سیدعبدالله حسینی، رئیس مرکز اسلامی در آفریقای جنوبی در یادداشتی با عنوان «اوکراین و اشتباه محاسباتی دو طرف و سرنوشت فلسطین» برای خبرگزاری ایکنا نوشت: غول شوروی سابق که با برنامهریزیها و تمهیدات آمریکا و سازمان سیاه در زمان ریگان توسط گورباچف دوباره در قوری سحرآمیز زندانی شده بود بار دیگر سر برآورده بود و باید مهار میشد.
این غول جدید بسیار قدرتمندتر از شوروی سابق تقریباً در همه جهان موی دماغ آمریکا شده بود. از حضور در ونزوئلا گرفته تا اردوکشی در سوریه. رد پای روسیه در برابر پروکسیهای آمریکا در همه جا مشاهده میشد.
از همه مهمتر اینکه اروپا مهمترین متحد آمریکا به انرژی روسیه به میزان ۴۰ درصد وابسته شده بود و این میتوانست دیر یا زود میزان وابستگی اروپا به امریکا را تحتالشعاع قرار دهد؛ بهخصوص اینکه با افتتاح خطوط لولههای گاز جدید میزان این وابستگی به ۶٠ درصد هم میرسید.
اینها همه به کنار، میزان ذخایر ارزی روسیه از ۶۰۰ میلیارد دلار هم داشت عبور میکرد و این یعنی اقتصاد در حال گذر از خط قرمز آمریکا که نمیخواهد هیچ کشوری از خط قرمز اقتصادی آمریکا عبور کند؛ همان مشکلی که امروزه با چین پیدا کرده و متأسف است که نمیتواند آن را مهار کند چون به موقع برای مهار آن اقدام نکرده است.
این غول آزاد شده بعد از عبور از خط قرمزهای اقتصادی اخیراً زمزمه حذف دلار را از معاملات نفتی مطرح کرده بود؛ این یعنی اعلام جنگ عملی با آمریکا که اگر همه موارد فوق را آمریکا میتوانست رفع و رجوع کند با این مسئله نمیتوانست کنار بیاید.
غول روسیه که توسط پوتین از قوری آمریکا آزاد شده بود باید دوباره به قوری برمیگشت.
از سوی دیگر دو سه سال است که در جهان جنگ بزرگی اتفاق نیفتاده است و زرادخانههای آمریکا پر از سلاحهای انبار شدهای است که مشتری ندارد.
مشتری اصلی سلاحهای آمریکا، عربستان و شیخنشینهای عربی هم چوبخطشان پر شده است و هر چه میخواستهاند خریدهاند و تمایلی به خرید جدید ندارند.
شکست مفتضحانه آمریکا در افغانستان، شرایط بعد از کرونا، رشد بیاندازه و غیر قابل کنترل چین در شرق، ناتوانی در برابر پیشرفتهای روزافزون ایران در سوریه، عراق، لبنان و یمن و عوامل متعدد دیگر اقتصاد آمریکا را تهدید میکند و هژمونی آمریکا را هدف قرار داده است.
کارشناسان سازمان سیا و جنگسالاران اسلحهساز در اتاق جنگ پنتاگون گرد هم میآیند و برای مهار روسیه جلسات متعدد محرمانه تشکیل میدهند.
کارشناسان اتاق جنگ آمریکا که حساسیتهای پوتین را بهتر از خودش میدانند در میان اختلافاتی که روسیه با همسایگان و کشورهای اطراف خود دارد اختلاف بین روسیه و اوکراین را مورد توجه ویژه قرار میدهند؛ دو مسئله در دستور کار فوری قرار میگیرد. تحریک مخالفان روسیتبار دولت اوکراین در دو ایالت جداییخواه از یک طرف و حمایت از سرکوب آنان توسط دولت زلنسکی از سوی دیگر کلید میخورد.
روسیتباران دو ایالت دونباس که تقریباً همه آنها تابعیت روسی هم دارند به تنها حامی طبیعی خود روسیه روی میآورند.
مسئله دوم طرح عضویت اوکراین در ناتو است. آمریکا بهخوبی میداند که این عضویت اگر شدنی بود در طول چند سال گذشته اتفاق میافتاد. آمریکا که رگ خواب پوتین جاهطلب و تمامیتخواه را به عنوان کسی که مایل است شوروی سابق را احیا کند میداند رئیس جمهور بیتجربه اوکراین را وادار میکنند که بر طبل عضویت ناتو بکوبد.
اصرار نابهنگام کمدینی که اتفاقاً رئیس جمهور شده است، بر در خواستی که عملاً به دلایلی که در جای خودش باید بررسی شود شدنی نیست، سؤال برانگیز است.
به این صورت آمریکا از اوکراین که جایگاه ویژهای در سیاست خارجی آمریکا ندارد به عنوان گوشت گندیدهای استفاده کرد که صیادان در قلاب میگذارند که نهنگ را شکار کنند.
اشتباه محاسباتی آمریکا این بود که فکر میکرد نهنگ شکار شده به همان گوشت گندیده اوکراین بسنده میکند و همسایگان دیگر روسیه را که عضو ناتو هستند، تهدید نخواهد کرد.
شوروی سابق که روزگاری سردمدار بلوک شرق بود و با تشکیل سازمان ورشو در برابر ناتو بزرگترین پیمان نظامی جهان بود با وعدههای همین آمریکا تن به خفت اضمحلال داد.
یکی از وعدههای امریکا منحل شدن پیمان ناتو در برابر منحل شدن ورشو بود که نه تنها اتفاق نیفتاد که تعداد اعضای آن از ۶ کشور به ۳۰ کشور رسید. این موضوع برای روسیه که خود را در این بازی شکست خورده میدید بیشتر از آن جهت تهدید کننده بود که برخی از جمهوریهای سابق روسیه هم به ناتو پیوستهاند و زمزمه پیوستن اوکراین و فنلاند و سوئد هم که همسایه روسیه هستند بگوش میرسید.
حضور ناتو در مرزهای روسیه برای این کشور که با بلندپروازیهای پوتین بهدنبال احیای عظمت از دست رفته خود است، یعنی قبول هژمونی آمریکا و پایان رؤیای احیای شوروی سابق.
روسیه خود را در موقعیتی میدید که توانسته است اروپا را از نظر انرژی به خود وابسته کند با ایجاد یک ذخیره ارزی ۶۰۰ میلیارد دلاری احساس کرد به اندازه کافی در جهان برای خود جایگاه مناسب دست و پا کرده است که نتوانند او را بهراحتی حذف کنند.
از این رو عملی کردن رویای شیرین خود را با تسخیر استان کریمه و الحاق آن به سرزمین خود شروع کرد که در حقیقت آزمایش عکسالعمل غرب بود.
غرب اگر چه بهصورت زبانی با این اقدام پوتین مخالفت کرد ولی در عمل تنها با چند تحریم سوری بسنده کرد.
اقدامات تحریکآمیز اوکراین که با وسوسه آمریکا صورت گرفت پوتین را واداشت که وارد عمل شود.
پوتین که فکر میکرد اوکراین جدیت او را در حمله به کریمه و حفظ آن میداند فکر کرد اگه نیروهای خودرا در مرزهای اوکراین جمع کند و چند تا مانور مشترک با بلاروس برگزار کند اوکراین تسلیم میشود و از درخواست عضویت ناتو دست بر میدارد و او بدون حمله نظامی به هدف میرسد؛ غافل از این که غرب از اوکراین دست کشیده است و از آن صرفا قرار است به عنوان طعمه استفاده میکند.
عدم درک این موضوع توسط کمدین بیتجربه آنلاینی و اعتماد بیش از حد او به شعارهای جنگسالاران آمریکایی او را وادار کرد که بهجای کوتاه آمدن از آرزویی که هیچگاه محقق نخواهد شد بر آن اصرار ورزید و این کار برای روسیه مبدل شد به یک موضوع حیثیتی که اگر محقق نشود دیگر هیچگاه نمیتوانست از تحقق رؤیای خود حرف بزند.
روسیه به اوکراین حمله کرد، آمریکا و اروپا از دریچه تلویزیونها این فیلم سینمایی کارگردانی شده را از دور تماشا کردند که دقیقا طبق زمانبندیها سکانس به سکانس همان گونه که پنتاگون میخواست پیش میرفت. آمریکا و اروپا در برابر دوربینها اشک تمساح ریختند و در دل برای پوتین آرزوی موفقیت کردند.
تا این جای کار همهاش به نفع آمریکا و غرب بود. چون آمریکا بهانه لازم را برای مصادره آن ۵٧۴ میلیارد دلار و قطع کامل دست روسیه از بازار انرژی جهان را پیدا کرده بود.
از طرفی هم امیدوار بود که با ایران هم به توافق میرسد و بلافاصله ایران جایگزین روسیه میشود و مشکل درازمدتی برای تأمین انرژی خودش و اروپا بهوجود نمیآید و با یک تیر سه نشان میزند هم عربستان را که اقتصادش از خط قرمز امریکا عبور کرده و در بسیاری از مراکز اقتصادی امریکا دست انداخته است را مهار میکند، هم روسیه از سیستم بانکی جهان حذف میکند و هم از شر دشمن دیرینه خود ایران راحت میشود.
تا اینجای کار اگر روسیه فقط به تسخیر اوکراین بسنده کند و برجام هم امضا شود آمریکا و اروپا تقریبا به همه اهداف خود دست خواهند یافت.
اما سه مسئله دیگر هست که اگر اتفاق بیفتند تمام نقشههای غرب را بر باد خواهد داد.
نخست آنکه روسیه به اوکراین بسنده نکند و به سایر کشورهایی که یا عضو ناتو شدهاند یا زمزمه پیوستن به آن را شروع کردهاند نیز حمله کند. در این صورت جنگ بین ناتو و روسیه قطعا اتفاق خواهد افتاد که ممکن است جنگ جهانی سوم نباشد ولی خسارتهایش از آن کمتر نخواهد بود بهخصوص اینکه طرفین دم از استفاده از سلاحهای اتمی هم میزنند.
مسئله دوم در صورت تسخیر موفقیتآمیز اوکراین توسط روسیه حمله قطعی چین به تایوان و الحاق آن به خاک خود خواهد بود که چالش بسیار بزرگی برای آمریکا و ناتو خواهد بود.
چین که از ماهها قبل عملیات شناسایی خود را بر روی تایوان شروع کرده و مانورهای متعددی هم انجام داده است به روسیه برای تسخیر اوکراین چراغ سبز نشان داد و حتی از روسیه خواست زمان آن را به تاخیر بیندازد تا میزان مواجهه غرب را با خود در صورت تسخیر تایوان آزمایش کند. چین که هم اکنون عملا بزرگترین اقتصاد جهان است کشوری نیست که بتوان تحریمش کرد. چون تحریم چین یعنی فروپاشی اقتصاد جهان. در صورت تسخیر اوکراین بعد از بازیهای زمستانی المپیک چین به تایوان یورش خواهد بود و آن را عملا به خاک خود ملحق خواهد خواهد کرد.
این حمله یا زمانی خواهد بود که روسیه نیز حملات خود را به سایر کشورها گسترش داده است و کل اروپا و آمریکا با تمام توان خود درگیر جنگ با روسیه شده است که دیگر چین بدون هیچ دغدغهای مرزهای چین را گسترش خواهد داد.
حمله چین به تایوان حتی اگر روسیه به اوکراین هم بسنده کند حتما انجام خواهد شد در این صورت آمریکا با چالش بسیار بزرگتری مواجه خواهد شد که بحران روسیه در برابر آن چیزی نیست؛ زیرا تایوان مثل اوکراین گوشت گندیده نیست که براحتی بتوان از آن صرف نظر کرد.
اگر آمریکا و ناتو از تایوان دفاع کند این یعنی جنگ جهانی سوم که تر و خشک را خواهد سوزاند و اگر دفاع نکند، دیگر باید تاج ابر قدرتی را از سر کنار بردارد و مثل یک کشور عادی برای حفظ موجودیت و عدم تجزیه خود تلاش کند.
در هر دو صورت چه آمریکا با چین وارد جنگ شود یا نه روسیه که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد با استفاده از فضای بوجود آمده به احیای رویای شوروی سابق ادامه خواهد داد.
مسئله سوم ایران است که در طول ۴۳ سال گذشته مثل استخوان در گلوی آمریکا گیر کرده است.
اگر آمریکا حسابگر و عاقل باشد باید شرایط ایران را بپذیرد و بلافاصله دروازههای اقتصاد امریکا و اروپا را بر روی ایران باز کند، وگرنه بحران انرژی هم آمریکا را و هم اروپا را از پا درخواهد آورد.
هنوز که 10 روز از تحریم روسیه نگذشته نفت به ١٢٠ دلار رسیده است و قیمت گاز ١۵ درصد در اروپا افزایش یافته است. اقتصاد آمریکا و اروپا بعد از یکسال با نفت ۴۰۰ دلاری و گاز سر به فلک کشیده جایگزین نشده چگونه میخواهد مقاومت کند.
روسیه دیگر هرگز آن روسیه سابق نخواهد شد. اقتصاد ایرانی که جای خالی روسیه را در اروپا و آمریکا گرفته است رونق خواهد یافت و ایران جایگاه خود را به عنوان یک ابرقدرت در جهان بهدست خواهد آورد.
آمریکا و اروپا چه بخواهند و چه نخواهند بازنده اصلی این بازی خواهند بود که بر اساس محاسبات اشتباه خود آغازگر آن بودند. بازی شطرنج مدتهاست شروع شده است. نخستین حرکت را روسیه با حمله به اوکراین انجام داد.
روسیه به همین حرکت فعلاً بسنده میکند و میگذارد چین هم تایوان را تصرف کند. بعد از الحاق موفقیتآمیز تایوان به چین از ابهت پوشالی آمریکا و اروپا تنها یک اسم باقی خواهند ماند. آنجاست که حرکت سوم را دوباره روسیه رقم خواهد زد ولی این بار آمریکای منفعل که نتوانسته جلوی الحاق اوکراین به روسیه و تایوان به چین را بگیرد حتی همین خدمات شفاهی را شاید نتواند انجام بدهد.
میماند دعوای حق و باطل در خاورمیانه که مطمئن هستم فرماندهان جبهه مقاومت هم اکنون در اتاقهای جنگ مشغول طراحی عملیات فتح نهایی فلسطین هستند. شاید طلاییترین فرصت برای آزادسازی فلسطین زمانی است که آمریکا و اروپا در گیر جنگ با چین یا روسیه هستند. گروههای مقاومت فلسطینی هم باید از هم اکنون خود را برای اداره فلسطین آزاد شده آماده کنند. در میان این همه هیاهو جای یک نفر به شدت خالی است که آن هم شهید سلیمانی است.
انتهای پیام