صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۵۱۲۲۳۶
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۳

گروه جامعه: مرحوم مادرم نذر داشت که در شب 21 ماه رمضان حلیم بپزد؛ با وجود اینکه 9 سال بیشتر نداشتم اما در این روز که مصادف با شهادت حضرت علی(ع) بود توانستم روزه‌ام را به طور کامل بگیرم.

محمود گودرزی، وزیر ورزش و جوانان در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، به بیان خاطره‌ای شیرین و جذاب از ماه مبارک رمضان پرداخت و گفت: مرحوم مادرم نذر داشت که در شب 21 ماه رمضان حلیم بپزد. این نذری‌پزی مرا نیز ترغیب به روزه بودن در شب‌های قدر می‌کرد.

وی خاطره خود را مربوط به سن 9 سالگی‌اش دانست و گفت: در یکی از سال‌هایی که مادرم دیگ حلیم را به پا کرده بود، من نیز تصمیم گرفتم روزه بگیرم. بنابراین اولین روزه خود را در شب 19 ماه مبارک رمضان گرفتم، اما تا ظهر بیشتر دوام نیاوردم و روزه‌ام را خوردم.

گودرزی با بیان اینکه در روز 21 ماه رمضان مجددا تصمیم به روزه داری گرفته بود، اظهار کرد: با وجود اینکه 9 سال بیشتر نداشتم اما در این روز که مصادف با شهادت حضرت علی(ع) بود توانستم روزه‌ام را به طور کامل بگیرم.

وی به نقش برادر کوچکتر خود که فاصله سنی 6 ساله با او دارد در روزه داری اشاره و عنوان کرد: وقتی که خودم گرسنه می‌شدم سعی می کردم به اجبار به برادر کوچکترم به طور مکرر غذا بدهم تا حداقل او احساس گرسنگی نداشته باشد ولی برادرم نیز که از تعدد دفعات غذا خسته شده بود با من ناسازگاری می‌کرد.

وزیر ورزش و جوانان با بیان اینکه آب و غذا دادن به کودکان در حالی که خود روزه‌دار بود، سبب می‌شد به لحاظ روانی احساس گرسنگی و تشنگی کمتری کند، تصریح کرد: این روال هنگامی که دختر کوچکی داشتم نیز ادامه داشت.

گودرزی به سال‌های 60 و 61 اشاره و عنوان کرد: هنگامی که با همسر و فرزندم در ماه مبارک رمضان به نماز جمعه رفته بودیم بسیار تشنه بودم، برای همین سعی می‌کردم از آب خنکی که همسرم برای دخترم آورده بود اورا سیراب کنم. برای همین مکررا به دخترم می‌گفتم: «تشنته‌، آب بخور» و او هم مخالفت می‌کرد.

نظرات بینندگان
مریم
|
|
۰۹:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۳
با سلام. مطالب خیلی خوب بود من خوشم آمد باتشکر
توکلی
|
|
۰۹:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۳
سلام..من خاطرات مسئولین از ماه رمضان را از طریق ایکنا دنبال کردم... کار جالبی بود ...خسته نباشید
سارا شادمان
|
|
۰۹:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۳
چه بامزه.. چقدر قشنگ