اساساً دینداری با بُخل، سازگار نیست و به آموزههای آن جاذبهای نمیدهد و از سیره پیامبراسلام(ص) چنین برداشت میشود که بخل و دور شدن از بخشش، مانع قبولی اعمال و مانع استجابت دعاست.
بخیل به سبب حبس اموال و ثروتی که خدای متعال به او داده دنیا و آخرت خود را ویران میکند؛ زیرا در این دنیا بهدلیل همدردی نکردن با محرومان و دستگیری نکردن از آنها از محبوبیت، محروم و بیبهره خواهد بود و از سویی، سلامت و سعادت جامعه را به خطر میاندازد؛ افزون بر این، در آخرت نیز به جهنم سقوط خواهد کرد، ولی انسان سخی و بخشنده با عمل خود، هم دنیا و هم آخرت خود را آباد میکند؛ زیرا در دنیا محبوبیت دارد و در آخرت نیز اجر و مزد خود را میگیرد.
رسول خدا(ص) فرموده است: «سخاوت، درختی از درختهای بهشت است که شاخههای خود را بر زمین آویخته، پس هر کسی یکی از شاخههای آن را بگیرد او را به بهشت میکشد» و نیز میفرماید: «انسان سخاوتمند به خدا نزدیک و از آتش جهنم دور است».(ملااحمد نراقی، معراجالسعاده، ص 243)
پیامبر اسلام حضرت محمدمصطفی(ص) بالاترین مرتبه جود و سخاوت را داشت، هرگز کسی را از خود نمیراند مگر اینکه حاجت او را برآورده میساخت از جابر بن عبدالله روایت شده که «هرگز چیزی از آن حضرت خواسته نشد که نه بگوید».(احمد نویری، نهایةالارب، ترجمه محمود دامغانی، ج 3، ص 226)
اساساً پیامبر بزرگوار اسلام پیش از بعثت نیز بخشنده و سخاوتمند بود، بار زندگی ناتوان را بر دوش میکشید و فقیران و مستمندان را یاری میکرد حضرت خدیجه، همسر پیامبراکرم(ص) به ایشان چنین میگوید: «تو بار زندگی ناتوان را بر دوش میکشی و نادار را برخوردار میسازی».(محمدابوزهره، خاتم پیامبران، ترجمه حسین صابری، ج 1، ص 377)
رسول اکرم(ص) هرگز نیازمندی را بیآنکه نیازش را برطرف سازد، برنمیگرداند و تا آنجا سخاوت و بخشش میورزید که اگر چیزی داشت میبخشید و اگر نداشت بار زندگی و بدهی او را بر دوش میگرفت تا بدین وسیله نیاز حاجتمندان را برآورده سازد.
انس بن مالک خدمتگذار رسول گرامی اسلام نقل کرده است: «مردی به نزد رسول خدا آمد و چیزی درخواست کرد آن حضرت گوسفندانی را که در فاصله دو کوه مشغول چرا بودند به او بخشید آن مرد به سرزمین خود برگشت و گفت: مسلمان شوید که محمد چنان عطا میکند و میبخشد که اصلاً از تنگ شدن دست بیمی ندارد».(احمد نویری، نهایةالارب، ترجمه محمود دامغانی، ج 3، ص 226)
اسلام دین اعتدال است و همه دستورهای خود را با در نظر گرفتن اعتدال و میانهروی صادر کرده است، در بذل و بخشش هم انسان باید میانهرو باشد در غیر اینصورت دچار تنگدستی خواهد شد و خداوند متعال در آیه 29 سوره اسرا با این مضمون «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا» در این رابطه فرموده است: «و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشادهدستى منما تا ملامت شده و حسرتزده بر جاى مانى» که مفسران شأن نزول این آیه را در مورد انفاق و بخشش رسول اکرم(ص) دانستهاند و گفتهاند: «رسول خدا(ص) هرگز کسی را که از وی چیزی درخواست میکرد رد نمیکرد مگر اینکه به او چیزی میبخشید، چنانکه روزی زنی فرزند خود را فرستاد تا از پیامبر خدا چیزی بخواهد و به او گفت: اگر حضرت فرمود: نزد ما چیزی نیست، بگو که پیراهن خود را به ما بده! آن پسر چنین گفت: پس رسول خدا(ص) پیراهن خود را از تن درآورد و به او داد در پایان بخشش حضرت، خدای متعال آیه مذکور را نازل کرد و به میانهروی در بذل و بخشش و انفاق فرمان داد».(المیزان، ج 13، ص 99)
رسول خدا(ص) با بخششهایی که خالصانه و به انگیزههای الهی میکرد در دل قبیلهها و تیرههای گوناگون نفوذ و آنان را به سوی اسلام جذب میکرد اگرچه برخی، برای بهرهمند شدن از انفاق و بخششهای آن حضرت و به ظاهر، خود را با اسلام منطبق میکردند، ولی در باطن همان کینه و دشمنی گذشته را در دل داشتند، ولی این مسئله عمومیت نداشت و بسیاری از افراد از همین طریق به اسلام روی آوردند.
یکی از افراد قبیله بنیثعلبه نقل کرده است: «ما چهار نفر بودیم که پس از «جعرانه» در سال هشتم هجری به مدینه آمدیم و به نمایندگی از افراد قبیلهمان نزد حضرت رفتیم و گفتیم: «همه افراد قبیله ما اقرار به اسلام دارند» رسول خدا(ص) ما را به میهمانی دعوت کرد، مدتی در آنجا اقامت کردیم سپس هنگام وداع و بازگشت به بلال فرمود: به اینان نیز مانند بقیه هدایا و جوایزی بده، بلال رفت و ظرفی آورد که در آن نقره بود و به ما داد، به هر نفر از ما پنج اوقبه داد حضرت فرمود: «نزد ما درهم نیست» آنگاه با حضرت وداع کردیم و به سوی سرزمین خود رهسپار شدیم».(ابنکثیر، سیرةالنبویه، تحقیق مصطفی عبدالوحید، ج 4، ص 172)
چند نفر از قبیله بنیعقیل بن کعب به نامهای ربیع بن معاویه، مطرف بن عبدالله و انس بن قیس به حضور رسول خدا(ص) رفتند و مسلمان شدند، رسول خدا وادی عتیق را که سرزمینی دارای نخلستان و چشمهسار بود در اختیارشان گذاشت و با آنان قراردادی بدین مضمون نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم محمد رسول خدا(ص) سرزمین عقیق را در اختیار ربیع، مطرف و انس میگذارد و این فرمان تا هنگامی که ایشان نماز بگزارند و زکات بپردازند و گوش به فرمان و مطیع باشند، معتبر است».(احمدنویری، نهایةالارب، ترجمه محمود دامغانی، ج 3، ص 49)
و نیز روایت شده است: گروهی از «نجیب» که سیزده مرد بودند در سال نهم هجری به حضور رسول خدا(ص) آمدند، حضرت به گرمی آنان را به حضور پذیرفت و به بلال فرمود: از ایشان به خوبی پذیرایی کن و به آنان بیشتر از دیگران هدیه ببخش، سپس فرمود: آیا کسی هم از شما باقی مانده است؟ گفتند: آری، نوجوانی که از همه ما کوچکتر بود کنار بارهایمان مانده است.فرمود: او را هم پیش ما بفرستید آن نوجوان آمد و از رسول خدا(ص) خواست در حق وی دعا کند تا خدا بینیازش را در دلش قرار دهد و رسول گرامی اسلام هم دعا کرد و چنان شد که آن نوجوان میخواست، آنگاه به او نیز به همان اندازه که به دیگران داده بود، عطا کرد».(ابنکثیر، سیرة النبویه، تحقیق مصطفی عبدالواحد، ج 4، ص 179)
به کار گرفتن عقل موجب تعدیل خواهشهای نفسانی از تفکر عاقلانه و منطبق با فطرت راه تکامل سریع انسان را هموار میکند، با کنترل افکار انسان وارد عرصههای گناهآلود نمیشود بهعنوان مثال در آیه 32 سروه اسراء آمده است: « وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاء سَبِيلًا؛ و به زنا نزديک مشويد چراكه آن همواره زشت و بد راهى است» و امام علی(ع) نیز فرموده است: من عقل عفَّ؛ عقل تمایلات انسان را به مسیر خیر و صالح هدایت میکند» کمااینکه انسان برای زندگی سعادتمندانه، نیاز به فکری عفیف دارد.
انتهای پیام