«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ؛ ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملتها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بیتردید گرامیترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست، یقیناً خدا دانا و آگاه است.»
از منظر آیتالله جوادی آملی، آیات پایانی سوره مبارکه حجرات برای تنظیم روابط اجتماعی اسلام در سه بخش ملی، منطقهای و بینالمللی نازل شده، و خدای متعال در تکمیل مطالبی همچون برادری مؤمنان و فرمان به اصلاح روابط آنان و نهی از تمسخر، بدگمانی و غیبت یکدیگر در این آیه برادری آنان را با استناد به اشتراک در پدر و مادر تثبیت کرده و به عدم برتری نوع انسانها در آفرینش اشاره دارد و معیار و ملاک فضیلت را تقوای افراد معرفی میکند.
از این منظر میتوان اذعان کرد که آموزهها و قوانین دین مبین اسلام در سه بخش و سطح ارائه شدهاند که شامل، آموزهها و قوانین ملی و محلی که با خطاب «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءامَنوا» با جامعه اسلامی و ایمانی سخن میگویند و آن را سامان میبخشند، آموزهها و قوانین منطقهای که از ملی و محلی بالاترند و قرآن حکیم با خطاب «يا اهلَ الكِتاب» با جامعه الهی و معتقد به خدا و قیامت و وحی و نبوت یهودیان، نصارا و مانند آنها سخن میگوید.
در بسیاری از این دسته از آیات، احکام، مسلمانان نیز حضور دارند، آموزهها و قوانین بینالمللی که جامعه بشری را با عباراتی همچون «یا أيها الناس» خطاب میکنند؛ یعنی ایمان و توحید و کتاب و وحی و مانند آن را لحاظ نمیکنند و در پیوندی جهانی برای مسلمان و کافر و مشرک و ملحد و.... بر اساس انسانیت آنان برنامه ارائه می دهند، از اینرو آیه مورد بحث بیانکننده سخن جهانی اسلام است و با خطاب «یا أيها النَّاسُ» آغاز شده است.
بیشتر بخوانید:
باید دانست که گوناگونی استعدادها، لهجهها، گویشها و رنگها نعمتی الهی است و از بهترین معجزات الهی نیز این است که هماکنون در میان میلیاردها انسان هیچ کسی شبیه دیگری نیست، نه چهره او شبیه است، نه گویش او «وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ ...»(سوره روم/ آیه 30)، این اختلافات لهجه و گویش و رنگ و مانند آن، برای شناخت یکدیگر است.
از منظر این آیه کریمه میتوان گفت که خدای حکیم در مسائل، قبیلهای قومی و نژادی نیز انسانها را مختلف قرار داد تا هر کسی را با استناد به قوم و قبیلهاش بشناسند، زیرا در روزگاران پیشین اَسناد هویتی همچون شناسنامه و کارت و کد ملی نبود و اختلاف در تیرهها و قبیلهها در حکم شناسنامه افراد بودند، البته امروزه نیز که شناسنامه و مانند آن وجود دارد باز هم شناسایی طبیعی بهترین راه برای شناختن افراد و نمونه بارز آن اثر انگشت است.
از نگاه قرآن کریم میتوان گفت که با توجه به زندگی اجتماعی مردم، اگر آنها به عالم دینی، مهندس، طبیب، دامدار، باربر و... نیازمندند، اگر استعدادها گوناگون نباشند و استعداد همه انسانها در مهندسی، طب، کشاورزی، دامداری یا... باشد، چرخ زندگی بشر نمیچرخد و از هم خواهد پاشید.
قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «آهُم يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمنَا بَينَهُم مَعِيشَتَهُم فى الحيوة الدُّنيا ورَفَعنا بَعضَهُم فَوقَ بَعض دَرَجت لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخرياً وَ رَحمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ؛ آیا آنها باید فضل و رحمت خدای تو را تقسیم و مقام نبوت را تعیین کنند؟ در صورتی که ما خود معاش و روزی آنها را در حیات دنیا تقسیم کردهایم و بعضی را بر بعضی به درجاتی از مال و جاه دنیوی برتری دادهایم تا بعضی از مردم به ثروت بعضی دیگر را مسخر خدمت کنند، و بهشت دار رحمت خدا از آنچه از مال دنیا جمع میکنند بسی بهتر است.»(زخرف/ آیه 32) باید پذیرفت گرچه اصل گونه گونی امری ضروری است زیرا نظام جهان به این افراد گوناگون نیاز دارد لیکن میتوان گفت که این اختلافات علل و اسباب متعددی نظیر نژاد، ژن، ویژگیهای جغرافیایی سرزمین محل زندگی، نوع تغذیه، محیط، خانواده و فضای زندگی و تربیت خانوادگی و اجتماعی دارند.
از منظر آیتالله جوادی آملی اگر خدای سبحان به کسی نعمت بیشتری دهد، مسئولیت بیشتری هم از او میخواهد و چنانچه به کسی نعمت کمتری دهد، مسئولیت کمتری از او میطلبد، البته باید دانست ارزش و کرامت انسان به شغل و کسب او دانسته نمیشود بلکه کرامت هرکس نزد ذات اقدس ربوبی، به میزان تقوای اوست «إِنَّ أَكْرَمَكُم عِندَ اللهِ أَتقَكُم»؛ مؤمنان پارسا، نزد خدای سبحان حساب خاصی دارند که در معاد و صحنه قیامت روشن میشود؛ لیکن این حساب الهی را نباید با مسائل دنیایی و تنظیم کننده روابط بشری در آمیخت.
انسانها در درجات هوش استعداد علم و مانند آن تفاوت دارند، همانگونه که طلا و نقره یکسان نیستند، ولی هیچکس نباید خود را از دیگران برتر بپندارد، بنابراین کسی که مثلاً قدرت یا هوش اقتصادی دارد باید بداند که خدای رحمان این هوش طلایی را به او عطا فرمود تا با استمداد از آن فقر در جامعه را از میان ببرد؛ نه اینکه مال اندوزی کند و با تکیه بر هوشمندیاش خود را از دیگران برتر بپندارد.
خدای متعال انسان را کرامت داد «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» و در او قوه خلافت الهى نهاد «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَليفَةٌ» بر پایه این بیان برخورداری انسان از کرامت در گرو قوه خلیفه خدا بودن در اوست، پس خلیفه باید گفتار و رفتار مستخلف عنه را انجام دهد و گرنه خدایِ چنین کسی هوا و هوس و خواهشهای درونی خودش خواهد بود «أ فَرَايْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهُ هَواهُ» و همان انسانی که میتوانست دارای کرامت و مقام خلافت الهی باشد از حیوانات پستتر و حیاتش نیز غاصبانه میشود «أُولَئِكَ كالأنعمِ بَل هُم أَضَلُّ» چون نعمتهای الهی را بجا مصرف نکرده است. بنابراین، انسان باید کریم بلکه اکرم شود «إِنَّ أَكْرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتَقَكُم» و محور کرامت و سبب فخر و شرافت انسان رعایت تقوای الهی است.
از منظر صاحب تفسیر تسنیم، نهادها و سازمانهای بینالمللی که داعیه دفاع از حقوق بینالمللی بشر دارند به ظاهر جهانی سخن میگویند؛ اما کافرانه و مشرکانه میاندیشند، آنها نه جهان را میشناسند نه بشر را زیرا هیچ یک از آن دو را نیافریدهاند و از حقیقت آنها آگاهی ندارند، پس قوانین و حقوق بشر را برابر خواست و اراده خود تصویب میکنند، در حالی که جز خدای جهانآفرین و خالق بشر، کس دیگری نمی تواند آنها را تبیین و تصویب کند.
خدای متعال در سخن و تعلیمی جهانی انسان را چنین معرفی میفرماید که شناسنامههای زمینی و ظاهری انسانها مختلفاند و هرگز نمیتوانند معیار و ملاکی برای وضع قوانین باشند، اما ویژگیهای آسمانی آنان نظیر روح و کرامت و تقوای الهی میان همگان مشترکاند و قوانین هم باید بر اساس این اصول آسمانی مشترک باشند.
«يَأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقَكُم مِن ذَكَر وأنثى و جَعَلَكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُم عِندَ اللهِ أَنكُم» انسانها، از هر جنس و نژاد و اقلیم و قبیله اصولی مشترک دارند. از نگاه کتاب الهی بشر میتواند نهاد و حقوق بینالمللی و جهانی داشته باشد، زیرا بشر را جدا از وطن زبان و زمان میشناسد و بر مشترکات روحانی بشر تکیه دارد، نه بدن او چون پیکره مادی انسانها تفاوتهای محلی، ملی و منطقهای و.... و هر گروه از بشر نیز زبان و قوم و قبیله ویژه خود دارد که نمیتواند جهانی باشد بنابراین با معیارهایی زمینی و مختلفی همچون زبان نژاد و عادات و آداب و سنن نمیتوان برای بشر قانون تهیه کرد، زیرا همه این اختلافها فقط در حد شناسنامه هستند و در حقیقتِ انسان دخالتی ندارند و قانون باید براساس اصول و جهات آسمانی مشترک میان انسانها باشد که آن هم در دست بشر عادی نیست.
مسائل جهانی و حقوق و قوانین بینالمللی را تنها خدایی میتواند ارائه کند که سراسر جهان و انسان و روابط میان این دو را آفریده است. طبق تعالیم قرآن کریم که داعیه جهانی بودن دارد، اساس انسانیت، به روح اوست که شرقی غربی عرب عجم تازی یا فارسی نیست.
آیتالله جوادی در پایان این قسمت از آیه بیان میکند که علم انسان اندک است و او نمیداند که حقیقتاً در این عالم چه خبر است، از اینرو مادیات نظیر طلا و نقره را نفیس میپندارد و نفس نفس زنان در طلب آنها حرکت میکند در حالی که این چیزها نفیس نیستند تا مورد منافسه قرار گیرند و کمال انسان نیز در کوشش برای به دست آوردن طلا و نقره نیست.
از نگاه قرآن حکیم، نفیس همان بهشت و رحیق مختوم و مانند آن است و انسانها باید در تحصیل آن «تنافس» و «منافسه» داشته باشند «يُسقُونَ مِن رَحِيقٍ مَختوم*ْ ختامُهُ مِسك و في ذَلِكَ فَلَيَتَنَافَسِ المتنفسونَ» «تنافس» یعنی انسان بهدنبال نفیس بدود و این دویدن، او را به طرف رحیق مختوم نفیس برود. کمال انسان در این است که نفس نفس زنان و جوینده به رحیق مختوم نفیس برود.