آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی یک دهه از عمر خود را در حوزه علمیه اصفهان به فراگیری پرداخت و دورههای مقدمات و سطح فقه و اصول را در محضر استادانی چون آیتالله سیدمهدی درچهای و سیدمحمد نجفآبادی به سرانجام رساند. آنگاه، به منظور تکمیل مراحل عالیتر تحصیل، رهسپار قم شد و در حلقه درس فقیهان بزرگی چون شیخ عبدالکریم حائری، حاج سیدمحمدتقی خوانساری، سیدصدرالدین صدر، سیدمحمد حجت و آیتالله بروجردی حاضر شد و همزمان، معارف فلسفی را از امام خمینی(ره) فراگرفت. فعالیت آموزشی او از همان سالهای آغازین طلبگی در اصفهان کلید خورد و در طول ۱۷ سال اقامت در قم نیز در کنار تحصیل، به تدریس و پرورش طلاب همت گمارد. از جمله شاگردان وی در دروس عالی حوزوی، آیتالله احمد جنتی بود.
شهید محراب که در ۲۰ سالگی به قصد ادامه تحصیلات حوزوی و نیل به مدارج عالی علمی و درجه اجتهاد، رهسپار دارالعلم قم شده بود، در آغاز ورود، یک سال را در مدرسه رضویه سپری کرد و سپس همراه آیتالله حاج شیخ عبدالجواد جبلعاملی، به مدت دو سال در حجرهای واقع در ضلع شمالی طبقه فوقانی مدرسه فیضیه اقامت گزید. پس از این دوره، به حجره شماره ۲۱ واقع در ضلع شمالی طبقه تحتانی فیضیه نقل مکان کرد. این مکان برای مدتی بالغ بر ۲۰ سال متوالی، مسکن و محل عبادت و مطالعه ایشان بود.
در طول این اقامت ۲۳ ساله در قم، فقط سه یا چهار ماه را در کنار خانواده به سر برد و مابقی این سالیان را در تنهایی گذراند. علت این زندگی پررمز و راز، تنگدستی و مضیقه مالی بود؛ ایشان حتی توانایی اجاره اتاقی مستقل را نیز نداشت. توضیح اینکه ورود ایشان به قم مصادف با دوران پایانی حیات مرحوم آیتالله حائری، مؤسس حوزه علمیه قم بود و در آن برهه، به طلاب تازهوارد شهریهای تعلق نمیگرفت؛ چراکه اوضاع اقتصادی حوزه بهگونهای بود که امکان چنین پرداختهایی وجود نداشت. با رحلت آیتالله حائری و آغاز ریاست مراجع ثلاث (آیات عظام خوانساری، حجت و صدر)، اگرچه شهریهای اندک به طلاب تعلق میگرفت، اما این مبلغ آنقدر ناچیز بود که امکان انتقال خانواده شهید محراب به قم فراهم نمیشد. در این زمان، شهریه ماهیانه وی فقط حدود هشت تومان بود؛ حتی با ورود آیتالله بروجردی به قم و افزایش شهریه طلاب فاضل و متأهل به مبلغ ۴۵ تومان، این میزان همچون گذشته پاسخگوی هزینههای زندگی نبود و حتی مخارج ۱۵ روز یک خانواده را نیز تأمین نمیکرد؛ از این رو، آیتالله اشرفی همچنان به زندگی بدون حضور خانواده در مدرسه فیضیه ادامه داد و فقط هر چند ماه یک مرتبه، چند روزی برای دیدار با خانواده راهی اصفهان میشد.
آیتالله اشرفی با پشتکار فراوان در تحصیل علوم دینی، در مدت زمانی کوتاه به یکی از فضلا و مدرسان برجسته حوزه تبدیل شد و مورد اعتماد ویژه مراجع تقلید زمان خود، بهویژه آیتالله خوانساری قرار گرفت؛ تا آنجا که آیتالله خوانساری غالباً بدون اطلاع قبلی به حجره وی سر میزد و علاوه بر شهریه رسمی، مبالغی نیز به ایشان هدیه میکرد. نخستین اجازهنامه اجتهاد صادرشده از سوی آیتالله خوانساری به آیتالله اشرفی اصفهانی اعطا شد، در حالی که وی در آن زمان ۴۰ سال داشت. پیش از آن نیز چندین اجازه امور حسبیه از همان مرجع عالیقدر دریافت کرده بود.
هنگامی که آیتالله خوانساری در مدرسه فیضیه نماز جماعت اقامه میکرد، در زمان غیبت ایشان، امام خمینی(ره) به نیابت از وی امامت جماعت را بر عهده میگرفت. در غیاب امام خمینی(ره)، با اصرار طلاب، آیتالله اشرفی پیشنماز میشد؛ تا جایی که در یک نوبت، خود امام خمینی(ره) نیز به ایشان اقتدا کرد. نماز جماعت فیضیه در آن زمان باشکوهترین نماز جماعت قم بهشمار میآمد که دستکم ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر از مجتهدان و اهل علم در آن شرکت میجستند. این جمعیت فرهیخته، بیحکمت و بدون اطمینان از صلاحیت امام جماعت، پشت سر هیچکس نماز نمیگزارد.
شهید محراب، آیتالله اشرفی چنان مجذوب عمق و شیوایی درس مرحوم آیتالله بروجردی بود که خود تصریح کرده است: «پس از مدت کوتاهی، ناگزیر دروس سایر مراجع تقلید را رها و تمام همت خود را مصروف جمعآوری و مطالعه مطالب آیتالله بروجردی کردم.» ایشان در طول ۱۲ سال حضور مستمر در محضر این استاد بزرگ، تمامی دروس وی را به دقت تقریر کرد که این نوشتهها همچنان باقی است؛ اما متأسفانه هرگز موفق به انتشار آنها نشد.
این ارتباط علمی بهزودی به روابطی نزدیک و مبتنی بر ارادت بدل شد، تا آنجا که شهید محراب بهطور مرتب به دیدار استاد میرفت. البته این ارادت دوطرفه بود؛ هرگاه شهید اشرفی از سفر اصفهان بازمیگشت، آیتالله بروجردی خود به حجره او در مدرسه فیضیه میآمد تا با شاگردش دیدار کند. سایر مراجع تقلید، بهویژه مرحوم آیتالله خوانساری نیز همین شیوه رفتاری را با ایشان داشتند.
در یکی از این ملاقاتها، آیتالله بروجردی از ایشان پرسید: «شنیدهام شما تقریرات درس فقه و اصول بنده را به نیکویی مینویسید؟» شهید اشرفی با تواضع پاسخ داد: «چنین گمانی ندارم. این حسن ظن شما و بزرگان است.» اما استاد با اصرار یکی از جزوات او را مطالبه کرد و پس از بررسی، تقدیرنامهای برای ایشان فرستاد. شهید محراب جایگاهی ویژه نزد آیتالله بروجردی یافت، تا آنجا که اگر دیدارش به تأخیر میافتاد، استاد گلایه میکرد و هرگاه نام او و آقای جبلعاملی (از مدرسین نامدار قم و همدرس وی) برده میشد، آیتالله بروجردی با اشتیاق میپرسید: «مگر ایشان در قم هستند؟» این امر نشان از علاقه فراوان ایشان به ملاقات بیشتر این دو عالم داشت.
دستور آیتالله بروجردی برای اقامت شهید محراب در کرمانشاه، فصل جدیدی در زندگی او گشود. ایشان به آیتالله اشرفی میفرمود: «وجود شما در کرمانشاه بسیار نافع است.» حتی پس از رحلت آیتالله بروجردی، هرگاه آیتالله اشرفی اصفهانی قصد رفتن از کرمانشاه به ذهنش خطور میکرد، استاد را در خواب میدید که به او توصیه میکرد در کرمانشاه بماند و او از سفر منصرف میشد.
شهید محراب در زمره شاگردان و مریدان ویژه امام خمینی(ره) بود و نسبت به ساحت ایشان، هم شناختی ژرف و هم ارادتی سرشار از شور روحانی داشت. با درگذشت آیتالله بروجردی، شهید اشرفی مردم را در گزینش مرجع تقلید، به سوی امام خمینی(ره) رهنمون کرد. ایشان در تبیین مواضع خویش در این برهه چنین بیان میکرد: «اینجانب با اتکا به تشخیص شخصی و پژوهشی که در احوال شخصیتهای علمی برجسته نجف اشرف و حوزه علمیه قم به عمل آوردم، حضرت امام خمینی را شایسته احراز مقام مقدس مرجعیت تشخیص دادم و عموم مردم را برای پیروی در امور تقلید به سوی ایشان هدایت کردم. این اقدام با مخالفتها و کارشکنیهایی از سوی بعضی گروهها مواجه شد و سازمان امنیت (ساواک) نیز مرا به تبعید تهدید کرد؛ ولی به فضل الهی، در انجام این تکلیف شرعی و امر الهی توفیق یافتم.»
امام خمینی(ره) جلسات درسی فلسفه را بهصورت خصوصی در منزل خود برگزار میکرد و شهید محراب از جمله شاگردانی بود که به مدت سه سال و نیم در این محفل علمی حاضر میشد و همه مباحث مطرحشده از سوی ایشان را تقریر میکرد. از دیگر شاگردان این حلقه علمی میتوان از شهیدان مرتضی مطهری و سیدمحمد حسینی بهشتی نام برد. این جلسات که در محیط خانه امام(ره) تشکیل میشد، از کیفیتی ویژه برخوردار بود. امام(ره) با دقت و ظرافت تمام، بر فهم شاگردان نظارت داشت. در روزهای نخست، شمار حاضران در این جلسات بسیار بود؛ اما بهتدریج به چند نفر تقلیل یافت، چراکه بسیاری از طلاب دریافتند طاقت فهم این سطح از مطالب را ندارند.
در یکی از ملاقاتهای امام خمینی(ره)، آیتالله اشرفی اصفهانی به ایشان عرض کرد: «دلم بسیار برای دیدار شما تنگ میشود و مشتاقم با دفترتان تماس بگیرم؛ ولی همواره این بیم را دارم که مبادا وقت مرا ندهند یا موجب مزاحمت شده باشم.» حضرت امام(ره) در پاسخ تبسمی کرد و فرمود: «ما نیز مشتاق دیدار شما هستیم. شبهای شنبه که تلویزیون مراسم نماز جمعه شما را پخش میکند، منتظرم تا بیایید و قیافه مبارکتان را ببینم. ما نیز برای زیارت شما اشتیاق داریم.» سپس به آقای صانعی فرمود: «حاج آقا اشرفی هر زمان که اراده کند، نیاز به تعیین وقت قبلی ندارد. این منزل متعلق به خودشان است.» از آن پس، هرگاه دل شهید برای دیدار امام(ره) تنگ میشد، بیدرنگ به تهران میآمد و به ملاقات ایشان میرفت.
شهید سپهبد علی صیاد شیرازی که در دوران دفاع مقدس، عهدهدار فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود، ارادتی ویژه به شهید محراب، آیتالله اشرفی اصفهانی داشت. هنگام حضور در جبهههای غرب کشور، معمولاً به دیدار ایشان میرفت و در بیشتر موارد، نماز مغرب را به جماعت و در منزل، به امامت شهید محراب اقامه میکرد. در یکی از این ملاقاتها، شهید محراب از ایشان پرسید: «آیا در طراحی و اجرای عملیاتهای نظامی، نظرات حضرت امام خمینی(ره) نیز اعمال میشود؟» سپهبد شیرازی پاسخ داد: «گاهی طرح و نقشه عملیات را خدمت امام میبریم و جزئیات حمله را برای ایشان تشریح میکنیم. امام میفرماید: «نقشه را بگذارید و بروید. فردا بیایید و آن را تحویل بگیرید.» روز بعد که مراجعه میکردیم، ایشان نظرات دقیق و خاصی درباره نحوه اجرای عملیات بیان میکرد. ما نیز بلافاصله طبق رهنمودهای ایشان عمل و نقشه را اصلاح میکردیم. هرگاه مطابق دستور امام(ره) عمل میکردیم، ضربات مهلکی به دشمن وارد میآمد و موفقیتهای چشمگیری حاصل میشد.»
الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام