علی معروفی آرانی، پژوهشگر صهیونیسم و یهودیت در یادداشتی که با عنوان «غزه در انتظار موسی؛ فروپاشی دریا، فراموشی فرمانها» در اختیار ایکنا قرار داده است، یادآور میشود که اگر حضرت موسی(ع) زنده و شاهد کشتار مردم غزه توسط قوم صهیونیسم یهودی بود، احتمالاً واکنشهای متعددی از خود نشان میداد.
متن یادداشت از این قرار است:
اسرائیل یک توهم سیاسی و دروغ بزرگی است. اسرائیل بزرگترین دروغ تاریخ است؛ دروغی به وسعت سرکوب و آوارگی یک ملت که حافظه هیچ فرهنگ لغتی این دروغ بزرگ را به رسمیت نمیشناسد.
گرسنگی در بین اهالی غزه به اوج خود رسیده و بیشترین تعداد مرگ و میر در میان فلسطینیهای گرسنه، علاوه بر عوارض ناشی از گرسنگی بر اثر شلیک گلولههای رژِیم صهیونیستی به سمت قحطیزدگان در نزدیکی مراکز آمریکایی ـ صهیونیستی است که تلههای مرگ هستند.
و حالا نانی که باید برکت خانه باشد، در غزه بهای جان شده است و همانطور که آب را بر روی کودکان کاروان کربلا بستند، رژیم جنایتکار صهیونیستی از ابزار گرسنگی بهعنوان سلاح مرگبار استفاده میکند.
اگر حضرت موسی(ع) زنده بود و شاهد کشتار مردم غزه توسط قوم صهیونیسم یهودی بود، احتمالاً واکنشهای متعددی از خود نشان میداد:
موسی(ع) پیامبر خدا بود و عمیقاً به قوم خود عشق میورزید. اما از دیدن رنج و مرگ مردم غزه به خشم و اندوهی عمیق مبتلا می شد، خصوصاً اگر بیدلیل و وحشیانه باشد، خشم الهی و اندوهی عمیقی را از کرده قومش در او برمیانگیخت. او بارها در برابر ظلم و ستم قومش با خدا سخن گفته بود.
موسی(ع) در برابر فرعون ایستاد و خواستار آزادی قومش شد. او قطعاً در برابر عاملان کشتار فلسطینیان و مردم غزه نیز به پا میخاست و با قاطعیت از حقوق آنها دفاع میکرد و خواستار توقف ظلم میشد.
همانطور که در تاریخ آمده، موسی(ع) در مواقع سختی به درگاه خداوند دعا میکرد و از او یاری میطلبید. او احتمالاً در این شرایط نیز به درگاه خداوند روی میآورد، طلب صبر برای بازماندگان و قضاوت عادلانه برای ظالمان را میکرد.
موسی(ع) همواره مردم را به اطاعت از خدا و دوری از گناهان فرا میخواند. او ممکن بود این فاجعه قومش را هشداری از جانب خدا برای بازگشت به راه درست و دوری از گناهان بداند و مردم را به توبه و اصلاح دعوت کند.
موسی(ع) به عنوان رهبر قومش، وظیفه خود میدانست که از بازماندگان فاجعه غزه حمایت کند، به آنها دلداری دهد و راه را برای بازسازی و ادامه زندگی هموار سازد.
در تورات، موسی بارها از خدا در مورد رنج قومش شکایت کرده و خواستار عدالت شده است. او شاهد سختیهای بسیاری در طول ۴۰ سال سرگردانی در بیابان بود و از نزدیک درد و رنج قومش را حس میکرد. بنابراین، واکنش او به چنین فاجعهای، ترکیبی از خشم، اندوه، اعتراض، دعا و تلاش برای نجات و هدایت بازماندگان خواهد بود.
فلسطین تحت محاصره نیروهای خبیث اسرائیلی است. اسرائیل افسار پاره کرده و حمله زمینی به غزه انجام داده است. کودکان و مردم مظلوم و داغدار غزه در عین حال که زیر آماج حملات پی در پی سگ هار آمریکای جنایتکاراند. با گرسنگی هم دست و پنجه نرم میکنند. اسرائیل جهت شکستن مقاومت مردم غزه از رسیدن مواد غذایی به کودکان و مردم جلوگیری میکند. در این و ضعیت و بحران سنگین دست به دامن دعا میشویم و از خداوند تبارک و تعالی جهت نجات مردم غزه تضرع و درخواست مدد میکنیم.
صدای کودکان آواره، ناله زنان رنجدیده، آه و فغان پدران و مادران داغدیده، ویرانی شهرها و خانهها و گرسنگی وحشتناک اهالی غزه، روایت دردناک این روزهای قلب امت اسلامی است.
بیش از یک سال میشود که امة مسلمة پریشان است و هر روز بر این غم و اندوه افزون میگردد، قلبهای بیش از دو میلیارد مسلمان برای اهل غزه؛ آن مظلومین بیدفاع میتپد اما کاری از دستشان ساخته نیست.
اما این واقعه تلخ و جریان دلسوز، اولین بار نیست که اتفاق میافتد، بلکه الله متعال مسلمانان صدر اسلام و پیامبر معظمش (صلیاللهعلیهوسلم) را نیز این چنین مورد ابتلا و آزمایش قرار داده است.
ده فرمان فهرستی از دستورات مذهبی است که طبق کتابهای سفر خروج و سفر تثنیه از جانب خدا، بر موسی(ع) در کوه سینا وحی شد. به باور یهودیان و مسیحیان، این احکام بر دو لوح سنگی حک شدند و موسی آنها را برای قوم بنی اسرائیل خواند.
این فرمانها محور شریعت یهود بوده و تمام احکام شریعت نیز در همین فرمانها ریشه دارد. قوم اسرائیل با پذیرفتن این فرمانها با خدا همپیمان میشدند.
در قرآن نیز به الواح (لوحها) اشاره شده است که بعضی تصور میکنند همان دو لوح ده فرمان است در حالی که در این آیه، لوح به صورت جمع آمده و نه مثنی، پس یا لوحها از نظر قرآن بیشتر از سه تا بوده است یا اصلاً منظور قرآن چیز دیگری است.
فرمان یکم: من یهوه خداى تو هستم که تو را از زمین مصر از خانه غلامی بیرون آوردم، خدایان دیگرى غیر از من نباشد.
فرمان دوم: صورتى تراشیده و هیچ تمثالى از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پائین در زمین است و از آنچه در آب زیر زمین است، براى خود مساز. نزد آنها سجده مکن و آنها را عبادت منما، زیرا من که یهوه خداى تو می باشم، خداى غیور هستم که انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سوم و چهارم از آنان که مرا دشمن دارند، میگیرم و تا هزار پشت بر آنان که مرا دوست دارند و احکام مرا نگاه دارند، رحمت میکنم.
فرمان سوم: نام یهوه خداى خود را به باطل مبر، زیرا خداوند کسى را که اسم او را به باطل ببرد، بىگناه نخواهد شمرد.
فرمان چهارم: روز شنبه را یاد کن تا آن را تقدیس نمائى. شش روز مشغول باش و همه کارهاى خود را بجا آور. اما روز هفتمین، سَبْتِ یَهْوَه، خداى تو است. در آن هیچ کار مکن، تو و پسرت و دخترت و غلامت و کنیزت و بهیمهات و مهمان تو که درون دروازههاى تو باشد؛ زیرا که در شش روز خداوند آسمان و زمین و دریا و آنچه را که در آنهاست، بساخت و در روز هفتم آرام فرمود، از این سبب خداوند روز هفتم را مبارک خواند و آن را تقدیس نمود.
فرمان پنجم: پدر و مادر خود را احترام نما تا روزهاى تو در زمینى که یهوه خدایت به تو میبخشد، دراز شود.
فرمان ششم: قتل نکن.
فرمان هفتم: زنا نکن.
فرمان هشتم: دزدی نکن.
فرمان نهم: بر همسایه خود شهادت دروغ مده.
فرمان دهم: به خانه همسایه خود طمع مورز و به زن همسایهات و غلامش و کنیزش و گاو و الاغش و به هیچ چیزى که از آن همسایه تو باشد، طمع مکن.
اما موسی در غزه ده فرمان را در بنی اسرائبل ندید. آنچه دید و شنید صدای کودکان آواره، ناله زنان رنجدیده، آه و فغان پدران و مادران داغدیده، ویرانی شهرها و خانهها و گرسنگی وحشتناک اهالی غزه بود.
در شب اول ماه محرم سال هفتم بعثت بود که خاندان هاشم و مطلّب با معیت پیامبر اسلام، توسط سردمداران مشرکین مکه از دیگر قریشیان جدا شده و مورد تحریم همهجانبه قرار گرفتند.
اگر امروز کودکان فلسطینی از گرسنگی فریاد میزنند و به خوردن برگهای درختان روی آوردهاند، یقینا در عصر پیامبر نیز همین حالت بر کودکان و دیگر افرادی که در شعب حضور داشتند، واقع شده است.
اگر امروز دنیای کفر و حتی حکام اسلامی، رساندن غذا و مواد اولیه مورد نیاز اهل غزه را ممنوع نمودهاند، یقینا در سال هفتم بعثت، سردمداران قریش نیز دست به چنین کاری زدند.
همانطور که همراهان پیامبر(ص) در شعب ابیطالب با ایستادگی و مقاومت جانانهشان پیروزمندانه از این محاصره بیرون شدند، یقینا ملت شجاع و دلیر غزه نیز از این امتحان بزرگ الهی سرافراز بیرون شده و پیروز این نبرد نابرابر خواهد شد.
اما آنچه قابل ذکر است این که در آن زمان تعداد مسلمانان به قدری اندک و ناچیز بود که توان شکستن این محاصره و مقاطعه بیرحم را نداشتند، اما اکنون چه؟ تعداد مسلمانان به بیش از دو میلیارد میرسد و ارتشهای چندصدهزاری تا دندان مسلح و پیشرفتهترین ادوات جنگی را در اختیار دارند، اما بازهم رهبران خائنشان در مقابل این نسلکشی ظالمانه مهر سکوت بر لب زده و در مواردی چه بسا همکاریهای پنهان و آشکار اقتصادی و تسلیحاتی نیز با رژیم صهیونیستی برقرار میکنند؛ خیانتی که در همین دنیا جزای آن را خواهند چشید و قصرهایشان توسط فرزندان دلیر این امت ویران شده و مظلومین بیدفاع غزه و امت اسلامی باریدیگر به روزهای طلایی خود باز خواهند گشت.
روح استواری و غرور و پایمردی هنوز در چهرهها و چشمها نمایان است؛ هنوز از زبان زنان و کودکان و پیران این سرزمین پیش از مردان آن، کلماتی میشنویم که سرشار از حکمت و معرفت است و بر ما واجب است که راز این استواری شگفتانگیز جمعی را جویا شویم!
شکی نیست که حالت ایمان به تنهایی قادر به ایجاد این معجزه انسانی است و ایمان نه حالتی اضطراری است و نه گذرا؛ بلکه مسیری است پایدار، کوششی است انباشته، اجتماعی برای خیر و نیکی، همکاری در راه حق و تقوا، دفاع از غزه و فلسطین کوششی است الهی و گذر از مرحله امتحان الهی !چه بسا مومنان و رهبران کشورهای اسلامی که از این رویداد و فاجعه سربلند باشند و چه بدا به حال آنان که در این مسیر منحرف شدند و خشم الهی را بزودی به جان بخرند.
وقتي به سيره پيامبر اکرم(ص) نگاه میکنیم، حالت عجيبی از پايداری و ابتكار عمل در تمام مراحل مییابیم و اینجاست که دیگر از مشاهده حالت مردم غزه تعجب نمیکنیم. کسی به مردم غزه نگاه کند درمییابد که حالت عجیبی با قرآن دارند! در سالهای اخیر خلاقیت اجتماعی بینظیری را در طرح «نخبگان حافظ» مشاهده کردیم؛ در این طرح هزاران جوان غزهای قرآن را حفظ کردند و بر آن مسلط شدند؛ و در یک محفل قرآن را از اول تا آخر تلاوت میکنند.
تعداد قاریان قرآن در دو سال پیش از آن جنگ تقریباً به 1500 نفر رسید و آمار حکایت از آن دارد که تعداد حافظان قرآن در غزه از 50000 نفر فراتر رفته است که نشان از درجه بالای ایمان و ارتباط محکم آنان با قرآن کریم و جامعه مؤمنی است که جملگی کتاب خدا را پذیرفتهاند.
اگر امروز حتی افرادی که با غزه همدردی میکنند سرکوب شده و اذیت و آزار میشوند، یقیغنا در آن زمان نیز همدردی به همراهان پیامبر اسلام جرم محسوب میشد.
اگر امروزه ظلم و جنایات رژیم صهیونیستی بر مردم غزه به قدری زیاد شده که دنیای کفر هم به حمایت از اهل غزه برخواسته است، یقیناً در آن برهه نیز اولین افرادی که برای شکستن آن پیمان ظالمانه قد علم نمودند از میان خود مشرکین بودند.
در حالی که غزه گرسنه و تشنه است، جهان نقش نظارهگر را دارد. سازمانهای بینالمللی و سران کشورهای جهان به انتشار مواضع بیسر و ته تکراری و ابراز نگرانیهای بدون هرگونه پشتوانه عملی بسنده میکنند. اگر جهان میداند چگونه به نهنگهای اقیانوسها و حفظ گونههای در حال انقراض و گربهها و سگهای ولگرد کمک کند، چگونه نمیتواند فکری برای مردم بیگناه غزه، خصوصاً نوزادان و کودکان تشنه و گرسنه غزه کند؟ قطعاً اگر ارادهای بود، این نسلکشی دو ساله به طول نمیانجامید.
انتهای پیام