به گزارش خبرنگار ایکنا، همایش «کریم مجتهدی؛ فیلسوف ایرانی» امروز سهشنبه 23 خردادماه از سوی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برگزار شد.
سیدمصطفی شهرآئینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
برگزاری چنین جلساتی، سنت بسیار پسندیده و نیکویی است چون بزرگی را در جلسهای وزین با حضور شاگردان مورد تکریم قرار میدهیم و اضلاع فکری وی را بررسی و برجستگی فکر او را شرح میدهیم. چنین کاری قطعاً آثار مثبتی در جامعه علمی کشور بر جای خواهد گذاشت. همه ما به نوعی از سفرهای که استاد مجتهدی پهن کردهاند استفاده کردهایم لذا ابتدا لازم میدانم خاطراتی در مورد مدت زمانی که افتخار شاگردی ایشان را داشتهام ذکر کنم. معلمیِ استاد مجتهدی واقعا برای ما نمونه بود. بنده از سال 1370 تا الان دانشجوی استاد بودهام و هستم. در دو مقطع کارشناسی ارشد و دکتری، هم در پایاننامه و هم رسالهام از نظریات و راهنماییهای ایشان استفاده کردهام. مطلبی که توجهم را در مراودات با استاد مجتهدی به میزان بسیار زیادی جلب میکرد این بود که در ابتدای ورود به دانشگاه که ما فکر میکردیم دیگر از حضور و غیاب و ناظم و مدیر مدرسه خبری نیست و برخی از اساتید هم نسبت به این امر حساس نبودند اما کلاس دکتر مجتهدی از این منظر استثنا بودند و اگر دیر سر کلاس رفته یا میخواستیم زودتر از کلاس برویم کاری میکردند که از کارمان پشیمان میشدیم.
تکالیفی که استاد به ما میدادند بسیار جالب توجه بود. در حالیکه نمیدانستیم بقیه اساتید تکالیف ما را نگاه میکنند یا نه؟ اما دکتر مجتهدی تکالیف بسیار کوتاه برای هر جلسه تعیین میکردند و مثلاً میگفتند برای هفته بعد که سر کلاس حضور پیدا میکنید راجع به این بحثِ کانت، دو سوال طراحی کنید و هفته بعد هم با ذکر توضیحات به ما بر میگرداندند بنابراین ما میدانستیم چیزی که مینویسیم حتما در جلسه بعد، بازخورد آن به ما بازمیگردد. البته ایشان در اوج مهربانی به ما تذکر میدادند تا ما رنجیده نشویم و کلاس و درس را ترک کنیم. استاد مجتهدی حتی به افرادی که به شکل مستمع آزاد در کلاسها حضور پیدا میکردند نیز تکلیف میدادند و میگفتند هر کسی سر کلاس من حاضر میشود باید تکالیفی که به وی سپرده میشود را انجام دهد.
از سوی دیگر نکته مهمی که باید اشاره کنم این است که تواضع ایشان مثال زدنی بود. برخی از هم کلاسیهای ما در زمان دانشجویی به اقتضای رشتهای که داشتیم، از افراد حوزوی بودند و بارها میشنیدم که به آنها میگفتند آیا وقت دارید به دفتر گروه بیایید و اشارات ابن سینا را به زبان عربی یا فلان مبحث ملاهادی سبزواری را به من یاد دهید؟ این هم نشان دهنده تواضع بسیار بالای دکتر مجتهدی است. بسیار هوای ما را داشتند و به ما کمک کرده و دانشجو پروری میکردند.
بنده لازم است نکاتی را درباره فلسفه از منظر افضل الدین کاشانی مطرح کنم. دکتر مجتهدی دو رساله از بابا افضل کاشانی را به فرانسه ترجمه کرده و کار مقایسهای در این زمینه انجام دادهاند. استاد مجتهدی میگویند که وقتی به فرانسه آمدم استادانم به من تذکر دادند که در زمینه فلسفه سنتی خودتان کار کنید بهتر است لذا موضوع رساله دکترای خود در دانشگاه سوربن فرانسه را بابا افضل کاشانی انتخاب میکنند چون رفتن به سمت بابا افضل اهمیت زیادی داشته و حتی برای وی هم تعبیر فیلسوف ایرانی به کار رفته است. چون تنها فیلسوفی است که تمام مطالب خود را به فارسی نوشته است و حتی تأکید دارد که مطالبم را برای جوانان کاشان مینویسم. بابا افضل کاشانی، مخاطبان خود را دانشجو میداند و میگوید ما از فلسفه، بیداری مردم را میخواهیم.
برای بنده جالب است که دکتر مجتهدی بعد از دفاع از رساله و آمدن به ایران، دیگر راجع به بابا افضل چیزی ننوشته و صحبتی از ایشان در مورد بابا افضل نشنیدهام. این برایم جالب بود که چرا دکتر مجتهدی در مورد بسیاری از افراد دیگر مینویسند اما در مورد وی نمینویسند و گویا دکتر مجتهدی، خودشان در کسوت یک بابا افضل جدید ظهور پیدا کردهاند. استاد مجتهدی پیوسته توصیه میکند من وقتی میآموزم یا میآموزانم شعفی بر من مستولی میشود که با هیچ شادی قابل قیاس نیست. بابا افضل هم میگوید طربی که در دانستن هست در هیچ لذت جسمانی نیست. مولوی هم میگوید: «اگر تو یار نداری چرا طلب نکنی/ وگر به یار رسیدی چرا طرب نکنی» دکتر مجتهدی نماد رفت و برگشت میان قوس طلب و طرب است.
یکی از تکیه کلامهای استاد مجتهدی این است که نباید مخاطب را مأیوس کنیم چون یأس، آدمی را از حیّز انسانیت خارج میکند. این نگاهی کاملا فرهنگی است چون اگر مأیوس شویم از قوس طلب و طرب خارج شده و افسردگی بر ما مستولی میشود. دکتر مجتهدی میگوید فرهنگ ما بیمار است و دچار سطحیاندیشی مزمنی شدهایم و مخصوصا این فساد به میزان زیادی در زبان پدیدار شده است.
بابا افضل میگوید اصل و مایه همه خوبیها، خرد است و چون خرد در جان، ماندگار شد و با جانِ من در آمیخت، من خردمند شدم. در این شرایط خوبیها فراوان میشوند و چون خرد از ساحت وجود من بیرون رفته و بیکار و بیبهره شود و دیگر عقل در من ثمرهای نداشته باشد نیکوییها با زشتیها یکی گردند. پس خردمندی امری یکباره نیست که ما خردمند شده و برای همیشه خردمند بمانیم بلکه پیوسته این احتمال وجود دارد که از انسانیت به حیوانیت سقوط کنیم. این امر با فلسفه و خردورزی محقق میشود و دکتر مجتهدی در این زمینه توجه زیادی به بابا افضل داشته است.
لازم به ذکر است که این اقدام دکتر مجتهدی در توجه به متون فلسفی، در دهه سی و چهل بوده که فلسفه در حوزههای علمیه اصلا جایگاه مناسبی نداشته و حتی برخی افراد در حوزهها، کتابهای فلسفی را با انبردست جا به جا میکردند و علامه طباطبایی هم مدتها تحت فشار بودند که چرا فلسفه تدریس میکنند. ما از دکتر مجتهدی بسیار دیدهایم و آموختهایم و معتقدم اساتیدی مانند ایشان، بسیار ثروتمند هستند و ثروت ایشان هم همین شاگردانی هستند که این افکار و اندیشهها را ترویج میکنند لذا امیدواریم این صداها به میزان بیشتری در جامعه ما شنیده شوند.
انتهای پیام