صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۲۷۳۴۸۵
تاریخ انتشار : ۰۵ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۹

تفسیر سورآبادی نوشته ابوبکر عتیق نیشابوری با تصحیح سعیدی سیرجانی شامل ترجمه تمامی آیات و شأن نزول آن‌ها و عمدتاً بر روایات عبدالله بن عباس پسر عموی پیامبر اسلام(ص) بنا شده‌ است. اهمیت این تفسیر از لحاظ نثر ساده و روانِ آن است و می‌توان گفت از بهترین نمونه‌های نثر فارسی قرن پنجم است. نثر این تفسیر از نظر طرز انشا و جمله‌بندی کوتاه و کلمات پاکیزه پارسی، نثری پالوده و به خوبی نثر ترجمه تفسیر طبری است.

تفسیر سورآبادی، تفسیر کهن قرآن کریم به فارسی، نوشته ابوبکر عتیق بن محمد هروی نیشابوری، معروف به سورآبادی یا سوریانی، مفسر کرّامی در قرن پنجم است. نام تفسیر سورآبادی در برخی نسخه‌های خطی موجود، «تفسیرالتفاسیر» آمده است. همزمان با ماه مبارک رمضان و بهار قرآن برش‌های مختصری از این متون کهن را با هم می‌خوانیم:

تَنْزِيلُ الكِتَابِ مِنَ اللهِ العَزيزِ العَليم: این سوره فرستادن نامه‌ای است از خدای و گفته‌اند تنزیل ای تکلیم - تکلیم را تنزیل خوانند لان المتكلم يأتى به نزلة بعد نزلةٍ و رتبةٌ بعد رتبة - گفتن این قرآن از خدای است، نیست همتا ـ و دیگر معانی‌های عزیز گفته آمده است.

العـلـيـم: دانا به همه چیزها.
غَافِرِ الذَنْبِ: آمرزگار گناهان است.

وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ العِقَابِ: و پذیرفتار توبه است و سخت عقوبت است.

ذی القَوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الَيْهِ المصيرُ: خداوند بی نیاز است نیست خدای مگر او با وی است بازگشتن همه را. ابن عباس گوید در معنی این آیت:

غَافِرِ الذَّنْب لمن قال لا اله الا الله و قابِلِ التَّوْبِ عمّن قال لا اله الا الله شَدِيدِ العِقَابِ لمن لا يقول لا اله الا الله ذِي الطَّوْلِ ذى الفضل والغنا عمّن لا يوحده ثـم وحـد نفسه؛ فقال: لا إلة اى لا خالق ولا رازق ولا محيى ولا مميت ولا نافع ولا ضار ولا ناصر ولا خاذل ولا معزّ ولا مذلّ إلّا هُوَ، إِلَيْهِ المَصِيرُ مصير من قال لا اله الا الله الجنّة ومصير من لا يقول لا اله الا الله النار.

 
مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللهِ إِلَّا الَّذِینَ كَفَرُوا: پیکار نکنند در آیت‌های خدای مگر آن کسان که کافرند سؤال چرا گفت پیکار نکنند در آیت‌های خدای مگر کافران بعد ما که مسلمانان هم پیکار می‌کنند در آیت‌های او، یکی می‌گوید که قرآن مخلوق است و یکی می‌گوید نیست و یکی می‌گوید قدیم است و یکی می‌گوید نیست یکی می‌گوید در قرآن مجازات است و یکی می‌گوید نیست نه این همه پیکار است در آیات خدا میان مسلمانان پس چرا گفت ما يُجادِلُ فِي آيَاتِ اللهِ إِلَّا الَّذینَ كَفَرُوا؟ جواب گفته‌اند این جدال است به تکذیب و انکار و چنین جدال در قرآن جز از کافر نبود و گفته‌اند که آیات خدا مراد از این حجّت‌های توحید است، در آن پیکار نکنند به انکار مگر آن کسان که کافرند؛ فَلا يَغْرُرُكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي البِلادِ: فریفته نکندا ترا فادوا گشتن ایشان در شهرها.
سؤال: چرا گفت؛ تَقَلُّبُهُمْ في البلاد نگفت تمتعهم و تجمّلهم و تبظرهم و تكـبـرهـم بعد ما که مسلمانان را از دین دل فرا گیرد چون کافران را بینند در کامرانی و کام انجامی نه از فادوا رفتن ایشان؟ جواب گفته‌اند تقلب تصرف ایشان است در نعیم دنیا و در شهرها و گفته‌اند تقلب ایشان بازرگانی ایشان بود که کاروان‌ها می درآمدند ایشان را هزار و دو هزار اشتر آراسته با مال‌های بسیار و مسلمانان در عسرت و فاقت و محنت.

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ: به دروغ داشتند پیش از قوم تو قوم نوح نوح را و آن گروهان که از پس ایشان بودند. گفته‌اند الأَحْزَابُ الذين تحرّبوا على انبیائهم آن لشکرها که بر پیغامبران خروج کردند و هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأخُذُوهُ: و قصد کردند هر گروهی پیغامبر ایشان را تا بگیرند او را به قهر و باز دارند از گفتن حق به ناحق وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ: و پیکار کردند و بستیهیدند بناشایست، لِيُدْحِضُوا بِهِ الحَق: تا بگردانند و باطل کنند بدان جدال حق را، فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ: پس بگرفتیم ایشان را به عقوبت چگونه بود عقوبت من؛ اگر این قوم تو همچنان باشند که ایشان با اینها همان کنند که با ایشان، وَكَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا: و همچنان عذاب ایشان که بگفتیم سابق شده است و سزا شده است سخن خدای تو یا محمد به وعید مر آن کس‌ها را که کافر شدند أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ که ایشان اهل آتش‌اند.
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ العَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ: آن کسان که برگرفته اند عرش را ـــ و ایشان فریشتگان‌اند که عدد ایشان خدای داند و من حوله من الكروبين و الروحانيين ــ و آنچه گرد بر گرد عرش اند از کروبیان و روحانیان يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ به پاکی یاد می‌کنند و حـمـد می‌کنند خدای را و گفته اند معناه: يصلون بامر ربهم و گفته اند معنا: يصلون مع حمد ربهم و يُؤْمِنُونَ به، اى يوحدونه و گرویده می‌باشند به وی وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا: و آمرزش می‌خواهند مر آن کسان را که گرویده اند و می‌گویند ربنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً: ای بار خدای ما فراخ فرا رسیده است همه چیزها را رحمت تو و دانش تو فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ: بيامرز آن کسان را که توبه کردند از کفر و پس روی کردند راه تـرا، یعنی راه مسلمانی را و گفته اند تابوا من المعاصی واتبعوا سبيل الطاعة وَقِهِمْ عَذَابَ الجحيم: و برهان و نگه دار ایشان را از عذاب دوزخ. 

رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْن التّى وَعَدْتَهُمْ : اى بارخدای ما در آر ایشان را در بهشتهای بایستگی - گفته اند جنّات همه بهشتها است آن را عدن گفت زیرا که عدن بایستگی بود و گفته‌اند جَنَّاتِ عَدْنٍ خاص است از که میان بهشت‌ها جنّات چهار است جنات الفردوس و جنات النعيم و جنات المأوى و جنات عدن آنکه وعده کرده ای ایشان را وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ اَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ: و آن را که مؤمن باشند و مطیع و شایسته باشند از پدران ایشان و جفتان ایشان و فرزندان ایشان انَّكَ اَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ: به درستی تویی نیست همتا درست کار و درست گفتار.
وَقِهِمُ السَّيِّئاتِ: و نگه دار ایشان را از بدی‌ها. گفته‌اند سیئات یعنی الزلات و الخطيات و گفته‌اند السيئات یعنی العقوبات وَمَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحْمَتَهُ و هر که نگهداری او را در این جهان از معصیت‌ها و در آن جهان از عقوبت‌ها آن روز به درستی که بر وی رحمت کرده‌ای وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ العظيم: و آن است آن پیروزی بزرگ.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ اَكْبَرُ مِنْ مَفْتِكُمْ اَنْفُسَكُمْ: به درستی که آن کسان که کافراند آواز می‌دهند ایشان را در دوزخ که هر آینه خشم خدای بر شما بیش از خشم شما است بر تن‌های شما و آن، آن بود که در دوزخ از حسرت و ندامت در خویشتن اوفتند، خویشتن را می‌خایند که چرا کردیم که خویشتن را به دوزخ افکندیم فرشتگان عذاب ایشان را گویند خشم خدای بر شما بیش از خشم و کین شما است بر تن‌های شما، یاد دارید؛ اذ تُدْعَوْنُ إِلَى الإِيمَانِ فَتَكْفُرُونَ: چون در دار دنیا شما را با ایمان می‌خواندند شما کافر می‌بودید. گفته‌اند در این تقدیم و تأخیر است معناه: لمقت الله عليكم في الدنيا اذ تدعون الى الايمان فتكفرون اكبر من مقتكم انفسكم هذا اليوم.
قالُوا رَبَّنَا آمَنَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ: کافران گویند ای بار خدای ما بمیرانیدی ما را دوبار و زنده کردی ما را دوبار بمیرانیدی ما را دوبار:
یک بار که مرده بودیم در پشت پدران دیگر بار به وقت اجل، و زنده کردی ما را دوبار یک بار در رحم مادران، دیگر بار روز قیامت و گفته‌اند که آمَتَنَا اثْنَتَيْن عند انقضاء الاجل ثم في القبر بعد سؤال منكر و نكير، وأحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ احدهما لسؤال منـكـر و نـكـيـر و الثانية عند البعث فَاعْتَرَقْنا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ: بدانستیم و اقرار دادیم به گناهان ما هستا سوی بیرون شدن از این دوزخ هیچ راهی تا با دنیا کردیم و توبه کنیم؟ جواب آید لا بل خلود و لا خروج. ایشان گویند این عذاب جاوید ما را از بهر چرا است که یک چندی بیش کافر نبودیم.
ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ آن عذاب ابد شما را بدان است که در دار دنیا چون بخواندندی خدای را به یگانگی و شما را با توحید خدا خواندندی شما جحود کردیدى وَإِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا: وگر هنباز آوردندی به وی شما بدان هنباز بگرویدید فَالْحُكْمُ لِلّهِ الْعَلِيِّ الكَبيرِ: اکنون حكم و فرمان به تأیید عذاب آن خدای را است که برتر از همه چیزها است و بزرگ و بزرگوار است.
هُوَ الَّذى يُريكُمْ آيَاتِهِ: او آن خداست که می نماید شما را نشانهای این بُعد شمس و قمر و سحاب و مطر و جبال و انهر و اشجار و انواع نبات و اصناف حیوانات و تبیین لکم من الأسماء روحاً و فرومی آد شما را از آسمان رزق؛ گفتمند اندر رزق، یعنی از زرق العباده و گفتمند این رزق:
عین رزق است که عین روحی از آسمان آید و مَا تُنَزَّلُ إِلَّا مِن قَبْلِهِ: پند بگیرند به نیروید. مگر آن کس که به وی گردد.
فَادْعُوا اللّه مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ؛ به یگانگی خداوند خدای را. یعنی توحید آرید به وی و ویرانه کنند که دین باشد او یا و گفتمند که این دین. دعا است و تذکره کافران و گر چه دشوار دارند کافران.
رافع الدرجات و المومنین: برادرانه پایگاه‌های بندگان خداوند عرش. است این آیت را تفسیرها کرده‌اند رفقاً.
الدرجات ای؛ رافع القدر و الجلالات خداست و گفتمند ای سموت و گفتمند ای رافع درجات فی الجنات؛ و گفتمند معنا در درجات العباده بایفضل و الکرمات.
بلغتی الروح من امور علی من یستجم من عبادت؛ می‌فرستد روح را به امر او، بر آنکه خواهدگان از بندگان او. گفته‌اند این روح وحی است و وحی به روح خواندند زیرا که زندگی دین، به قرآن باشد همچنان.
زندگی تن به جان باشد و گفته‌اند که این روح معروض است، معروض است، به جان روح خوانند زیرا که زندگی دل باشد همچنانکه زندگی تن به جان باشد؛ و گفته‌اند که این روح جزئی است، وی را روح خواند لطافته. للتیوم الجالیق؛ تا بینداند روز هم برسد. گفته‌اند معنای هم الطاف مع الخالق، و گفته‌اند معنای آتقی اهل الارض و السماء  و گفته‌اند تلاقی الخصم مع الخصم.

انتهای پیام