صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۳۱۶۳۵۷
تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۴
تحریف‌شناسی واقعه عاشورا / 4

گروه اندیشه: محدّث نوری در کتاب «لؤلؤ و مرجان» ضمن بررسی پیش‌فرض‌های عاشوراپژوهی و عزاداری، با استناد به آیات شریفه قرآن کریم به این پرسش که تکلیف مردم در برابر روضه‏‌های دروغ و روضه‏‌خوان‌های دروغ‌‏پرداز چیست، پاسخ می‌دهد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآنی (ایکنا)، «تحریف‌شناسی تاریخ امام حسین(ع) با رویکردی کتاب‌شناسانه» عنوان یادداشتی از محمد صحتی سردرودی، پژوهشگر حوزه عاشوراشناسی است که بخش اول که شامل بررسی کتاب‌های تحریف‌ساز در باب تاریخ امام حسین(ع) و واقعه عاشورا بود در سه نوبت از نظر خوانندگان گذشت و اکنون فصلی از بخش دوم این یادداشت که به بررسی و معرفی «آثار تحریف‌ستیز» در حوزه عاشورا پرداخته، در ادامه می‌آید:
بخش پیشین این یادداشت را اینجا بخوانید!
بخش دوم: کتاب‌های تحریف‏‌ستیز و تحقیقی
ممکن است که در نگاه نخست چنین به نظر رسد که عنوان «تحریف‌‏ستیز» در اینجا مبالغه باشد، امّا با مطالعه کتاب‌هایی که در این بخش شناسایی می‌شوند، خواهیم دید که به راستی نویسندگان این‏‌گونه کتاب‌های کم‌‏نظیر و پر بار، در ستیز با دروغ‌های پرفروغ و اکاذیب مقدّس‌انگاشته‌شده، جهاد اکبر کرده‏‌اند. انصاف را که مقابله با جاهلانِ مقدس‌‏مآبی که گرفتارِ جهل مرکّب‌‏اند و به نوعی مغلوبِ نفسِ جمعی خویش‌‏اند، کمتر از جهاد با نفس فردی نیست و برخلاف جهت امواج پرخروش و پریشان در دریای آشفته و طوفانی، شنا کردن، کاری بس سخت و توان‏‌فرساست. دانشوران دردآشنایی که در این دایره هول‌‏انگیز، دل به دریا زده‏‌اند، بسیار اندک شمارند؛ برخلاف کتاب‌های تحریف‏‌ساز که برای هر یک، صدها مثل و مشابه می‏‌توان یافت، آثار تحریف‏‌ستیزان، هر کدام به نوبه خود بی‏‌نظیر و نایابند؛ تا آنجا که به سختی می‏‌توان سه یا چهار کتاب را در این بخش شناسایی کرد.
چنان می‌‏نماید که این کتاب‌های محدود ـ امّا مبارک و بس مفید ـ در میان چنان دریای خشمگین و آشفته‏‌ای، تنها کشتی‌های نجاتی هستند که شناخته شده‏‌اند و نشر روزافزون این قبیل کتاب‌ها لازم و ضروری‏‌اند، امّا بی‏‌گمان کافی نیستند؛ زیرا ویرانه‏‌ای را که کتاب‌های تحریف‌‏ساز ساخته‏‌اند، با یکی دو گل، گلستان نمی‌‏شود. با این آرزو که در آینده نزدیک، شاهدِ ده‏‌ها اثر علمی ـ تحقیقی در وادی تحریف‌‏شناسی عاشورا باشیم. معدود کتاب‌های این بخش را به ترتیب تاریخی برمی‌‏رسیم.
لؤلؤ و مرجان
کتاب «لؤلؤ و مرجان» [1] که اسم کامل «لؤلؤ و مرجان در شرط پلّه اوّل و دوّم منبرِ روضه‏‏‌خوانان» است، آخرین اثر از آثار حسین بن محمدتقی نوری طبرسی (1254ـ1320ق) است که آن را در سال 1319ق نوشته است.[2]
درباره محدّث نوری نویسنده «لؤلؤ و مرجان»
از آنجا که نویسنده «لؤلؤ و مرجان»، گردآورنده آخرین مجموعه حدیثی شیعه ـ یعنی کتاب مستدرک وسائل‌الشیعه ـ است، او را «خاتم المحدّثین» وصف کرده‏‌اند. پیشتر با نام «میرزای نوری» یا «حاجی نوری» شناخته می‌‏شد، امّا در روزگار ما بیشتر به اسمِ «محدّث نوری» نامبردار است.
محدّث نوری در عصر خود، افزون بر حدیث‏‌پژوهی در علم رجال و کتاب‌‏شناسی نیز سرآمد بود و شاگردان موفّق و تأثیرگذاری را نیز در مکتب حدیثی ـ علمی خویش، تربیت کرد که از میان آنان، محدّث قمی در علم حدیث و رجال و دعاشناسی نام او را و آثار او را همواره، گرامی می‏‌داشت و آقا بزرگ تهرانی در کتاب‏‌شناسی و تراجم‌‏نگاری، پیوسته او را ثنا می‏‌گفت و هر دو خود را همیشه شاگرد و پیرو او می‌‏دانستند و بر این پیروی و شاگردی می‏‌بالیدند که اینک این حقیقت از جای جای آثار آن دو بزرگوار به وضوح پیداست.
در توفیق محدث نوری همین بس که شاگردانی چُنان بزرگ و وفادار داشته است که به دو بزرگوار از آنان اشارتی رفت، امّا در اخلاص و پارسایی محدث نوری، تردیدی نیست که همگان، حتی مخالفانِ سرسخت او، از خلوص و تقوا و صداقتش، فراوان سخن گفته‏‌اند و همگی به اتفاق، وثاقت و راستی او را ستوده‏‌اند.
محدّث نوری افزون بر این همه در ارادتمندی به ساحت مقدّس امام حسین(ع) نیز مشارٌ بالبنان بود. در خانه خود، هر هفته جلساتی را برپا می‏‌داشت که دانشوران، نویسندگان، واعظان و دیگران در آن گرد هم می‌‏نشستند. در معارف اسلامی، بحث و فحص می‏‌کردند و بیش از همه از اهل‌‏بیت اطهار(ع)، به ویژه از امام حسین(ع) سخن می‏‌گفتند و در نهایت نیز به یاد عاشورا، خالصانه و عالمانه می‏‌گریستند. حتّی رسم پیاده‏‌روی و زیارت دسته‏‌جمعی از نجف تا کربلا را او دوباره ـ پس از آنکه به فراموشی سپرده شده بود ـ زنده کرد تا بالاخره در آخرین سفرش به کربلا بیمار شد و جان سپرد.
منظور از اندکی تفصیل در اینجا بیان شرح حال و آثار محدث نوری نیست که این کار در جای خود شده است،[3] بلکه مراد آن است که یادآوری گردد که محدّث نوری چنان بود که پس از نیم قرن و اندی تحصیل و تحقیق به نیکی دریافت که اینک نه به مصائب عاشورا که باید بر تحریفات عاشورا گریست و بر این همه توهین و تحقیری که توسط دوستان نادان درباره امام حسین(ع) روا داشته می‏‌شود، ندبه و زاری کرد و تا دیر نشده است، باید کاری کرد؛ زیرا این تحریفات، مدام در حال توالد و تزاید پیش می‌‏روند. تحریف‏‌سازان روز به روز تحریف تازه‌‏ای می‌‏سازند و هر چه زمان پیش می‏‌رود، از هر تحریفی، تحریف دیگری زاده می‏‌شود. عجبا تو گویی، موش در این خانه بی‌‏صاحب، افتاده است و مدام زاد و ولد می‌‏کند! دریغا دردی را که محدّث نوری صد و اندی سال پیش دریافت و دردمندان و طبیبان را از این بیماری مُسری و کشنده آگاه ساخت و هشدار داد، امروز کم کسانی هستند که درمی‏‌یابند و کمتر از آنها کسانی هستند که از آن می‏‌نالند و یا کاری می‏‌کنند که باید بکنند.[4]
باری مثل اینکه از بابِ «یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان» پس از عمری غوّاصی کردن در دو دریای کتاب‌شناسی و مردم‏‌شناسی بود که محدّث ما این دُرّ گران‌بها را به دست آورد و با عنایت به گران‏‌ارجی و کمیابیِ «اخلاص» و «صدق» کتاب کیمیا اثر خویش را «لؤلؤ و مرجان» نامید.
سخنان محدّث نوری در باب اخلاص و صداقت به عنوان پیش‌شرط‌های لازم برای عاشوراپژوهی و عزاداری
لؤلؤ و مرجان در دو فصل مفصّل، از دو پیش‌شرط لازم و ضروری برای عاشوراپژوهی و عزاداری، سخن می‏‌گوید: اوّل از اخلاص و در فصل دوم با تفصیل بیشتری از صداقت، سخن می‏‌راند.
فصل اخلاص
پس از آنکه در مقدمه بر «ثواب گریستن و گریاندن در عزای امام حسین(ع)» تأکید شده، از تاریخ روضه‏‌خوانی سخن رفته و تعریفی طنزگونه از روضه‏‌خوانی شده بود.[5] در فصل نخست (فصل اخلاص) از مفاسد ریا بحث شده است و با عنایت به آیات قرآن و سخنان معصومان، خطرهای ریا در روضه‏‌خوانی به ترتیب زیر نشان داده شده است:
1. محروم ماندن از پاداش معنوی و الهی؛
2. گرفتار تزویر و نفاق شدن؛
3. به دامِ «شرک خفی» (خودخواهی و خودنمایی و خود خداانگاریِ مرموز و پنهان) در افتادن؛
4. دین به دنیا فروختن؛
5. دوگانگی و تضادّ در گفتار و کارکرد.
در ضمن از چگونگی «ارتزاق از راه دین» و مزدورانه روضه‏‌خوانی کردن و «حرام بودن مزدخواهی در عبادت» مباحث مفیدی به میان آمده است که با تنبیه و توبیخ شدید روضه‌‏خوانان ریاکار و دین‌‏فروش، نوشته شده است. در پایان فصل، با عنوان «چند تنبیه»، نخست این پرسش به پیش کشیده شده است که آیا ریاکاری در عزاداری می‏‌تواند جایز باشد؟! که ضمن تخطئة این تصوّر باطل، تحریف رایجی که در ترجمه و توضیح «تباکی» متداول و معروف است، یادآوری می‏‌گردد و سپس با مراجعه به متون حدیثی، تفسیر و ترجمه صحیحی از تباکی، ارائه می‏‌شود؛ آن چنانکه که دیگر شائبه تزویر و ریا پیش نمی‏‌آید و تباکی را از تصنّعی و تکلّفی بودن می‏‌رهاند (ص 39ـ34).
در تنبیه دوم و سوم نیز به ترتیب از «حرام بودن دروغ و افسانه‌‏سازی در روضه‏‌خوانی» و از «وظیفه بانیان و عزاداران در گرامی‏‌داشتِ روضه‏‌خوانان و مادحان حسینی» سخن گفته شده است که با آوردن روایت‌هایی در تکریم شاعرانِ مرثیه‏‌سرا همچون کمیت اسدی و دعبل خزاعی، توضیح داده شده است.
امّا در فصل دوم که بیش از سه چهارم کتاب را دربرمی‏‌گیرد، از شرط دوم، یعنی درستی و راستگویی، سخن گفته شده است که در پنج مقام و چند تنبیه و یک خاتمه به سامان رسیده است. در مقام اوّل با مراجعه به آیات قرآن و احادیث و اخبار، ضرورت صدق نشان داده شده و راستگویی از زبان دین، ستوده شده است و به این ترتیب، همگان به ویژه مادحان اهل‏‌بیت و عاشقان امام حسین(ع)، پیش از هر چیز به راستی و درستی فراخوانده شده‌اند که: عشق، خصم کمی و کاستی است/ عشق در اصل همان راستی است.
فصل صدق
مقام دوم «در مذمّت دروغ گفتن و مفاسد آن در دنیا و آخرت» است که نخست با ده دلیل «بدتر بودن دروغگویی از شراب‏‌خواری» نشان داده شده است و سپس با آوردن ده‏‌ها شاهد از قرآن و حدیث، چهل مفسده از مفاسد دروغگویی، یادآوری می‏‌شود. در مقام سوم نیز به همان ترتیب پیشین از دروغ بستن بر خداوند و رسول خدا و ائمه طاهرین(ع) سخن رفته که «بزرگترین گناه» و «ستم بزرگتر» است و از هر بدی، بدتر آنکه انسان، خودخواهی خود را با خرج کردن خدا، ارضا کند: حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی/ دام تزویر مکن چون دگران قرآن را.
اما در مقام چهارم، از اقسام و انواع دروغ و از حکم شرعی و وضعیِ هر یک به تفصیل سخن گفته و در ضمن، مباحث مربوط، مثل «دروغ مصلحت‏‌آمیز»، «توریه»، «زبان حال» و... مطرح شده و در هر حال، ساختن روایت، گناه و حرام دانسته شده است که «جعل حدیث به هیچ وجه جایز نیست» و در مقام پنجم از مراتب صدق و صادقان، سخن رفته که «صدق لسان» (راستگویی) از نازلترین درجات آن است که هر که این نیز ندارد عدمش بِهْ ز وجود.
در پایان این بخش نیز چند تنبیه دارد که به این ترتیب است:
1ـ لزوم تفحّص کامل در نقل ثقه؛
2ـ اعتبار مؤلف، دلیل بر اعتبار کتاب نیست؛
3ـ تشبیه دروغ‏‌سازی برخی روضه‏‌خوانان به مسنای یهودیان؛
4ـ علل تحریف و دروغ‏‌سازی در وقایع عاشورا.
بالاخره در خاتمه کتاب به این پرسش، پاسخ داده شده که تکلیف مردم در برابر روضه‏‌های دروغ و روضه‏‌خوان‌های دروغ‌‏پرداز چیست، و پاسخ محدّث نوری با عنایت به آیه شریفه «واجتنبوا قول الزور»[6] و آیات و احادیث دیگر، چنین است که از آنها دوری باید و شنیدن سخنان‌شان نشاید: فاعرض عنهم حتّی یخوضوا فی حدیث غیره».[7]
محدث نوری در لؤلؤ و مرجان به ساختگی بودن برخی اخبار مشهور، همچنین به دروغ بودن بعضی از روضه‏‌های بسیار معروف و گریه‏‌آور، تصریح کرده است که فهرستی از آنها را در اینجا به اجمال می‏‌آوریم:
1ـ در داستان لیلا مادر علی‌‏اکبر به امام حسین(ع) بسته‏‌اند که از زبانِ رسول خدا بگوید که «دعای مادر در حق فرزند، مستجاب می‏‌شود.» به اعتقاد محدث نوری این داستان «تا آخر آن، تمام دروغ است» (ص 90) و راستی مگر مادری می‏‌توان یافت که فرزندش را دعا نکند؟!
2ـ «خبر مجعول و آن دروغی که به زبان عربی» در قتلگاه از زبان امام حسین(ع) خطاب به خواهرش زینب، «نقل کنند که: فرمقها بطرفه فقال لها: أخیّة ارجعی إلی الخیمة فقد کسرت قلبی، وزدت کربی ـ الخ.» (ص 90).
3ـ «حضرت چند حمله کرد در روز عاشورا و در هر حمله ده هزار نفر را کشت!» (ص 90)
4ـ دنباله‌‏ای که به دروغ به آخر زیارت وارث بسته‏‌اند که البته اصل زیارت وارث «از زیارات مأثورة معتبره است» اما از «السلام علی ابیضکم وعلی اسودکم...» به بعد را «عوام کالأنعام» بر آن می‏‌افزایند، که افزون بر «جسارت ارتکاب بر بدعت و جسارت افزودن بر فرموده امام(ع)»، «متضمن چند دروغ واضح است.» (ص 98ـ97).
5ـ کتاب «مفتاح الجنان، جمع کرده بعضی عوام» است. (ص 98).
6ـ درباره محل دفن حُرّ بن یزید ریاحی و «آنچه گویند در سبب بیرون بردن حُرّ از میان شهدا و دفن کردن او در آن موضع، پس داخل در مجعولات و بافته‌‏های دروغگویان است.» (ص 100ـ99)
7ـ «در داخل مسجد، جایی را معین کردند و مختار را در او [آنجا] دفن کردند و تصدیق آن را از علما نقل نمودند، تمام دروغ مجعول» است (ص 100)
8ـ چند نمونه از اعمال خرافی و «بدعت‌های محتقره، مثل غسل اویس قرن و آش ابوالدرداء» و... (ص 101).
9ـ «حال هانی [بن عروه] تاکنون درست مکشوف نشده و نزد عُلما هنوز به حدّ وثاقت نرسیده.» (ص 102).
10ـ «رسیدن اهل‏ بیت در اربعین به کربلای مُعلّی به نحوی که سید در لهوف ذکر نموده، منافی است با امور بسیار و جمله‌‏ای از اخبار و تصریح جمعی از علماء اخیار.» (ص 145).
محدث نوری در این باره به تفصیل بیشتری سخن می‏‌گوید و آن را با آوردن هفت دلیل و چندین شاهد و قرینه، مردود می‏‌داند (ص 155ـ143). از جمله اینکه راوی داستان، مجهول است. سید ابن طاووس هم که آن را در لهوف آورده «در اوائل تحصیل و سنّ شباب، تألیف نموده بود»(ص 144) امّا، «بعد از مدّتی خود ملتفت به بعضی از خرابی‌های این نقل از آن راوی مجهول شده، لهذا در کتاب اقبال[8] در اعمال روز بیستم صفر بعد از اشاره به آنچه در لهوف سابقاً نوشته بود، فرموده که این بعید است» (ص 145).
11ـ عطیّة کوفی، غلام مملوک جابر بن عبدالله انصاری نبود، بلکه خود «محدّث» و «تابعی» بود (ص 155). محدّث نوری در این مورد، در ادامه بحث پیش، می‏‌نویسد: «اخبار جزمی روضه‏‌خوانان به وقوع این واقعه به مجرّد کلام مذکور، کاشف از نهایت جهل و تجرّی است و کاش به همان چند سطر لهوف یا مقتل ابی‏‌مخنف قناعت می‏‌کردند و آن را مانند ریشه درخت در زمین شورزار قلبِ ویران نمی‌‏کاشتند، آنگاه این همه شاخه و برگ از او نمی‏‌رویانیدند. پس از آن این همه میوه‏‌های گوناگون اکاذیب از آن نمی‏‌چیدند، و از زبان حجت بالغه خداوند، حضرت سجاد(ع) این همه دروغ در وقت ملاقات خیالی با جابر نقل نمی‌‏نمودند.
کار به آنجا رسیده که عطیه کوفی محدثّ تابعی را غلام مملوک جابر انصاری مدنی کردند» (ص 155).
12ـ داستان هاشم مرقال ـ از شهدای جنگ صفّین ـ در کربلا و عاشورا بنا به نقل ملامهدی نراقی در محرق القلوب و اینکه «در این کتاب [محرق القلوب] مطالب منکره یافت می‏‌شود که ناظر بصیر، از نوشتن چُنان عالمی چنین مطالبی را متعجّب می‏شود» (ص 157ـ156) و «شبه‌ه‏ای در کذب آنچه در محرق و قبل از او در روضة کاشفی است، نیست» (ص 157).
13ـ «قصة مجعولة» فضل بن علی، برادر ساختگی امام حسین و افزودن آن به شهدای کربلا (ص 157).
14ـ ترجمة غلط «مولی» به «غلام» در عبارت «وجاء عابس بن شبیب الشاکری ومعه شوذب مولی شاکر» (ص 158).
15ـ انتقاد شدید از فاضل دربندی و کتابش اسرار الشهادة و اینکه «این کتاب در نزد علماء فن و نقّادین احادیث و سِیَر، بی‌‏وقع و بی‌اعتبار، و اعتماد بر آن کاشف از خرابی کار ناقل و قلّت بصیرت اوست» (ص 161).
16ـ داستانی که می‏‌گوید امام حسین(ع) چون پادشاهان با دبدبه و کبکبه، با خدم و حشم از مدینه خارج شد که «هر سطر آن مشتمل است بر چند دروغ» (ص 168).
17ـ پیمان بستن اصحاب به رهبری حبیب بن مظاهر در شب عاشورا بر اینکه نگذارند که فردا کسی از بنی‏‌هاشم پیش از ایشان به میدان رود و صدر و ذیل داستان که شاخه و برگ زیادی دارد و «واضعش را در این فن [جعل حدیث] مهارتی بود تمام» (ص 170).
18ـ اتّهام بی‏‌خبری به امام زین‏‌العابدین(ع) با جعل قصه‏‌ای که به صورت پرسش و پاسخ‌های مفصّلی ساخته شده است و در پایان از زبان امام حسین(ع) می‏‌گویند که فرمود: بدان در میان خیمه‏‌ها غیر از من و تو مردی نمانده! (ص 170).
19ـ خبر عجیبی که می‏‌گوید به هنگام وداع و عزم میدان، چون کسی نبود، امام را سوار اسبش کند، پس حضرت زینب آن حضرت را سوار کرد! «و بر حسب تعدد منابر، مکالمات بسیار، بین برادر و خواهر ذکر می‌‏شود و مضامین آن در ضمن اشعار عربی و فارسی نیز درآمده و مجالس را به آن رونق دهند و به شور درآرند. والحق جای گریستن است، امّا نه بر این مصیبت بی‏‌اصل، بلکه در گفتن چنین دروغ واضح و افتراء بر امام(ع) در بالای منبر، و نهی نکردن آنان که متمکن‌اند از نهی کردن، به جهت بی‌‏اطلاعی یا ملاحظة عدم نقص در بعضی شئونات، و متمکّن نبودنِ ضعیف‏‌الحال از عرض کردن به آن گوینده بی‌‏انصاف کذّاب که ای متجرّی بر خداوند جبّار، نه در مقاتل معتمده موجود است...» (ص 170).
20ـ اسب خاصّه رسول خدا(ص) را که امام حسین(ع) در روز عاشورا در زیر پا داشت «مُرتجز می‏‌گفتند که در السنة عوام به ذوالجناح معروف شده» (ص 170.)
21ـ از همین اقسام دروغ است آن عبارت‌های سوزناکی که می‏‌گویند حضرت زینب به بالین برادرش در قتلگاه می‏گفت: «أأنت أخی، أأنت رجائنا، أأنت...» (ص 171).
22ـ داستان گریه‌‏آوری که می‏‌گوید: در یک روز دوبار امام سجاد(ع) از گریه بی‌‏هوش شده بود، ابوحمزة ثمالی آمد و به او تسلّی داد و نصیحتش کرد! «و اگر خبر اصل می‌داشت برای مجالسِ مصیبت، بسیار با فایده بود.» (ص 171).
23ـ و بالاخره آن قصه جعلی که از زبان هشام بن الحکم ساخته‏‌اند تا امام صادق(ع) را به خیال خودشان به آستانه تکیه‏‌ها و حسینیه‏‌ها «محل کشف‌ها» بکشانند و او را چون «جامه‏‌ای» عبا بر سر، در روی زمین اندازند! (ص 172).
24ـ قصّه زعفر جنّی و افسانه عروسی قاسم (ص 184 ـ 183).
25ـ مبالغه عجیب و غریب در افزودن به شمار سپاه یزید (ص 185 ـ 184).
26ـ شعر «یا کوکباً ما کان اقصر عمره/ وکذلک عمر کواکب الاسحار» را؛ که ابوالحسن تهامی از شاعران سدة چهارم و پنجم در سوگ فرزندش سروده بود، «صریحاً [نه به عنوان زبان حال] در بالای منبر نسبت می‌‏دهند به حضرت که در بالای سر جناب علی‏‌اکبر خواند و خود در بعضی از کتاب‌های بافتة جدیده دیدم» (ص 191).
27ـ داستان جنگ ابوالفضل العباس در صفّین (ص 191).
28ـ قصّه آب آوردن ابوالفضل در کودکی (ص 191).
مرحوم محدّث نوری، داستان‌های عبرت‏‌آموز و طنزآمیزی را نیز در جای جای کتاب آورده است که در اینجا مجال نقلش نیست. شهید مطهری بعضی از آنها را در سخنرانی‌های خود نقل کرده که بارها در کتاب حماسه حسینی منتشر شده‏ اند.
چشم‌اندازی به تحریفات عاشورا
آقای مصطفی درایتی، کتاب «لؤلؤ و مرجان» را تحقیق کرده و همراه با تعلیقات و پاورقی‌های مفید و مفصّلی، منتشر ساخته است که حواشی ایشان اگر به صورت مستقل، منتشر شود، خود کتاب سودمندی خواهد بود. آقای درایتی کار پر بار خود را با عنوان «چشم‏‌اندازی به تحریفات عاشورا: لؤلؤ و مرجان» منتشر کرده است. ایشان در پیش درآمدی که بر کتاب نوشته، به تفصیل از مقام ثبوتی و اثباتی معصوم و فرق‌های آن دو مقام سخن گفته و در جای جای کتاب نیز تحقیقات کارآمدی را ارائه کرده است که به برخی اشاراتی می‏‌رود:
1ـ داستان دزد راهزنی که از غبار خاک پای زائران کربلا از جهنم رهید و بهشتی شد. (ص 80 ـ 79).
2ـ حکایت مهلاً مهلاً و بوسه بر زیر گلوی امام حسین(ع) به هنگام وداع آخرین (ص 154).
3ـ داستان دختر امام حسین(ع) به هنگام وداع که نوازش دختر مسلم بن عقیل را به یاد پدرش آورد. (ص 155).
4ـ دربارة «زبان حال». (ص 200 ـ 199)
5ـ «اصل جریان فاطمة صغری در مدینه و مرغ، دروغ است و مأخذ معتبری ندارد». (ص 199).
6ـ نقل وقایع مشکوک، چگونه است و پاسخ علامة شعرانی در این باره که بسیار عالمانه و مفید است (ص 214 ـ 212).
7ـ بحثی پیرامون کتاب محرق القلوب که «اقتباسی از روضة الشهداء کاشفی است» (ص 244).
8ـ افسانة بستن پاهای امام سجاد(ع) از زیر شکم شتر تا نیفتد که «ناقل اصلی آن مرحوم دربندی در اسرار الشهادة است که وضع این کتاب معلوم است.» (ص 265).
9ـ انتقادی از کتاب حماسه حسینی و دفاع از کتاب لؤلؤ و مرجان. (ص 266).
10ـ استناد روضه‏‌خوانان به خواب و رؤیا به جای تاریخ و روایت. (ص 272).
11ـ پژوهشی پیرامون حسین بن حمدان جنبلانی که به گفتة علامة حلّی: «مذهبش فاسد و خودش کذّاب است و دارای مقاله و عقیدة ملعونه است.»(ص 283 به نقل از خلاصة الرجال، ص 217) و «اکثریت علماء رجال، بل همة آنان او را به شدیدترین وجهی که تصوّر شود، طعن‏زده، وی را به دروغگویی و فساد مذهب وصف کرده‏ اند.» (ص 283 به نقل از ریاض العلماء 2/51) با این همه «همین فرد، ناقل داستانهایی در حادثة عاشورا است که امروز برخی از آنها بسیار معروف است.» (ص 285).
12ـ با این همه تحریفات چه باید کرد؟ (ص 296 ـ 294)
13ـ نکاتی چند «در جهت ساماندهی شایسته و هدایت صحیح مجالس دینی». (ص 315 ـ 307)
14ـ نقش مردم و شنودگان در ترویج تحریفات و تشویق روضه‏‌خوانانِ تحریف‏‌پرداز. (ص 307 ـ 304)
آقای درایتی در پایان پیش درآمدی که بر کتاب نوشته است، از محدّث نوری و کار او (لؤلؤ و مرجان) به تکریم یاد کرده و گفته است:
«اگر ما در آینده، شاهد چند اثر جدّی همچون لؤلؤ و مرجان، از عالمان بزرگوار باشیم، دامنة سخنان بی‌‏مأخذ و دروغ‌های شاخدار کاسته خواهد شد؛ ولی اگر بنا باشد، همه در خلوت، سخن را تأیید کنند، ولی همّت و جرأتی به خرج ندهند، باید هر سال بیش از سال قبل شاهد آلوده‏‌سازی این فرهنگ باشیم و حتماً در برابر اهل‌‏بیت(ع) مسؤول خواهیم بود.»[9]
ستایش دانشوران و کتاب‌شناسان از «لؤلؤ و مرجان»
پس از انتشار لؤلؤ و مرجان، بسیاری از دانشوران و کتاب‏شناسان، هر کدام به نوعی آن را ستوده‏‌اند. واعظ خیابانی (1282ـ1367ق) نویسندة وقایع الایام و علمای معاصرین در جایی می‌‏نویسد:
ا»گر کتاب لؤلؤ و مرجانِ علامه نوری ـ قدّس الله نفسه وشکر مساعیه الجمیله ـ به نظرت برسد مبادا بدت بیاید و بگویی که چرا به این درجه به روضه‏‌خوان پیچیده شده، زیرا که این احقر آن کتاب مستطاب را من البدو الی الختم ملاحظه و مطالعه کردم؛ ابداً کاری با روضه‏‌خوان راستگو ندارد...، آن بزرگوار، وحید دهر و فرید عصر خود بود و در عهد خود، مجلسی زمان خودش بوده و در ترویج شرع مبین و تهذیب معالم دین سیّد المرسلین و تألیف و تصنیف آثار و مطالب علماء ماضین و تحصیل کتب و رسائل متقدّمین و متأخّرین آنچه لازمة جدّ و جهد بود، مبذول داشته...، طول باع و کثرت اطّلاع و مزید بصیرت و خُبرت او، در هرگونه مطالب، اظهر من الشمس و ابین من الأمس است، و مؤلفات و مصنّفاتش به اعلی صوت بدین مطلب، ندا می‏کند. باری شأن همچنین عالم، اجلّ از این است که غرض و عنادی با کسی داشته باشد، بلکه همة تعرّضات و کنایه و مثلش از برای روضه‏‌خوان دروغگو است...، و انصاف نیست که لؤلؤ و مرجان را ارزان و فراوان شمرد؛ زیرا که در خزینة هیچ پادشاهی این‏گونه لؤلؤ و مرجان یافت نمی‏‌شود. آن را مکرّراً مطالعه و ملاحظه کن و در مضامینش درست تأمّل و غوص کن و در بحار مطالبش به تفصیل تعمّق و غور بنما.  این‏گونه اطلاعات و تحقیقات و تألیفات، کار هر بافنده نیست. اطّلاع از وضع کتاب لهوف و منتخب و ابی‌‏مخنف و اسرار الشهادة و مخزن و مُحرق و غیرها و دانستن صحّت و سقم و قوّت و ضعف مطالب آنها هر یک عمری به دست می‌‏آید، [حالا] شخصی در نیم سطر به ما بگوید چرا قدر آن را ندانیم و حق او را ضایع بکنیم؟»[10]
ملا علی خیابانی در ادامة سخنش همچنان محدّث نوری را می‏‌ستاید و از لؤلؤ و مرجان، دفاع می‏‌کند و در ضمن از تأثیر گستردة کتاب در میان مردم و علمای معاصرش یاد می‌‏کند که در تهران و تبریز با مجادلات و زد و خوردهای تندی نیز همراه بوده است.[11]
استاد مرتضی مطهری هم آن چنان لؤلؤ و مرجان را می‏ستاید که بیشتر و بهتر از آن متصوّر نیست. در جایی می‏‌گوید: «فوق‌العاده کتاب خوبی است.»، «چنین کتابی شاید در دنیا وجود نداشته باشد. عجیب این مرد تبحر به خرج داده است!»[12]
وی می‏گوید: «کتاب لؤلؤ و مرجان از مرحوم حاجی نوری (رضوان الله علیه)، درست یک قیام به وظیفة بسیار مقدّسی است که این مرد بزرگ کرده است؛ مصداق قسمت اول این حدیث است که: اذا ظهرت البدع فلیظهر العالم علمه.»[13]
یکی از محققان معاصر که خود دانشوری اندیشمند و کتاب‏شناسی نکته‏‌سنج و تیزبین است، سخنی در این باره دارد که نقل می‏‌شود :«لؤلؤ و مرجان نخستین کتابی است که دربارة اصلاح روضه‏‌خوانی و پاکسازی آن نوشته شده است. این کتاب، به لحاظ خرافه‌‏زدایی، مانند کتاب التنزیه فی اعمال الشبیه، از علامه سید محسن امین است؛ یعنی همان‏گونه که امین در التنزیه عهده‏دار خرافه‌‏زدایی از عزاداری و پاکسازی آن شده، حاجی نوری در لؤلؤ و مرجان عهده‏‌دار خرافه‌‏زدایی از روضه‏‌خوانی و اصلاح آن شده است. با این تفاوت که اولاً فضل تقدّم در خرافه‏‌زدایی از آن مؤلف لؤلؤ و مرجان است؛ اما رسالة التنزیه مورد مناقشه قرار گرفت و بر آن ردّیه‏‌های متعددی نوشته شد.»[14]
تأثیر لؤلؤ و مرجان را در آثار دانشورانی که محدّث نوری، استاد یا شیخ روایتی آنها بود، بیشتر می‏توان دید. مانند محدّث قمی (شیخ عباس قمی)، محمدتقی ارباب، سید محسن امین و شیخ حسین کاشف‏الغطاء که هر یک پس از محدّث نوری، به پیروی از او، تحریف‏زدایی از تاریخ عاشورا و عزاداری را پی گرفته‏ اند. با این تفاوت که پژوهشهای سید محسن امین و محدّث قمی به صورت مفصّل و مستقل، منتشر شده است، اما پژوهشهای محمدتقی ارباب ـ نویسندة الاربعین الحسینیة ـ و کاشف الغطاء به صورت پراکنده و در میان آثارشان نهفته است.

ادامه دارد ...

نوشته محمد صحتی سردرودی*، دانش‌آموخته حوزه علمیه قم

--------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها

*وی از پژوهشگران عرصه علوم اسلامی به ویژه در تاریخ‌نگاری عاشورا مدتی قلم زده است. تاکنون علاوه بر چندین مقالات که در نشریات علمی کشور به چاپ رسیده چندین عنوان کتاب نیز دربارة عاشورا و تاریخ اسلام از ایشان چاپ و منتشر شده است. وی هم‌اکنون در کتابخانة بزرگ آیت‌الله مرعشی نجفی به تحقیق اشتغال دارد.

[1] لوءلوء و مرجان، میرزا حسین نوری طبرسی، به تحقیق حسین استاد ولی، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، فارسی، چاپ اول، بهار 1375ش، 248 صفحة رقعی، 18+226 ص.
[2] لؤلؤ و مرجان نزدیک به ده بار، در ایران و هند، تجدید چاپ و منتشر شده است و ترجمة آن به زبان اردو، توسط سیدسعید حیدر زیدی به 1418ق، در پاکستان با نام «آداب اهل منبر» و در 350 صفحه منتشر شده است.
ر.کـ: سید علی شرف‏الدین موسوی، معجم کتب و مؤلفین حیات و قیام امام حسین، ص 46؛ همچنین ترجمة آن به عربی نیز منتشر شده است که آگاهیهای کتاب‏شناختی آن به این ترتیب است: اللوءلوء والمرجان فی آداب اهل المنبر، حسین بن محمدتقی النوری الطبرسی، تعریب: ابراهیم البدوی، چاپ اوّل، دارالبلاغه، بیروت، 1423ق / 2003م، 293 ص.
[3] ر.کـ: «محدّث نوری، روایت نور»، از نگارنده، چاپ اول، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1372ش.
[4] از شگفتیهای روزگار این که نگارنده، یکی را که احتمال می‏رفت توانایی این کار را داشته باشد به این کار فراخواندم و او که از این مقالة ما خبر داشت آن را خواست که مطالعه کند، مقاله را گرفت و از روی آن کپی کرد تا اینکه قسمت اوّل آن (کتابهای تحریف‏ساز) را با عنوان «منابع تحریف گستر» منتشر ساخت و تنها کاری که کرد کتابها را از ترتیب تاریخی خارج و به صورت ترتیب الفبایی که هیچ فایدة مؤثری بر آن مترتب نیست، تنظیم کرد و با افزودن سه کتابی که هرگز عنوانِ «منابع» به آنها (تذکرة الشهدا، محرق القلوب، و عنوان الکلام) صدق نمی‏کند، به خیال خودش کاری کرد و با چند نقل قول که بیشتر شفاهی می‏نماید و هرگز حاکی از اثر مکتوبی نیستند، چه رسد به این که «منابع» باشند، بالاخره مقاله‏ای ساخت، و تنها لطفی که دارد همین است که به منبع و مأخذ اصلی مقاله (مقالة ما) هرگز اشارتی نمی‏کند!
[5] ر.کـ: محدث نوری، لؤلؤ و مرجان: ص 9: «علم یبحث فیه عن عوارض اجساد الشهداء وما یتعلّق بها.».
[6] سورة حج، آیة 30.
[7] سورة نساء، آیة 68.
[8] سید ابن طاووس، الاقبال الاعمال، ج 3، ص 100ـ101.
[9] چشم‏اندازی به تحریفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان) ص 30، چاپ اول، انتشارات استاد احمد مطهری، قم / 1379ش، فارسی،
393ص رقعی، سی + 363ص.
[10] واعظ خیابانی، وقایع الایام، جلد شعبان، ص 273ـ272.
[11] همان، ص 274ـ273.
[12] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 17، ص 71.
[13] همان، ج 17، ص 131.
[14] محمد اسفندیاری، کتاب‏شناسی تاریخی امام حسین(ع)، ص 135 و 155.