مرضیه برومند، کارگردان فیلم سینمایی «شهر موشها»، در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) درباره چگونگی شکلگیری این فیلم سینمایی اظهار کرد: زمانی که من شهر موشهای 1 را جلوی دوربین بردم، 30 ساله بودم و هم اکنون 63 ساله هستم در طی این مدت بارها اتفاق افتاد که میخواستم دست به ساخت این فیلم بزنم، اما هیچگاه موقعیت لازم فراهم نشد، چون میخواستم کاری که انجام میدهم با کیفیت بالایی تولید شود، اما امکانات آن تا قبل از این فیلم فراهم نبود؛ بنابراین زمانی ساخت قسمت دوم را آغاز کردم که دیدم این موقعیت در اختیارم است که به استانداردهای سینمای جهان تا حدودی نزدیک شوم.
استفاده از حجاب برای شخصیتهای فانتزی جایگاهی ندارد
وی افزود: در این فیلم به هیچ وجه در پی این نبودم که با آثار مشابه سینمای غرب رقابت کنم، چون این رقابت امری غیرمنطقی است، اما سعی داشتم کاری تولید کنم که کودک و نوجوان از دیدن آن احساس رضایت کنند. برای رسیدن به این خواسته هم تنها دکور این فیلم سینمایی 2 میلیارد تومان هزینه برداشت تا کاری تولید شود که بتوان به واسطه آن به سینمای کودک رونق بخشید.
این کارگردان در پاسخ به برخی انتقادات درباره ترویج سبک زندگی و پوشش غربی در این فیلم سینمایی گفت: به برخی از این نقدها نمیتوان جواب داد، چون اصل مطلب خیلی خندهدار است و نمیتوان به آن به صورت جدی پرداخت، اما به هر صورت من به عنوان یک فیلمساز معتقد به این نیستم که حجاب باید در قالب دنیای فانتزی و حیوانات وجود داشته باشد، حتی شاید اگر من در این فیلم از حجاب برای حیوانات استفاده میکردم، برخی نقد میکردند که این کار نوعی بیاحترامی به حجاب است.
وی با بیان اینکه در «شهر موشها 1» طراحی فیلم ایجاد میکرد که کارکترها چیزی شبیه به روسری بر سرشان باشد، بیان کرد: درباره این انتقاد که «پس چرا در قسمت اول شهر موشها، کارکترها روسری داشتند» باید بگویم که در آن کار نیز منظور روسری نبود، بلکه به دلیل رنگآمیزی که کار لازم داشت، این نیاز احساس میشد که چیزی که به عنوان سربند که شاید تداعی روسری هم در فیلم میکرد، مورد استفاده قرار گیرد. مطلب دیگر اینکه ما برای اینکه عروسکها رنگآمیزی قشنگتری داشته باشند روی سرشان مو گذاشته بودیم. درضمن باید این نکته را هم متذکر شوم که در قسمت اول این فیلم بچهموشها هیچکدام روسری بر سر نداشتند.
نوع پوشش رایج در کشور، لباسهای غربی است
برومند ادامه داد: درباره لباسهای عروسکها هم باید بگویم که مگر ما در شهر تهران از چه لباسهای استفاده میکنیم؟ آیا لباسهایی که بر تن مردم است، غربی نیست؟ پس چرا زمانی که در یک فیلم فانتزی که کارکترهایش موش هستند، چنین پوششی مورد استفاده قرار میگیرد تعجب کنیم و نسبت به آن اعتراض داریم؟! مطلب دیگر اینکه در این فیلم ما به هیچ وجه تاکیدی نداشتیم که این شهر در ایران است. برای همین میتوانست این دنیای فانتزی هر گوشه از دنیا وجود داشته باشد.
المانهای مذهبی در سینمای ما رفتاری هستند
وی در پاسخ به سؤالی دیگر مبنی بر اینکه در فیلمهایی چون «هری پاتر» از نشانههای دینی و مسیحی استفاده میشود، پس چگونه است که در سینمای کودک ما نشانههای اسلامی وجود ندارد؟ توضیح داد: بستر فیلمهایی مانند هری پاتر این اجازه را به فیلمساز میدهد تا از نشانههای مسیحی استفاده کنند، زیرا در این آثار به صورت جدی به جادو و خرافات پرداخته شد، مسئلهای که در بین انگلیسیها رواج دارد. برای همین وقتی بحث جادوی سیاه پیش میآید، ناخودآگاه نشانههای دینی نیز در مقابل آن قرار میگیرد. مثال روشن درباره این توضیح مربوط به فیلمهایی میشود که محور آن دراکولاست. در این کارها میبینیم، صلیب به عنوان سلاحی در مقابل دراکولا مورد استفاده قرار میگیرد.
این کارگردان ادامه داد: اما در سینمای ما المانهای مذهبی بیشتر در معنای رفتاری نمود پیدا میکند و کمتر میتوان مناسک را به عنوان نشانه مورد توجه قرار داد. در کلامی دیگر وقتی یک قصه سینمایی بتواند بر پایه عشق و محبت شکل گیرد، با شاخصههای اسلامی همخوانی و همسویی پیدا میکند؛ با این توضیح الزامی وجود ندارد که ما در سینمای کودک به طور وفور از نشانهها و شعارهای دینی استفاده کنیم. به این توضیح باید اضافه کنم که اعتقاد شخصی من این است که در سینمای کودک باید در پی رواج روح دین باشیم والا پرداختن به ظاهر برای ما نتیجه دلخواه به همراه نخواهد داشت.
برومند به توضیح فوق اضافه کرد: من در فیلمهای دیگرم هم از چنین شاخصههای بهره میبرم. برای مثال در سریال «آبپریا» نمیبینیم فردی نماز بخواند، هرچند اگر در جایی لازم میشد استفاده میکردیم، اما چون در قصه ضرورت نداشت بدون دلیل فریضه نماز را در کار جا ندادیم. در این کار سعی کردیم شکرگزاری از خداوند را با قدر دانستن نعمتهای الهی معنا کنیم. اتفاقی که فکر میکنم در دین مبین اسلام بارها به رعایت آن تاکید شده است.
سعی نداشتم همه چیز را گاندیوار ببینم
کارگردان «الو الو من جوجوام» در پاسخ به این سؤال که چرا در این فیلم نگرش به دشمن درباره بچه گربه وجود نداشت؟ گفت: به نکته خوبی اشاره کردید. این مسئله به تیزهشی فرهاد توحیدی، نویسنده کار مربوط میشود که من نیز با آن هم عقیده هستم به این معنا که دشمنیها مربوط به بزرگترها میشود و کودکان در دنیای خود از این دشمنی بری هستند. برای همین هم در سریال «خونه مادر بزرگه» رابطه دوستی بین گربه و جوجهها وجود داشت.
وی به توضیح فوق اضافه کرد: من در این کار به هیچ وجه سعی نداشتم که همه چیز را گاندیوار ببینم، بلکه واقعیت هم اصلی است که باید با آن رو به رو شد. برای همین در فیلم میبینیم که در جایی که لازم است کودکان با «اسمشو نبر» میجنگند تا نشانهای باشد از اینکه کودکان ما در مقابل دشمن منفعل نیستند. مسئله که در جنگ ایران و عراق هم شاهد آن بودیم. در ضمن وجود روحیه ایستادگی و مقاومت برای کودکان ما ضروریست به ویژه اینکه در زمان حال گروهی چون داعش وجود دارند که مخالف صلح و آرامش در کشورهای اسلامی هستند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه فیلمش هم برای کودک است هم برای خانوادهها گفت: این فیلم درباره کودک نیست، بلکه برای کودک و خانواده ساخته شده است. برای همین سعی کردم در فیلم به نحوی عمل کنم که هم کودکان و بزرگسالان کار بپسندند. در انتهای سخنانم هم باید بگویم من نسبت به نقدها عکسالعمل تند ندارم، چون نقدهایی که درست و منطقی باشند را میپذیرم، اما آنهایی که پایه و اساس علمی و سینمایی ندارد را توجه نمیکنم.
همون کاری که با "قرآن" شد، که می بوسیمش، شب قدر روی سر میذاریمش، با احترام روی طاقچه میره و بعدش میریم سراغ کار خودمون؛ این تجربه شده و جواب داده! حالا نوبت اجرای این تجربه روی "حجاب" شده!!!
بسیار دوست می داشتم در فضایی صمیمی منتقدینی که نقدهای علمی و سینمایی و البته متخصصان تربیت کودک و آشنا به روانشناسی کودک هستند با هم جمع می شدند و یه تحلیل خوب علمی در این رابطه می کردند و در فضایی دوستانه گفتگو می شد.. ان شاالله که این اتفاق بیافته، ارزششو داره، کودکان ما که آینده و امید ما هستند خیلی بیشتر از این ها باید برای روح و نگرش و تفکراتشون سرمایه گذاری از وقت و هزینه و هنر کرد. همگی موفق باشید