صدای آرام تلاوت یکی از شرکتکنندگان در فضا پیچیده است و سکوتی آمیخته با احترام در سالن برگزاری حکمفرماست. سالن با پرچمها و پوسترهای سبزرنگی که آیات قرآن بر آنها نقش بسته، حال و هوایی معنوی پیدا کرده است. نور ملایم چراغها بر صفحات قرآنهای باز روی میزها میتابد و انعکاس آن، فضایی روحانیتر به محیط میدهد. خانوادهها در ردیفهای عقب نشستهاند، بعضی آرام زیر لب دعا میخوانند و بعضی چشم به داوران دوختهاند. داوران با دقت گوش سپردهاند و گاهی نکتهای یادداشت میکنند.
در این میان، روی یکی از صندلیهای ردیف جلو زنی جوان با آرامشی عمیق اما عزمی استوار نشسته است. نامش ایران یزدانی است؛ حافظ کل قرآن از شهرستان نور استان مازندران. چهرهاش ترکیبی از آرامش و تمرکز است، لبخندی محو بر لب دارد و تسبیح سبزرنگی آرام در انگشتانش میچرخد. نگاهش ثابت اما سرشار از امید است؛ انگار لحظهای دیگر آماده است تا با صدایی رسا آیات خدا را بر زبان جاری کند.
ایران یزدانی برای این لحظه سالها تلاش کرده است. دو دهه از عمر خود را با قرآن گذرانده؛ سالهایی که پر از شببیداریها، تمرینهای مداوم و اشکهایی بوده که از شوق و گاهی از سختی مسیر بر گونهاش جاری شده است. حالا در لباس دبیر دینی و قرآن، نهتنها خودش در این راه قدم برمیدارد بلکه نسل تازهای را هم به این مسیر دعوت میکند. او فقط یک شرکتکننده در مرحله منطقهای سیودومین دوره مسابقات قرآن کریم ویژه کارکنان و خانوادههای جهاد کشاورزی نیست؛ نمادی است از نسلی که میخواهد با قرآن زندگی کند و قرآن را زنده نگه دارد. در گفتوگوی پیشرو این فعال قرآنی از تجربههای شخصیاش در حفظ کل قرآن، وضعیت مسابقات و پیشنهادهایش برای توسعه فرهنگ قرآنی میگوید.
من در دوران کارشناسی ریاضی درس میخواندم و در آن زمان، هیچوقت فکر نمیکردم روزی حافظ کل قرآن بشوم. حتی به رشتهام علاقه چندانی نداشتم و بارها تصمیم گرفتم ترک تحصیل کنم در همین حس و حال اتفاقی مرا به سمت قرآن کشاند. ابتدا با جزءهای کوچک شروع کردم، سپس دیدم این کار برایم آرامشبخش است. به تدریج به مرحلهای رسیدم که دیگر نمیتوانستم از قرآن فاصله بگیرم. حفظ کل قرآن برایم نه یک تکلیف، که یک عطیه الهی بود.
قبل از حفظ قرآن، زندگیام هدف مشخصی نداشت. شاید مثل بسیاری از جوانان امروز، گیج بودم و نمیدانستم راه درست کدام است. اما قرآن مثل یک چراغ راه شد. آرامش عجیبی به من داد و باعث شد مسیر زندگیام روشن شود. بعد از حفظ قرآن، نعمتهای بسیاری به من رسید مثلاً خودشناسی پیدا کردم. فهمیدم توانایی و استعداد واقعی من کجاست و این مهمترین دستاورد من بود.
از نظر کیفیت برگزاری و داوری، مسابقات در سطح خوبی است. فضای رقابت صمیمانه و معنوی است. اما نکتهای که نمیتوان نادیده گرفت، تعداد کم شرکتکنندگان است و این برای جامعه قرآنی نگرانکننده است. اگر بخواهیم قرآن در جامعه ما زنده بماند، باید تلاش کنیم تعداد فعالان این عرصه بیشتر شود.
دلایل متعددی وجود دارد. اول اطلاعرسانی ضعیف است. بسیاری حتی نمیدانند چنین مسابقاتی برگزار میشود. تبلیغات در سطحی نیست که جوانان را جذب کند. دوم، نگاه فرهنگی است. برخی خانوادهها برای فرزندشان کلاس زبان یا هنر را افتخار میدانند اما کلاس قرآن را جدی نمیگیرند. این فرهنگ باید اصلاح شود. قرآن کتاب زندگی ماست، اما در عمل جایگاهش در زندگی روزمرهمان کمرنگ شده است.
آموزش و پرورش میتواند نقش کلیدی داشته باشد. کافی است فضای مدرسه طوری طراحی شود که قرآن برای دانشآموزان جذاب باشد، نه یک درس صرفاً امتحانی. مدیران باید از حافظان قرآن تجلیل کنند و برای آنها جایگاه ویژه در مدرسه قائل شوند. حتی یک تشویق کوچک میتواند انگیزه بزرگی ایجاد کند. ما نیاز داریم نخبگان قرآنی بهعنوان الگو معرفی شوند تا دانشآموزان بدانند کسی که قرآن حفظ کرده، ارزشمند است.
خیلی. ما ماهها تمرین میکنیم، وقت میگذاریم و حتی از کار و زندگی خود میزنیم. وقتی پاداشها در حدی نیست که زحمات را جبران کند، انگیزهها کم میشود. حتی برخی شرکتکنندگان میگویند مرخصیهایی که برای مسابقه داده میشود هزینه چند روز تمرین را جبران نمیکند. باید جوایز و امتیازات طوری باشد که ارزش این تلاشها را نشان دهد.
اولین کارم این است که به وعدهها عمل کنم. مسئولان نباید وعدههایی بدهند که عملی نمیشود. وقتی قول میدهیم و عمل نمیکنیم، جوانان ناامید میشوند و به سمت قرآن نمیآیند. جوانها پاک هستند؛ کافی است انگیزه و ذوق کوچک در آنها ایجاد کنیم. اگر مردم ببینند مسئولان صادقاند، همراه میشوند.
خانواده اولین دانشگاه انسان است. اگر پدر و مادر اهل قرآن باشند، نیازی نیست فرزندان را به اجبار به کلاس بفرستند. فرزند رفتار والدین را میبیند و یاد میگیرد. حتی کوچکترین رفتارها اثرگذار است. پدری که نماز اول وقت میخواند، ناخودآگاه به فرزندش میآموزد که این کار مهم است.
من سعی کردهام فضای خانهام آرام و قرآنی باشد. مثلاً هر روز حتی چند دقیقه قرآن میخوانم و این کار را به عادت تبدیل کردهام. فرزندانم با دیدن این رفتار به سمت قرآن کشیده میشوند. این مهمتر از اجبار است. بچهها اگر ببینند والدینشان کاری را با عشق انجام میدهند، خودشان دنبالش میروند.
این نگاه متأسفانه رایج است. بعضی میگویند حفظ قرآن فقط یک کار عبادی است و کاربردی ندارد. اما تجربه من خلاف این را ثابت کرده است. حفظ قرآن مثل داشتن یک مشاور درونی است که در همه تصمیمهای زندگی راهنماست. آرامش، قدرت تصمیمگیری، حتی موفقیتهای شغلی من را مدیون قرآن هستم.
باید از همه ابزارها استفاده کرد؛ رسانهها، شبکههای اجتماعی، جشنوارههای خلاقانه. قرآن باید وارد زندگی روزمره شود. همچنین باید به نخبگان قرآنی بها داده شود. وقتی جامعه ببیند حافظان قرآن جایگاه و احترام دارند، دیگران هم ترغیب میشوند به این مسیر بیایند.
میخواهم بگویم قرآن دوست شماست، نه فقط یک کتاب مقدس. اگر امروز حتی چند دقیقه وقت بگذارید و با قرآن انس بگیرید، فردا زندگی روشنتری خواهید داشت. خانوادهها هم باید بدانند فرزندانشان بیش از هر چیز نیاز به الگو دارند. بهترین الگو رفتار پدر و مادر است. اگر ما اهل قرآن باشیم، نسل آینده هم قرآنی خواهد بود.
انتهای پیام