صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۰۷۴۲۸
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۱
عباس کریمی‌عباسی در گفت‌وگو با ایکنا:

نویسنده اثر تحسین شده «هفت مرد از حالا» براساس زندگینامه یکی از شهدای بلندآوازه کشورمان درباره آسیب‌شناسی و چرایی عدم جریان‌سازی مطلوب آثار ادبیات دفاع مقدس معتقد است: گاهی ارگان‌ها یا افراد مرتبط با دوران دفاع مقدس چنان درگیر رقابت با یکدیگر می‌شوند که رسالت اصلی ادبیات پایداری که الگوسازی از قهرمانان ملی کشورمان است به حاشیه رانده می‌شود.

در میانه گردبادهای سهمگین تاریخ، برخی رویدادها چنان در تاروپود هویت یک ملت تنیده می‌شوند که نه تنها فصل‌هایی از کتاب گذشته، که بدل به نقشه‌راه آینده می‌شوند.

دفاع مقدس ملت ایران، اقیانوسی از حماسه، ایثار و ایمانی است که هشت سال با شکوه را در تاریخ مردمان این سامان رج به رج با غرور و استوار طی کرد و امروز، پس از گذشت دهه‌ها، نه یک خاطره محو شده در گذر زمان، که زنده‌ترین درس زندگی و چراغ فروزانی برای فرداهای مردمان ایران‌زمین به شمار می‌رود.

این حماسه، تنها یک نبرد نظامی نبود؛ نبردی بود وجودی برای حفظ کرامت، حریت؛ صلابت، امنیت، استقلال و اثبات حقانیت عقیده پیروزی ظالم بر مظلوم؛ جنگی که در آن، خاک با آسمان پیوند خورد و هر سنگری، محراب عابدی خالص شد.

قهرمانان این رویداد عظیم، از سربازان گمنام تا فرماندهان بلندآوازه، شهدایی که جسم را نردبان روح کردند، برای نسل امروز و فردا، تنها اسامی ثبت شده در لوحی سنگی نیستند؛ آنان زنده‌ترین و اصیل‌ترین الگوهایی هستند که نشان دادند می‌توان در اوج تاریکی، خورشید بود؛ می‌توان در طوفان سهمگین مادی‌گرایی، همچون کوه ایستاد و از ارزش‌های انسانی و دینی پاسداری کرد. الگوگیری از این اسوه‌ها، نه یک انتخاب، که یک ضرورت است برای ساختن جامعه‌ای که ریشه در ایمان دارد و سر به سوی تعالی برافراشته است.

در این مسیر شناخت و الگوپردازی، هیچ رسانه‌ای توانمندتر و اثرگذارتر از ادبیات، به‌ویژه ادبیات داستانی، نیست. اگر تاریخِ خشکِ ارقام و خطوط زمانی، اسکلت رویدادها را روایت کند، ادبیات داستانی است که روح و جان آن واقعه را به تصویر می‌کشد.

روایت زندگینامه‌ای شهدا و قهرمانان دفاع مقدس در قالب رمان، داستان کوتاه و حکایت، آنان را از جایگاه رفیع اما دور از دسترس تقدس، به میان زندگی مردم می‌آورد. داستان، قهرمان را با همه انسانیت آنها، با شکست‌ها و پیروزی‌های کوچکش، با عواطف و دغدغه‌هایش نشان می‌دهد و همین امر، الگوپذیری را ممکن و ملموس می‌سازد.

خواننده آثار ادبی دفاع مقدس در سطرسطر این روایت‌ها، همراه قهرمان می‌شود، با ترس‌هایش می‌لرزد، با ایمانش استوار می‌گردد و در نهایت، درمی‌یابد که قهرمانی، یک موهبت آسمانی نیست، بلکه انتخابی است آگاهانه در مسیر حق.

اما بستر اصلی و ماده خام این ادبیات غنی، تاریخ شفاهی جنگ است. خاطرات پراکنده رزمندگان، آنچه در سنگرها و پشت جبهه گذشت، گفته‌ها و ناگفته‌های چشمانی که شاهد آن ایام بودند، گنجینه‌ای است که باید پیش از آنکه گرد فراموشی بر آن بنشیند، با دقت و ظرافت ثبت و ضبط شود.

این تاریخ شفاهی، میراثی معنوی برای آیندگان است؛ میراثی که اگر به درستی گردآوری و نگهداری نشود، رخنه جعل و تحریف در تاریخ حماسه‌مان را ممکن می‌سازد. بنابراین، ثبت این روایت‌ها تنها یک وظیفه فرهنگی نیست، که رسالتی است تاریخی در قبال خون شهدا و آینده مردمان این مرز و بوم.

با این حال، حرکت در مسیر تولید فرهنگی درباره دفاع مقدس، با آسیب‌ها و چالش‌هایی نیز همراه است که غفلت از آنها، می‌تواند به جای زنده نگاه داشتن روح حماسه، به تکرار و بی‌اثر شدن آن بینجامد. یکی از این آسیب‌ها، تکرار و یکنواختی در روایت‌ها و فقدان نوآوری در شیوه‌های بیان است. اگر روایت دفاع مقدس به سبک و سیاقی ثابت و بدون خلاقیت ادامه یابد، مخاطب امروز، به ویژه نسل جوان که در دنیای پرسرعت و متنوع رسانه‌ای زندگی می‌کند، از آن فاصله خواهد گرفت.

رسالت متولیان فرهنگی و دستگاه‌های دولتی، تنها تولید کمی نیست؛ بلکه حمایت از آثاری است که با زبان و بیانی نو، عمق و عظمت دفاع مقدس را به تصویر می‌کشند. آسیب دیگر، رقابت‌طلبی و پراکندگی در تولید است. گاه نهادهای مختلف، به جای همگرایی و حرکت به سوی «کلمه واحد» در معرفی قهرمانان، در رقابتی ناسالم، به بخشی‌نگری و حتی تقلیل این حماسه بزرگ دامن می‌زنند. آنچه اهمیت دارد، وحدت رویه و هماهنگی در معرفی الگوهایی است که بتوانند نماد انسجام ملی و وحدت دینی ما باشند.

بنابراین، آسیب‌شناسی ادبیات و تولیدات فرهنگی دفاع مقدس و تلاش برای ارتقای کیفی آن، با بهره‌گیری از نوآوری در فرم و محتوا و پرهیز از رقابت‌های مخرب، وظیفه‌ای خطیر بر تمامی مسئولان و دغدغه‌مندان عرصه هنر و فرهنگ متعهد است. هدف، تنها زنده نگاه داشتن یاد گذشته نیست، بلکه ساختن آینده‌ای است بر پایه همان ارزش‌هایی که دیروز با خون شهدا نگاشته شد.

ایکنا در ایام هفته دفاع مقدس؛ گفت‌وگویی ترتیب داد با عباس کریمی‌عباسی، نویسنده اثر تحسین شده «هفت مرد از حالا»؛ کریمی‌عباسی چه در مقام نویسنده و شاعر، چه در جایگاه مترجم، چه شناسا به فن روزنامه‌نگاری با تجربه دهه‌ها فعالیت در رسانه‌های نامی و شناسای کشور و نیز با دستانی گرم در امر نگارش فیلمنامه؛ نامی شناخته شده بر پهنه ادب و هنر سرزمین‌مان است. نویسنده‌ای که سال گذشته برگزیده جایزه ادبی دفاع مقدس «یوسف» شد و طی سال جاری کتاب او با عنوان «هفت مرد از حالا» زینت‌بخش معابر و تابلوهای تبلیغاتی کشورمان شد تا هر چه بیشتر سهمی در باروری ادبیات متعهد و بازنمایی قهرمانان ملی و شهدای این سرزمن داشته باشد.

در ادامه حاصل این گفت‌وگوی متفاوت با رنگ و بوی آسیب‌شناسی ادبیات دفاع مقدس و ادبیات پایداری را از خاطر می‌گذرانید. در این گفت‌و‌گو برآن شدیم تا از تجربیات او در خلق این اثر، دیدگاه‌هایش درباره آسیب‌های موجود و ضرورت‌های تولید فرهنگی در حوزه دفاع مقدس بهره ببریم و بپرسیم که چگونه می‌توان قهرمانان دیروز را به الگوهای زنده امروز تبدیل کرد.

ایکنا - برای آغاز گفت‌وگو یک معرفی از خط روایی و داستانی «هفت مرد از حالا» داشته باشید تا این معرفی طلیعه کلام شما برای این گفت‌وگو باشد؟

«هفت مرد از حالا» داستانی جاسوسی - معمایی است که ریشه در واقعیت دارد. تأکید بر واقعی بودن داستان به این دلیل است که شخصیت اصلی آن، یکی از شهیدان دوران حماسه هشت سال دفاع مقدس به نام «علی پاک‌جسم پورفرد» است.

این شهید بزرگوار که نفر دوم دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۹ بود بنابر همان احساس وظیفه‌ای که در برابر تجاوز و تعدی به خاک کشورش و دفاع از مام میهن احساس می‌کرد، عازم جبهه شد. شهید «پاک‌جسم» به دلیل هوش سرشار، از سوی فرماندهی در واحد ضد اطلاعات مشغول به کار شد تا ستون پنجم دشمن را که در آن زمان بسیار فعال بود، شناسایی کند.

باید اشاره کنم که گزارش‌های این شهید به افراد خاصی در رده فرماندهی ارائه می‌شد؛ همین امر باعث شده تا داستان حقیقی و شناخت این شهید بزرگوار آنگونه که شایسته و بایسته نام و اقدامات او در سال‌های دفاع مقدس در شناخت نیروهای نفوذی و ستون پنجم دشمن بود برای عموم مردم روایت نشود.

این شهید بزرگوار یکی از سران بزرگ ستون پنجم دشمن را در زمان جنگ شناسایی و مدارک مربوطه را جمع‌آوری کرد که این اقدام، منجر به پیشرفت‌های زیادی در جبهه غرب و جلوگیری از شهادت عده زیادی و از دست رفتن تجهیزات شد.

با توجه به همین مستندات، این رمان را نوشتم که اگرچه حجم کمی دارد، اما به دلیل ساختار فضای رمان و ایجاد گره‌های داستانی در پایان هر فصل برای جذب نسل جوان و ترغیب آنان به ادامه مطالعه، نگاشته شده است. در نهایت نگارش «هفت مرد از حالا»  براساس زندگینامه یکی از شهدای بزگوار کشورمان مانند رسالت کلان ادبیات دفاع مقدس آن بود که به قدر خود سهم و نقشی در معرفی دفاع مقدس و قهرمانان آن به مخاطبان داشته باشد.

ایکنا - در «هفت مرد از حالا» از یک سو، به برشی از داستان قهرمانی مانند شهید «علی پاک‌جسم پورفرد» اشاره کردید که در حوزه ضد اطلاعات دوران دفاع مقدس فعالیت می‌کرد. حضور و فعالیت این شهید در بخش اطلاعات و امنیت دوران دفاع مقدس به خودی خود باعث می‌شود اطلاعات چندانی درباره وی در دسترس نباشد. همین امر سبب می‌شود پرداختن کامل به زندگی او، به دلایل امنیتی یا سیاسی، دشوار به نظر برسد. از سویی دیگر؛ شما در ابتدای اثر نیز اشاره کرده‌اید که این کتاب، اقتباسی آزاد از زندگی یکی از شهدای دفاع مقدس است. در فرآیند این اقتباس، قلم شما تا چه حد به جهان تخیل و پرداختن به آن، که لازمه خلق یک رمان است، میدان داده است؟ کدام بخش‌ها مستند و واقعی هستند و چه میزان از اثر، حاصل قلم و نگاه برآمده از تخیلی شماست؟

یک ساختار کلاسیک برای نوشتن رمان‌های معمایی داریم که این اثر نیز در زیرگونه آن قرار می‌گیرد. این ساختار را رعایت کردم و با همان فرمولی پیش رفتم که رمان‌های جاسوسی کلاسیک از آن پیروی می‌کنند؛ فرمولی که نویسندگان موفقی در جهان مانند «آلیستر مکلین»، نویسنده کتاب‌هایی مانند «توپ های ناوارون» و «قلعه عقاب‌ها»، یا «لئون یوریس»، نویسنده رمان‌های جاسوسی مربوط به جنگ جهانی دوم، و «گراهام گرین» از آن استفاده کرده‌اند. این ساختار پیش از این آزمون خود را پس داده و مخاطب را جذب کرده است.

اما طی روند نگارش «هفت مرد از حالا» در گونه ادبیات جاسوسی-معمایی سؤال این بود که چگونه این ساختار کلاسیک را در داستانی که پیش از این به شکل حقیقی اتفاق افتاده و واقعی است، بگنجانم.

با قدرت و اطمینان می‌گویم که من در این اثر، هیچ‌چیز را تحریف نکردم؛ اصل ماجرا وجود داشت و من تنها به آن شاخ و برگ دادم. در جاهایی که فکر می‌کردم یک فرد باهوش در آن موقعیت چگونه عمل می‌کند یا یک جاسوس چه عکس‌العملی نشان می‌دهد، از تخیل خود استفاده کردم. برای جذابیت بخشیدن به اثر و همچنین هر چه بیشتر باورپذیرتر کردن آن به آن سبب که این واقعه در حقیقت به وقوع پیوسته و امری تخیلی نیست؛ به محل تعارض‌ها، فرازها، فرودها و فضاسازی‌ها توجه کردم تا ضرب‌آهنگ داستان حفظ شود.

به بیان ساده‌تر، سعی کردم داستان را طوری بنویسم که اتفاقات اصلی از دریچه ذهن من تحریف نشوند، اما شخصیت‌های فرعی و برخی جزئیات برای کمک به فضاسازی کلی و جذب مخاطب، حاصل تخیل من هستند.

ایکنا - با توجه به آنکه شما سراغ شهیدی از شهدای دفاع مقدس رفته‌اید که دسترسی به اطلاعات او، به دلیل فعالیت در ضد اطلاعات، دشوار است. صریح می‌پرسم؛ آیا در مسیر نگارش «هفت مرد از حالا» از سوی نهادهای مرتبط یا افرادی که اطلاعات را در اختیار شما قرار دادند، توصیه‌ها یا باید و نبایدهایی مطرح شد؟

بنا بر عرف معمول اطلاعات نظامی پس از گذشت چند دهه، افشا می‌شود. برای مثال، سازمان‌هایی مانند «سیا» یا «اینتلیجنت سرویس»، اطلاعات مربوط به امنیت ملی را پس از ۳۰ یا ۴۰ سال به شکل خاطرات منتشر می‌کنند. در مسیر نگارش این رمان در این زمینه مشکل خاصی نداشتم.

مسئله مهم و اساسی آن بود که در ابتدای جنگ، بسیاری از اطلاعات ثبت نمی‌شد و افراد معدودی از وقوع و چگونگی بطن و متن آنها اطلاع داشتند که بسیاری از آنها نیز پیش از نگارش «هفت مرد از حالا» متأسفانه به شهادت رسیده بودند. اساساً اطلاعات مکتوب گسترده‌ای در دسترس نبود. ضمن اینکه تمرکز اصلی ما در این کتاب، بر روی شخصیت شهید «پاک‌جسم پورفرد» به عنوان یک الگو بود استوار بود. فردی که نفر دوم دانشگاه تهران بود و با احساس وظیفه، به جبهه اعزام شد و پس از یک سال فعالیت در جبهه جنوب، به شهادت رسید.

هدف من، بیان موضوع وطن‌پرستی برای نسل جوان بود؛ اینکه فرد می‌تواند همه چیز خود را در راه وطن و مردم فدا کند. از آنجایی که این یک الگوی واقعی بود، تمام موارد مطرح شده در کتاب - به جز شخصیت‌پردازی‌های فرعی و تخیلی - واقعی هستند و هیچ بخشی جعل نشده است. قصدم این بود که از طریق این قالب جذاب، به ویژه برای نسل جوان، این مفاهیم را انتقال دهم.

ایکنا - اجازه دهید در ادامه گفت‌وگو نگاهمان را فراتر از اثر حاضر یعنی «هفت مرد از حالا»، به گونه ادبیات داستانی با محوریت تاریخ معاصر، به ویژه دفاع مقدس، معطوف کنیم. به نظر شما، با وجود چنین اسناد و دسترسی‌هایی که اشاره کردید، چرا حوزه ادبیات داستانی ما در خلق آثاری با این محوریت، که می‌تواند به معرفی چهره‌های الهام‌بخشی مانند فردی که نفر دوم کنکور دانشگاه تهران بود و با ایثار جانش، فصل دیگری از رشادت‌ها را آفرید، تا این حد با فقر مواجه است؟

مشکل اصلی ما، مسئله زیرساخت فرهنگی است. متأسفانه این فرهنگ هنوز به طور کامل جا نیفتاده است که وقتی در مورد یک فرد به عنوان الگو صحبت می‌کنیم، فراتر از خانواده، شهر یا قومیت او - مانند مورد سردار سلیمانی که به عنوان اسوه و الگوی کامل مرد مقاومت تبدیل شد - باید عمل کنیم.

البته ذکر این نکته ضروری است که در مسیر نگارش آثار زندگینامه‌ای از شهدای بزرگوار جنگ تحمیلی و دفاع مقدس هشت ساله، گاهی خانواده‌های شهدا مقاومت می‌کنند و بیان مسائل خصوصی را نمی‌پسندند یا احساس می‌کنند در حق آن شهید اجحاف شده است. پس با وجود تمامی این موارد و گاه موانع، طبیعی است در کتاب یا فیلم نمی‌توان همه جزئیات را بیان کرد.

مسئله مؤثر دیگر، این است که گاهی ارگان‌ها یا افراد مرتبط با دوران دفاع مقدس، احساس رقابت می‌کنند، در حالی که هیچ رقابتی در کار نیست و هدف همه، الگوسازی است. برخی از مسئولان مربوطه نیز نگاه هنری و داستانی ندارند و انتظار دارند همه چیز به صورت مستقیم بیان شود.

نتیجه این دست از آسیب‌ها است که سبب می‌شود بسیاری از کتاب‌های موجود در حوزه و گونه ادبیات دفاع مقدس، به دلیل اینکه حالت شعاری دارند و از ابزارهای ادبی استفاده نمی‌کنند، تأثیرگذاری مطلوبی بر مخاطب نداشته باشد. مردم حوصله مطالعه گزارش یا خاطرات صرف را ندارند.

در خاطره‌نویسی و داستان‌نویسی به ویژه در حوزه دفاع مقدس باید از ابزارهای ادبی استفاده شود و طبیعی است وقتی از این ابزار استفاده می‌کنیم، نمی‌توانیم الگو را به شکل تام و تمام واقع‌گرایانه و بدون افزودن شاخ و برگ‌های داستانی ارائه دهیم. همین مؤلفه‌ها است که ممکن است مورد قبول خانواده‌ها یا مسئولان قرار نگیرد. همه این موارد به فقدان فرهنگ‌سازی مناسب در این زمینه بازمی‌گردد.

ایکنا - از آنجا که فصل دیگری از زیست ادبی شما به نگارش فیلمنامه دلالت دارد؛ پای بحثی آشنا اما شوربختانه و تلخ‌کامانه تا به امروز بی‌پاسخِ دقیق و علمی را به میان می‌آورم! مسئله دوری عجیب و بی‌پاسخ فضای ادبیات داستانی دفاع مقدس ما با گونه «اقتباس ادبی» برای نگارش فیلمنامه‌های سینمایی، سریال تلویزیونی یا آثار پویانمایی. حوزه‌هایی که شما هم تحصیلات و هم تجربه‌های موفق، قابل رصد و جریان‌سازی را در آنها داشته و دارید. با توجه به دیدگاه مطرح شده، چه موانع و دلایل اصلی باعث شده تا اقتباس سینمایی و تلویزیونی مناسبی از ادبیات غنی دفاع مقدس صورت نگیرد؟

آنچنان که شما اشاره کردید و به گفته بخشی از کارشناسان فرهنگی، در سینمای کشور درک صحیحی از فرآیند اقتباس هنری وجود ندارد و فاصله محسوسی میان جامعه ادبی و سازندگان فیلم به چشم می‌خورد. این چالش از سال‌های دور و حتی پیش از انقلاب نیز حضور داشته، تا جایی که تعداد تولیدات اقتباسی در آن دوره حتی به تعداد انگشتان دو دست نیز نمی‌رسید.

با نگاهی به این پیشینه و با در نظر گرفتن موفقیت‌های آثار محدود موجود، به نظر می‌رسد عمده‌ترین عامل عدم تمایل به اقتباس از متون ادبی، ضعف فرهنگ مطالعه در میان فیلم‌سازان است. در غیر این صورت، گنجینه ارزشمندی از آثار ادبی از گذشته تا به امروز موجود است که امکان تبدیل شدن به اثر سینمایی را دارا می‌باشند، اما متأسفانه این ظرفیت مورد استفاده قرار نگرفته است.

مسئله دیگر آن است که گاهی مشاهده می‌شود برخی از کارگردانان به ویژه در حیطه موضوعات انقلابی و خاطرات دفاع مقدس، به صورت مستقیم از آثار نویسندگان بهره می‌برند بدون آنکه منبع خود را ذکر نمایند؛ که این امر نیز به پرونده‌های متعدد حقوقی و شکایات متعددی منجر شده و در بسیاری از موارد نیز دادگاه حکم به محکومیت فیلمساز داده است. این وضعیت نشان می‌دهد که بستر لازم برای همکاری دو سویه بین این دو قلمرو فراهم نشده و به جِدو جهد نیازمند ترویج فرهنگ مناسب است.

قابلیت‌های گسترده تاریخ شفاهی دوران جنگ و امکان بهره‌گیری از این خاطرات دست‌نخورده، از اهمیت بالایی برخوردار است که متأسفانه مورد غفلت واقع شده‌اند. گنجینه پرباری از روایت‌های شفاهی مربوط به هشت سال دفاع مقدس و خاطرات بی‌شماری از مادران شهیدان و همرزمان آنان در اختیار است که می‌توانند اساس خلق رمان، فیلم یا مجموعه‌های تلویزیونی قرار گیرند، اما در این عرصه نیز با کاستی چشمگیری مواجهیم و این کم‌توجهی در حقیقت بی‌عدالتی در حق این میراث تاریخی به شمار می‌رود.

با مرور این خاطرات و کتاب‌های منتشر شده در حوزه دفاع مقدس، با سرنوشت‌ها و روایت‌هایی روبرو می‌شویم که بسیار پندآموز و حیرت‌انگیز هستند. میزان قصه‌پردازی و جنس روایی موجود در آنها به حدی است که به آسانی قابلیت تبدیل به فیلم را دارا هستند، اما افسوس که شاهد تحقق این امر نیستیم.

در حوزه دفاع مقدس، فعالیت‌های مستندسازی ارزشمندی انجام پذیرفته و اکنون فرصت آن رسیده که این مدارک به آثار سینمایی و سریال تبدیل شوند. این خواسته‌ای جدی از سوی جامعه فرهنگی کشور از سینماگران است که محقق نشده باقی مانده است.

عدم وجود پیوند و ارتباط میان جامعه ادبی و اهالی سینمای کشورمان سبب شده است که سینمای ایران، به ویژه سینمای دفاع مقدس که اکنون به رشد و شکوفایی قابل توجهی دست یافته و جایگاهی بین‌المللی پیدا کرده است، خود را از امکانات و قابلیت‌های فراوانی محروم سازد و موضوعات بسیاری بدون استفاده باقی بمانند.

گفت‌وگو از امین خرمی

انتهای پیام