صورت است که سینما میتواند هم حافظ گذشته باشد و هم راهنمای آینده.»
فاطمه محمدی، مدیرعامل موزه سینما، سخنان خود را با اشاره به دشواری بازنمایی تجربههای تاریخی و اجتماعی در سینما آغاز کرد و تأکید کرد: «سینمای ایران همواره بازتابدهنده زندگی اجتماعی، فرهنگی و تاریخی مردم بوده است. وطن در سینما تنها به مرزهای جغرافیایی محدود نمیشود، بلکه تعلق فرهنگی، تاریخی و ارزشهای مشترک مردمانی که در جغرافیای فرهنگی ایران زمین زیست دارند، در آثار سینمایی بازتاب مییابد.»
محمدی ادامه داد: «سینما ابزاری است برای تصویر کردن دغدغهها، سنتها و زندگی روزمره مردم. از آثار کلاسیک تا فیلمهای معاصر، سینماگران با بازنمایی ایران و ایرانی، خاطرهها و تصویرهای اصیل و چشمنواز از وطن به یادگار گذاشتهاند.»
او با ذکر نمونههایی از آثار شاخص سینمای ایران به ویژه ساختههای مرحوم علی خاتمی، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، اصغر فرهادی، رخشان بنیاعتماد، حسن فتحی، مجید مجیدی و ابراهیم حاتمیکیا، افزود: «این فیلمها تصاویر ناب وطن و دغدغههای مردم را در جهان بازتاب داده و سینمای ایران را روزبهروز جهانیتر کردهاند.»
مدیرعامل موزه سینما به نقش زنان در سینمای ایران اشاره کرد و گفت: «زنان در سینمای ملی نه تنها نماد خانه و خانواده هستند، بلکه شخصیتهای فعال اجتماعی نیز در داستانها ظاهر میشوند. حضور زنان در بازیگری، کارگردانی و نویسندگی، با روایتهای تازهای از وطن و زندگی اجتماعی، باعث غنای فرهنگی و تنوع روایتهای سینمایی شده است.»
او با نمونههایی از فیلمهای «زیر پوست شهر»، «شیار ۱۴۳»، «روسری آبی» و آثار رخشان بنیاعتماد، تهمینه میلانی و پوران درخشنده، توضیح داد: «این فیلمها مرکز روایت ایران را زندگی عادی زنان نشان داده و زنانگی را در مدیوم سینما به وضوح بازنمایی کردهاند. سینمای ایران نه تنها زندگی مردم را روایت میکند، بلکه بستری برای تحلیل نقش و توانمندی زنان در جامعه نیز محسوب میشود.»
محمدی سخنان خود را با تأکید بر تأثیر سینمای ایران در بازتاب جهانی قصهها و افتخارات ملی پایان داد و گفت: «سینمای ایران یکی از تأثیرگذارترین و پرمعناترین قصهها را در جهان ارائه داده و همواره باید به آن افتخار کرد.»
رامتین شهبازی، منتقد و مدرس سینما در بخش پایانی پنل تخصصی، تحلیل خود را از مفهوم وطن در سینما و نقش تجربه زیسته مخاطب ارائه کرد. او با اشاره به نظریههای ویتگنشتاین، بیان داشت: «وقتی درباره واژههایی مانند وطن صحبت میکنیم، ابتدا با تجربه زیسته خود مواجه هستیم و تعریف دقیق آن دشوار است. اما فاصله گرفتن از تجربه و نگاه بیرونی به واژهها، امکان تحلیل و درک معنای آنها را فراهم میکند. واژهها زمانی دارای معنا میشوند که وارد بازیهای زبانی شوند.»
شهبازی افزود: «در سینما، این بازیهای زبانی و شکلهای زندگی، تنوع و تکثر را بازتاب میدهند. وطن، هویت و ملیت امروز دیگر محدود به یک تعریف واحد نیست و تجربه زیسته مخاطب، درک متفاوتی از آن ارائه میدهد.»
او با اشاره به آثار سینمایی شاخص گفت: «فیلمهایی مانند «اجارهنشینها»، «بانو» و «مهمان مامان» نمونههایی از بازنمایی استعاری وطن هستند. این آثار تضادها، گسستها و انسجام زندگی مردم را نمایش میدهند و نشان میدهند که سینما باید اجازه دهد هر فیلمساز با خاستگاه فکری خود، روایت منحصر به فردی از وطن ارائه کند.»
شهبازی درباره تأثیر بحرانها بر شکلگیری بازیهای زبانی در سینما توضیح داد: «بخشی از بازیهای زبانی وابسته به بحرانها هستند و در لحظه تولید میشوند. رسانهها و سینما وظیفه دارند این شکلهای زندگی را به مخاطب معرفی کنند و امکان بازنمایی تکثر و تنوع را فراهم سازند.»
او همچنین به محدودیتهای تولید سریع در سینما اشاره کرد و گفت: «سینما برخلاف برخی هنرهای دیگر، فرآیند طولانی دارد و این زمان برای شکلگیری معنا و بازیهای زبانی لازم است. بنابراین، باید به تکثر و تولید معنا در سینما اهمیت داد و از بازتولید تعاریف واحد جلوگیری کرد.»
شهبازی در پایان تأکید کرد: «تصویر زنان در سینما میتواند به مثابه استعاره باشد و اینجاست که مفهوم وطن از بعد جغرافیایی فراتر رفته و به وجه استعاری و فرهنگی دست مییابد. سینما به مخاطب امکان میدهد این تکثر و تنوع را درک کند و تجربههای متفاوت زندگی و وطن را بازتاب دهد.»
نشست تخصصی «روایت وطن در سینمای ایران» در بنیاد ایرانشناسی، با حضور مدیران فرهنگی، سینماگران، منتقدان و استادان دانشگاه، فرصت منحصربهفردی برای تحلیل نقش سینما در بازنمایی هویت ملی و تقویت وطندوستی فراهم آورد. سخنرانان تأکید کردند که سینما فراتر از بازتاب واقعیت، کنشگری فعال در شکلدهی حافظه جمعی و بازآفرینی ایران فرهنگی است؛ از بازنمایی مقاومت و مادران ایثارگر در دوران دفاع مقدس تا پرداخت به زندگی روزمره و نقش زنان در جامعه، همه بیانگر اهمیت سینما در ثبت و انتقال ارزشهای تاریخی و اجتماعی ملت ایران است. همچنین بر ضرورت روایتهای متنوع، همزمان تاریخی، اجتماعی و معاصر، و بهرهگیری از ظرفیتهای بومی برای جهانیشدن سینمای ایران تأکید شد. در مجموع، این نشست نشان داد که استمرار چنین هماندیشیهایی میتواند مسیر رشد فرهنگی و ارتقای جایگاه سینمای ایران را در سطح ملی و بینالمللی هموار سازد.
انتهای پیام