بهگونهای که وقتی معاویه در اوج خلافتش نقل حدیث در فضیلت اهل بیت و امیرالمؤمنین(ع) را ممنوع کرده بود، بریر در محلههای قبیله همْدان به معرفی امام علی(ع) و گمراهی معاویه میپرداخت تا محبت علوی را در آنها استمرار ببخشد.
پس از اینکه سیدالشهدا(ع) از مدینه به مکه مهاجرت کرد و خبرش به کوفه رسید او به جای نامهنگاری با امام چون امیدی به کوفه و کوفیان نداشت خیلی زود از کوفه رهسپار مکه شد و در آنجا به امام پیوست و سرانجام همراه امام به کربلا آمد.
این خود نشاندهنده یکی از ویژگیهای ممتاز بُریر است که در کار خیر سبقت میگیرد و خود را به امام خودش میرساند در حالی که همچنان برخی از مردم در حال نامهنگاری به حضرت بودند و این حرکت بریر به همه ما میآموزد زمانی که حق را شناختی باید گرایش به موقع به سمت جبهه حق داشته باشی و منتظر دیگران نمانی و فرصت را از دست ندهی و در یاری امام سبقت داشته باشی. «فَاسْتَبقوا الخیرات» اگر در پیوستن به امام وقت را از دست بدهی موقعی میرسی که حسین(ع) را به مذبح برده و سرش را بر نیزه کردهاند.
در شب عاشورا وقتی امام حسین(ع) به اصحاب اجازه رفتن دادند و بیعتشان را از آنها برداشتند بریر بلند شد و عرض کرد «به خدا قسم یا بن رسول الله، پروردگار به برکت وجود شما بر ما منت نهاد تا برای یاری شما کشته شویم و پیکر ما قطعه قطعه شود تا در قیامت از شفاعت جدت برخوردار شویم.»
در سحرگاه عاشورا که امام خیمهای برای غسل و نظافت اختصاص داده بود، بریر با عبدالرحمان عبدالرب در صف انتظار شوخی میکرد. عبدالرحمان به او گفت: من تاکنون تو را شوخ ندیده بودم و الان هم وقت شوخی نیست. بریر گفت: اکنون شادیام از این است که فاصله چندانی بین ما و حوریان بهشتی نیست و از ملاقات پروردگار شادمان هستم.
روز عاشورا وقتی نوبت به میدان رفتن او شد برخی شاگردانش که سالها قبل سعی در هدایت آنها به تشیع داشت ولی آنها نپذیرفته و جذب سکههای امویان شده بودند به مصاف او آمدند ابتدا به مباهله و لعن همدیگر پرداختند. آنگاه بریر عازم جنگ با آنها شد و سرکرده آنها را کشت و با بقیه درگیر شد. در گیر و دار جنگ یکی از قرآنآموزهایش به نام کعب بن جابر ازدی از پشت با نیزه به شدت او را مجروح کرد و آنگاه او را به شهادت رساند.
عاطفه ابرار پیراسته
انتهای پیام