سیروس غلامی، راوی دفاع مقدس در منطقه هویزه در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) در شرح چگونگی تصرف هویزه گفت: دشمن بعثی از چند محور وارد جنوب کشور شد؛ یکی از محورهای مهم، محور طلائیه بود. از طلائیه عبور کرد، دشت جفیر را تصرف و بعد به طرف اهواز رفت.
وی افزود: در طلائیه چاههای نفت ما بود که همین موضوع اهمیت بسیاری داشت؛ یک طرف آن هورالعظیم و هورالهویزه است و دشمن از آنجا نمیتوانست وارد شود، چون راهی برای آوردن نیروهای زرهی نبود. سمت دیگر آن نیز بیابانهای رملی بود و از آنجا نیز نمیتوانست به راحتی حرکت کند، از این رو بهترین راه این بود که از شهر نشوه بیاید و وارد طلائیه بشود و بعد به طرف کوشک و جاده اهواز حرکت کند.
این رزمنده دوران دفاع مقدس عنوان کرد: بعد از تصرف منطقه کوشک، بخشی از نیروهای دشمن به طرف پادگان حمید و جاده خرمشهر ـ اهواز حرکت کردند که به اهواز بروند. بخش دیگری نیز مأمور شدند که از شهر هویزه بگذرند و سوسنگرد را تصرف کنند و بعد همراه با آن نیروهایی که از محور چزابه به طرف سوسنگرد میآمدند، یکی شوند و با هم، شهر حمیدیه را بگیرند و بعد برای تصرف شهر اهواز بروند.
هنر خاص امام(ره)، بسیج کردن همه مذاهب و قومها بود
وی با اشاره به اینکه دشمن خیلی مایل نبود که ابتدا، هویزه را تصرف کند، به دلایل این امر اشاره کرد و گفت: قبل از پیروزی انقلاب، یک حوزه علمیه در این شهر وجود داشت، به همین دلیل شیعه در اینجا ریشهدار و استخوانبندی اسلامی در این شهر قوی بود. دشمن نمیخواست هزینه گزاف جنگ با مردم را در این محل بپردازد، اما در مسیری که میخواستند به طرف سوسنگرد بروند در اینجا با نیروهای مردمی، سپاه، ژاندارمری و نیروهای مسلح درگیر شدند. مدافعان نگذاشتند آنها به راحتی خودشان را به سوسنگرد برسانند.
غلامی افزود: قبل از جریان شهدای هویزه و شهید علمالهدی در این منطقه درگیری بود. اصغر گندمخاک، فرمانده سپاه هویزه بود که در درگیریها شهید شد. بخشدار هویزه نیز به نام حامد جُربی، بسیار فعال بود که وی هم در درگیریها شهید شد. بعد از این دو نفر، فرمانده دیگری آمد به نام زحمتکش، او هم در درگیریها شهید شد؛ بعد از این بود که فرماندهی سپاه هویزه به علمالهدی رسید.
شهید علمالهدی مفسر قرآن و نهجالبلاغه بود
وی با اشاره به شخصیت شهید علمالهدی گفت: وی در زمان دانشآموزی و دانشجویی بسیار فعال و از خانوادهای مذهبی به شمار میرفت و مفسر قرآن و نهجالبلاغه بود. سیدحسین از دانشآموزان و دانشجویان دوستان زیادی داشت. آنها هم همراه علمالهدی به هویزه آمدند و عدهای در جهاد سازندگی و عدهای هم در سپاه مشغول شدند، محور فعالیتهایشان نیز مبارزه با دشمن بود.
این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: سه ماه و نیم از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود که بنیصدر، رئیس جمهور برکنار شده و فرمانده کل قوای آن زمان تصمیم گرفت در این منطقه عملیاتی را انجام دهد، به این شکل که دشمن را تعقیب کند تا پادگان حمید و از آنجا به خرمشهر و از آنجا نیز به طرف مرز شلمچه ببرد؛ هدفش نیز این بود که پیروزی به دست آورد تا برای توجیه خود در تهران، حرفی برای گفتن داشته باشد. به فرماندهان ارتش دستور انجام عملیات داده و یک هفته برای طراحی عملیات به آنها فرصت داد.
وی اظهار کرد: بعد از یک هفته عملیات طراحی شد. 14 گردان نیرو داشتیم؛ هر گردان حداقل 200 نفر و حداکثر 280 نفر نیرو دارد. در مقابل ما، ارتش عراق 27 گردان داشت که سلاحهایشان نیز از ما مدل بالاتر و زیادتر بود. نیروهایشان نیز آموزشدیدهتر از ما بودند و بخاطر اینکه حدود 10 هزار کیلومتر از خاک ایران را تصرف کرده بودند، روحیه بهتری داشتند.
غلامی عنوان کرد: بنیصدر اصلاً نظری به نیروهای مردمی و سپاه نداشت، عقیدهاش این بود که جنگ باید کلاسیک باشد و اینها کارآزموده نیستند. جنگ کلاسیک معنای خاص خودش را دارد، یعنی هر گاه دو نیروی نظامی در برابر هم قرار گرفتند، نیرویی موفقتر است که سلاح بیشتری داشته باشد و بُرد سلاحهایش بیشتر باشد و از مهمات بیشتری برای سرکوب طرف مقابل استفاده کند، بنا بر این تعریف، ما باید تسلیم صدام میشدیم.
وی افزود: با وساطت بعضی از بزرگان نظیر شهید چمران و آیتالله خامنهای(مد ظله العالی) قرار بر این شد که دو گردان نیرو از سپاه و نیروهای مردمی که هر کدام حدود 150 نفر بودند در این عملیات شرکت کنند، منتهی همراه نیروهای ارتش نباشند؛ در یک محور جداگانه باشند یا اینکه هزار یا هزار و پانصد متر با نیروهای اصلی فاصله داشته باشند.
شرح چگونگی عملیات هویزه
این راوی دفاع مقدس اظهار کرد: عملیات در 15 دیماه در حالی که سه ماه و نیم از شروع جنگ گذشته بود آغاز شد؛ ابتدا نیروهای ارتش ما توانستند با آتش شدید روی عراقیها، آنها را مجبور به فرار کنند. نیروهای پیاده نیز آنها را تعقیب کردند و تا ساعت 3 و 4 بعدازظهر حدود هزار نفر از نیروهای عراقی کشته و مجروح شدند، تعدادی از تانکهایشان را زدیم و تعدادی را هم جا گذاشتند و فرار کردند؛ در این راستا 800 نفر از نیروهای عراقی را اسیر کردیم و برای اولین بار یک پیروزی بزرگ کسب به دست آوردیم.
وی افزود: معلوم نشد تا ساعت 3 و 4 بعدازظهر چه اتفاقی افتاد که فرمان توقف صادر شد. توقف عملیات باعث شد وقت طلایی به دست نیروهای عراقی بیفتد، نیروهای عراقی، خود را سازماندهی جدیدی کردند و چون سلاح و نیرو در اختیار داشتند به سرعت نیروهای ما را زیر آتش گرفتند و تا صبح روز بعد تلفاتی را از ما گرفتند. صبح، قبل از اینکه نیروهای ما عملیات را شروع کنند، آنها شروع به پاتک کردند. مواضع ارتش ما را بمباران کردند، زاغه مهمات، توپخانه و تانکها را زدند و تلفات دیگری از ارتش ما گرفتند.
غلامی با بیان اینکه در روز اول و دوم عملیات، 142 نفر از بهترین نیروهای ارتشی ما شهید شدند، گفت: وقتی عملیات شروع شد، دیگر نیروهای ما توان نداشتند و عراقیها توانستند ارتش ما را عقب بزنند. اینکه چه دلایلی باعث شد ارتش عقبنشینی کند، مشخص نیست. این خبر به نیروهای سپاه نرسید، هنوز معلوم نیست که آیا خودروی مخابراتشان را زدند یا رابطی که فرستاده بودند را زدند و یا اینکه اصلاً قصدی در کار بوده است. این اصلاً مشخص نشد، ولی خبر به نیروهای علمالهدی نرسید.
وی افزود: نیروهای علمالهدی مبارزه کردند و دشمن آنها را محاصره کرد، تنها دو راه داشتند؛ یا باید تسلیم میشدند که در شأن نیروهایی مثل علمالهدی و یارانش نبود یا اینکه باید میجنگیدند؛ آنها راه دوم را انتخاب کردند، با آنچه که از مهمات داشتند جنگیدند. غلبه عراقیها بر آنها نتیجه این جنگ نابرابر بود. آنها را یکی پس از دیگری شهید و مجروح کردند. علمالهدی آخرین نفری بود که با آخرین گلوله آر پی جی، به سوی نیروهای عراقی شلیک کرد که همزمان با شلیک آخرین گلوله، سه تانک در حال شلیک به سمت شهید علمالهدی بودند. بعد از این شلیکها علمالهدی نقش بر زمین شد.
غلامی ادامه داد: عراقیها از روی کینهای که داشتند دستور دادند به وسیله تانکهای چهل تنی از روی این جنازهها عبور کنند و بدنهایشان را به این شکل خرد و مُثله کردند. میگویند تکههای لباسهای این عزیران شهید ما به شیارها(چینهها)ی تانکها چسبیده بود و گوشتها به این طرف و آن طرف پرت شده بود. با این حال عراقیها از اینجا گذشتند و موفق شدند که 10 روز بعد دوباره شهر هویزه را تصرف کنند و خسارت سنگینی به مردم ایران وارد شد.
عملیات هویزه، بابالفتح عملیاتهای بعدی ما شد
وی تصریح کرد: عملیات شهدای هویزه، بابالفتحی برای عملیاتهای بعدی ما شد، زیرا به این نتیجه رسیدیم که ارتش عراق آسیبپذیر است و میشود به آن ضربه زد؛ اما با یک طرح جدیدتر. از بهترین طرحها و از افسران جوان و نیروهای داوطلب استفاده و نقاط ضعف و قوت دشمن را بررسی کردیم. دشمن نیروی زرهی قوی داشت و ما در میدانهایی که میتوانستیم به آنها ضربه وارد کنیم وارد عمل شدیم، مثل جاهایی که گل و لای و آب بود. چندین عملیات انجام دادیم و ارتش عراق را مستأصل کردیم، بعد هم عملیاتهای بزرگتر نظیر ثامنالائمه(ع)، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس را انجام دادیم و عراق را تقریباً از مرزهای خودمان بیرون راندیم.
این رزمنده دوران دفاع مقدس گفت: در 200 سال اخیر هر جنگی که علیه ایران صورت گرفته همراه با گرفتن امتیاز و یا جدا شدن تکهای از زمین ما بوده است. تنها جنگی که همه استکبار علیه ما جنگیدند و ما توانستیم با همه آنها بجنگیم و هیچ امتیازی به آنها ندهیم و هیچ قطعهای از زمین ما جدا نشد، همین جنگ تحمیلی بود و دفاع مقدس افتخار ما برای ایرانی بودن شد.
وی عنوان کرد: هنر امام در این بود که همه مذاهب، قومها و آدمهای کشور را برای جنگ بسیج کند و این یک هنر خاص بود، سپاه نیز این نیروها را در قالب گردانها، تیپها و لشگرها سازماندهی میکرد. گاهی در یک منطقه محدود، 12 لشگر را وارد عملیات میکردیم، کار بسیار سختی است، نیروها هم نیروی مردمی و بسیجی بودند، نه نیروی نظامی کلاسیک. در این زمان انسانهایی بروز کردند که بسیار مؤمن و خاص بودند و در واقع موفق به خودسازی خود شده بودند.
مرگ و زندگی را در جبهه تجربه کردیم
این رزمنده در توضیح دلایل حضور رزمندهها در جبهه گفت: هر گاه در جنگ سخت مدافعانی از اسلام به ضرب گلولههای دشمن یا بر اثر بمبارانها مجروح یا شهید میشوند، خونی که ریخته میشود جوشش پیدا میکند و باعث میشود که دیگران به خودی خود عاشق دفاع شوند و برای دفاع بروند. آن زمانی که به جبهه آمدم شاید خیلی متوجه مسائل مهمی که کشور را تهدید میکرد نبودم و نمیدانستم دشمن چه سلاحهایی در اختیار دارد، ولی وقتی میدیدم که دوستانم شهید میشوند، بر من فرض بود که به جبهه بیایم. ما مرگ و زندگی را در جبهه تجربه کردیم، وقتی به میدان نبرد آمدیم دیدیم که چگونه انسانهای بیگناه را میکشند.
غلامی با اشاره به جنگ نرم اظهار کرد: مهم این است که انسان زمان خود را درک کند و دشمن و سلاحهای او را بشناسد، اگر زمان را درک کرد و دشمن و سلاحهایش را شناخت، آن وقت میتواند یک مبارز باشد. مبارز حتماً نباید در میدان نبرد باشد و خونش ریخته شود، بلکه باید ببیند دشمن در چه جبههای و با چه سلاحی با ما میجنگد. یک روز استکبار شرقی و غربی آمدند تا مردم و جوانان ما را بکشند و از این طریق میخواستند به هدف خود برسند؛ اما اکنون می خواهند غیرت دینی را از ما بگیرند.
وی افزود: امروز دیگر اسلحه گرم معنا ندارد، دشمن میداند که اگر اسلحه گرم وارد کند، خونهای ریخته شده جوشش پیدا میکند و مردم دوباره وارد میدان میشوند؛ بنابراین هدف خود را بر گرفتن غیرت دینی از مردم متمرکز کرده است و این کار را با مواد مخدر، فیلمهای مبتذل و مشروبات الکلی انجام میدهند و بعد از اینها وارد مسائل سیاسی و اقتصادی میشوند.
لزوم هوشیاری در مواجهه با سلاحهای جنگ نرم
این رزمنده دوران دفاع مقدس با تأکید بر لزوم هوشیاری در مواجه با سلاحهای جنگ نرم، گفت: اگر سلاحهای امروز دشمن را بشناسیم و گرفتار آنها نشویم و همچنین با افرادی که در باند این سلاحها رفتهاند، دوستی نکنیم، در این دوران نیز رزمنده هستیم. دشمن میخواهد ما نتوانیم از دین خود دفاع کنیم. وقتی انسان نتواند از دین خود دفاع کند، دیگر رزمنده محسوب نمیشود.
غلامی عنوان کرد: در جنگ سخت خون مجاهد فیسبیلالله هر کجا ریخته شد، آن نقطه تقدس پیدا میکند و دارای شرافت میشود؛ اما در جنگ نرم اگر یک نفر قدرت تعقل صحیح و غیرت دینی را از دست داد، دیگر نه تنها شرافت پیدا نمیکند، بلکه شرافت را از دست داده و دیگر کسی نیست که جایگزین او شود.
وی ادامه داد: علمالهدی با آن شرایط و زحماتی که کشید وقتی در آخرین امتحان الهی نیز سربلند شد، شهید و مشهدش زیارتگاه شد و اکنون علم هدایت بر دوش او است. هزاران نفر در سال به این مکان میآیند و درس چگونه زیستن را یاد میگیرند. علمالهدی مثل همه ما انسانی معمولی بود، اما چه شد که به این مقام رسید و مقبرهاش بارگاه و زیارتگاه شد؟ ما هم میتوانیم به این مقامها برسیم، علمالهدی و امثال او در طول عمر خود زحمت کشیدند، اما موقعیتی که برایشان پیش آمد را تبدیل به یک موقعیت ممتاز کردند؛ موقعیتی که انسانساز شد.
غلامی با بیان اینکه همان دشمنانی که در طول دوران دفاع مقدس جنگ سختی را بر ما تحمیل کردند، اکنون بهدنبال بیهویت کردن جوانان ما هستند، گفت: جوانان، سلاحهای امروز دشمنان را بشناسند و بر عکس خواستههای آنان عمل کنند، انشاءالله در این راه موفق باشند و بتوانیم راه شهدا را ادامه دهیم و سرباز خوبی برای ولایت فقیه باشیم.
وی در پایان گفت: انقلابی شدن خیلی راحتتر از انقلابی ماندن است. کسانی داشتیم که در همین کشور، سمتی برعهده داشتند و مسئول بودند، حرف برای گفتن داشتند و انقلابی بودند، ولی چون برای عاقبت بخیری خود دعا نکردند، متأسفانه برخی از لحظات حساس، پایشان لغزید و در برابر انقلاب قرار گرفتند؛ ما میخواهیم که جوانانمان این گونه نشوند.