ایجاد تغییر و تحول در جامعه و سوق دادن آن از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب، همواره دغدغه پیامبران و همه انسانهای دردمند بوده است. پیامبران با توجه به شناخت کافی که از مخاطبان خود داشتند، برای هر گروه از آنها به فراخور شرایط فکری، روحی و اجتماعی، روشهای مناسب، مؤثر و مستقلی بهکار میگرفتند تا فرایند اقناع و اثرگذاری معنوی بهخوبی انجام شود، لذا مطالعه شیوه رفتار و تعامل آنها بهعنوان برجستهترین افراد در ایجاد ساختارهای مطلوب فرهنگی، از نیازهای اصلی امروز ما بهشمار میرود و شناخت این شیوهها میتواند راههای تبلیغ و ترویج دینی و نفوذ در قلب و روح مخاطبان در عصر حاضر را به ما ارائه دهد. از همین رو، خبرنگار ایکنا در اصفهان در سالروز رحلت پیامبر مهربانیها، حضرت محمد مصطفی(ص)، گفتوگویی با امیر احمدنژاد، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان درباره نحوه برخورد پیامبر اکرم(ص) با افراد هنجارشکن در جامعه و بررسی این موضوع از منظر آیات قرآن انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ مهمترین مسئولیتهایی که در قرآن برای پیامبران در نظر گرفته شده است، چیست؟
یکی از مهمترین مسئولیتهای تمام پیامبران که قرآن از آن به میثاق غلیظ تعبیر میکند، تعهد ایشان مبنی بر رفتار صادقانه با مردم و دعوت نکردن آنها به اطاعت و بندگی بیچونوچرای خویش است. خداوند در آیه ۷ سوره احزاب، به پیامبران دستور داده که مردم را به اطاعت خدا و نه اطاعت خویش فراخوانند. علت تأکید وافر قرآن بر این موضوع، به تمایل ذاتی اربابان قدرت در دعوت مردم به اطاعت خویش برمیگردد. اطاعت بیچونوچرای اربابان قدرت به معنی عدم صدور جواز پرسش، منع نقد، رد اعتراض و... است. نکته قابل تأمل در این خصوص، قدرت بیشتر عالمان و اربابان دینی نسبت به صاحبان سایر مناصب در دیگر حوزههاست، چراکه اربابان دینی میتوانند بر ذهن و فکر بشر نیز تسلط پیدا کنند و با غیرشرعی خواندن تفکر در حوزههای خاص، مدیریت فکر و اندیشه آنان را بهعهده گیرند. قرآن کریم در آیه ۳۱ سوره توبه، اطاعت بیچونوچرا از اربابان دینی را بهمعنای عبودیت و بندگی آنها دانسته است: اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ؛ اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيت گرفتند، با آنكه مأمور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست، منزه است او از آنچه با وى شريک مىگردانند.»
رسالت اصلی پیامبران و دیگر عالمان دینی، شکوفایی خردورزی و روحیه پرسشگری در انسانهاست. حضرت علی(ع) در خطبه اول نهجالبلاغه، فلسفه بعثت انبیا را احیای گنج عقل و بهرهبرداری از آن دانسته است: «خداوند رسولان خود را پیدرپی به سوی مردم فرستاد تا پیمان فطرت را از آنها مطالبه کنند، نعمتهای فراموششده را به آنان یادآوری نمایند و با ابلاغ اوامر الهی، حجت را بر آنها تمام نموده، گنجهای پنهانی عقل را برای آنان آشکار کنند.»
تذکر و توجه به استعداد عقل و نعمت خردورزی، از رسالت پیامبران بهشمار میرود. آنان درصدد افزایش قدرت تشخیص انسان که همواره در معرض انتخابهای گوناگون واقع میشود، بودند و هیچگاه انسان را به اطاعت کورکورانه دعوت نمیکردند. از دیگر ائمه نیز در کتاب اصول کافی، باب عقل و جهل، روایاتی نقل شده که در آنها از عقل بهعنوان رسولالله یاد شده است.
قرآن کریم در آیه ۷۳ سوره فرقان، یکی از ویژگیهای عبادالرحمان را بهرهمندی از نگاه خردورزانه و نقاد به آیات الهی میداند و منفورترین بندگان را کران و لالهای معنوی برمیشمرد و در آیه ۷۹ سوره آل عمران، جان کلام را منعقد کرده و معیار تشخیص رسولان الهی از رسولان دروغین را دعوت نکردن مردم به عبادت بیچونوچرای خویش بهجای عبادت الله بیان میکند: مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ؛ هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد، سپس او به مردم بگويد به جاى خدا بندگان من باشيد، بلكه بايد بگويد به سبب آنكه كتاب آسمانى تعليم مىداديد و از آن رو كه درس مىخوانديد، علماى دين باشيد.»
در واقع، ایجاد رابطه و تعاملی یکطرفه که یکی فقط سخنگو و فرماندهنده و دیگری فقط شنونده و فرمانبر باشد، در هیچ یک از ارتباطات بشری ممدوح شمرده نمیشود. از جمله چنین است در ارتباط میان والدین و فرزندان، معلم و شاگردان و رهبر و پیروان.
ایکنا ـ مهمترین ویژگی مورد نیاز اربابان و عالمان دینی، خصوصاً پیامبران در مسیر شکوفایی خردورزی چیست؟
انسان ذاتاً به انتخاب مسیرهای سهل و آسان تمایل دارد و بیشتر اوقات ترجیح میدهد مسیرهای امتحان شده توسط دیگران را انتخاب کند. پس مقلد بودن در نظر او، آسانتر از تفکر و خردورزی است و این یکی از موانع مهم در دعوت پیامبران به عقلانیت محسوب میشود. بنابراین، هدایت مردم به تفکر، تحلیل و ارزیابی، حلم و شکیبایی خاصی میطلبد، چنانکه اولین درخواست حضرت موسی(ع) در مواجهه با فرعون نیز طلب شرح صدر بود. تغییر و تحول اعتقادی و فرهنگی، فرآیندی زمانبر و مطول است و از این حیث، به شکیبایی و صبر فراوانی نیاز دارد.
ایکنا ـ نحوه مواجهه پیامبر(ص) با هنجارشکنان اجتماعی، خصوصاً در بازه زمانی تشکیل حکومت در مدینه چگونه بود؟
پیامبر(ص) بهعنوان حاکم جامعه، گریزی از تحمیل و اجبار در حوزه قوانین اجتماعی نداشت، چراکه ممکن بود قانونشکنی فردی، به تضییع حقوق دیگران منجر شود و با حقوق و منافع سایرین در تعارض باشد. بنابراین، پیامبر(ص) در برابر ناهنجاریهایی همچون تعرض جانی، تصرف مال غیر، تضییع حقوق انسانی و... با نقضکنندگان قوانین برخوردی قاطع داشت، چراکه اینگونه اعمال برای وجدان عمومی جامعه کاملاً شناختهشده بود، ولی اگر قرار بر وضع قوانین اجتماعی جدیدی بود که مردم در منکر یا معروف شمردن آنها اتفاق نظر نداشتند، پیامبر(ص) ابتدا به آگاه کردن وجدان عمومی میپرداخت و ممدوح یا مذموم بودن آن امر را تعلیم میداد تا مردم، خود به سمت انتخاب و پذیرش امر درست هدایت شوند. خانهنشینی 25 ساله امام علی(ع) برای رسیدن وجدان عمومی جامعه به بلوغ و درک مسئله ولایت، نمونهای از این دست است.
ایکنا ـ برخورد پیامبر(ص) با قانونشکنان حوزه مسائل اعتقادی چگونه بود و با نحوه برخورد ایشان با هنجارشکنی در مسائل حوزه اجتماعی چه تفاوتی داشت؟
رفتار پیامبر(ص) با هنجارشکنان در حوزه قوانین اجتماعی، با رفتار ایشان در مواجهه با هنجارشکنان در حوزههای اعتقادی بسیار متفاوت بود. پیامبر(ص) در تفهیم و تثبیت مسائل اعتقادی، از دعوت مردم به عقلانیت بهره میگرفت. ایشان با بسترسازی مناسب، فضای جامعه را برای درک و قبول امور معنوی فراهم میکرد و مردم در سایه فهم و درک صحیح و نه تحت اجبار و تحمیل، به انجام آن امور روی میآوردند. واژه معروف در فریضه امر به معروف، از ریشه عرف بهمعنای شناخته شده است. پس معروف همان امور شناخته شده توسط مردم بهشمار میرود که وجدان عمومی، آن را تحسین میکند. منکر نیز به اموری اطلاق میشود که وجدان عمومی جامعه آن را مذموم میپندارد. پس زمینه اجرای معروف، شناساندن آن امر بهعنوان پدیدهای مطلوب به مردم است و اجبار و برخورد قهری در این راستا هیچ سودی ندارد. هر چند ممکن است با این روش موقتاً نتایج محدودی حاصل شود، ولی دستیابی به نتایج ریشهدار و عمیق باید از مسیر آموزش و فرهنگسازی، همراه با صرف زمان طولانی و مستمر صورت گیرد. برای نمونه، میتوان به حکم ممنوعیت تدریجی شرب خمر اشاره کرد که پیامبر(ص) با صبر و حلم خاصی در مدتی بیش از ۱۰ سال و طی چهار مرحله، آگاهی و دانش مردم را نسبت به معایب این امر افزایش داد و آنچنان در اینباره فرهنگسازی کرد که وجدان عمومی جامعه، شرب خمر را بهجای امری معروف، بهعنوان پدیدهای منکر پذیرفت.
قرآن کریم در داستان مواجهه حضرت موسی(ع) با فرعون نیز به ابزارهای گفتوگو و تفهیم برای موفقیت در این مأموریت اشاره کرده است: قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي؛ گفت پروردگارا سينهام را گشاده گردان.»
همچنین در هیچ جای قرآن، خداوند پیامبران را برای کسب موفقیت در رسالت خویش، به بهره گرفتن از اجبار از طریق سلاح، کودتا و تخریب مجاز نکرده است و اوج شدت مواجهه پیامبر اسلام(ص) با متعرضان در ساحتهای اعتقادی، انجام مباهله و فراخوان ایشان به نفرین متقابل بود.
گفتوگو از الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام