۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و سی و نهمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در اوصاف نفس» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ﴿۹﴾
وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾(شمس)
و سوگند به نفس(قدسی) آدمی و آنکه او را بدین زیب و کمال بیافرید(7) و به او خیر و شر و فجور و تقوی را الهام کرد(8) (و سوگند به خورشید و ماه و روز و شب و آسمان و زمین که)همانا پیروزی و فلاح از آن کسی خواهد بود که نفسِ خود را از بدی و زشتی و پاک گرداند(9) و زیان و محرومیت کسی راست که نفس خود را (در خاک استبداد پنهان کند و) به فساد و تباهی کشاند(10).
نفسِ ناطقه انسانی که در کمال اعتدال و عالیترین اوصاف و فضایل آفریده شده است، جوهر ذاتش همان خواستن و شوق و عشق است. نفس ماهیتی است خواهنده و جویای خوبی و زیبایی و دانایی که لذّت او در آنهاست و گریزان از بدی و زشتی و نادانی که رنج او در آنهاست و فرق میان خوبیها و بدیها را به الهام الهی نیک میداند و بهترین نشان این دانست، ریاکاری و تظاهر به راستی و درستی است که در مردمان مشاهده میشود.
پس سوگند به خورشید و ماه و سوگند به جان آگاه که اگر نفسِ آدمی به فطرت خود وفادار ماند و پیوسته در پی آن اوصاف که به وصف خوبی و زیبایی میشناسد برود، فلاح و رستگاری و لذت و سعادت دنیا و آخرت از آن او خواهد بود و اگر راه بدی را که وسوسه شیطان است بر خود بگشاید به حقیقت دختر زیبای روح الهی خود را زنده به گور کرده است تا نفسِ شیطانیش جولانی بدهد و به وهم و خیالی دل خوش دارد. بیگمان آن روز که میپرسند از آن دخترانی که زندهبهگور شدند، او نیز باید در مقام پاسخ بایستد که آخر این نفس نازنین که فجور و تقوا را چون آفتاب میشناخت چگونه نهان کردی و پنهان از او به کار زشت پرداختی؟
ابن فارض مصری در پایان قصیده کوتاه خمریه خود پس از ستایش شور و مستی آن شراب روحانی که در مصاحبت عشق و زیبایی حاصل میشود فرماید:
فلا عیش فی الدنیا لمن عاش صاحیاً
و من لم یمت سکرا بها فاتهُ الحزم (ابن فارض)
پس آن کس را که عمر در هوشیاری نفسانی گذراند، هیچ عیش و عشرتی در دنیا نخواهد داشت و آن کس که در هنگام مرگ مست این شراب نباشد، جانب حزم و احتیاط و خرد را از کف داده است. شاعر سپس میافزاید: پس باید که بر نفس خویش بگرید آن کس که او را از این شراب بهرهای نباشد.
هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وآنکه این مجلس نجوید، زندگی بر وی حرام (حافظ)
حضرت امیر علیه السلام در روایتی، خطاب به کمیل، نفس را دارای چهار مرتبه دانسته و صفات هر مرتبه را بیان فرموده است: نفسِ نامی نباتی (الهه درخت)، نفس حسی حیوانی (الهه درون حیوان)، نفس ناطقه قدسیه (الهه درون انسان که حقیقت ذات اوست)، نفس کلیّه الهیّه (مقام جامعیت انسان و وحدت او با الهِ عالم).
این چهار نفس هر یک مرتبهای از مراتب کمال انسانی است اما در دو نفس اول انسان با نباتات و حیوانات مشترک است. نفس ناطقه قدسیه خاص انسان است هنگامی که صبح انسانیت در او بدمد و فروغ عشق الهی و اوصاف جمال و نیکویی و دانایی در وی ظاهر شود و نفس کلیّه الهیّه نقطه کمال نفس آدمی است وقتی به اوصاف الهی و درجات انبیا و اولیا و مقام انسان کامل میرسد.
انتهای پیام