صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۰۹۴۹۹
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۹
شرح علوی / 9

عضو هيئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینا همدان در تفسیر حکمت‌‌های نهج‌البلاغه گفت: امیرمؤمنان علی(ع) یاد معاد و قناعت را ضامن رفتار پاک و آرامش در زندگی می‌داند. باور به روز حساب، انسان را از گناه بازمی‌دارد و انگیزه‌ای برای زیست الهی فراهم می‌کند. کسی که به یاد قیامت زندگی کند و به قناعت دل‌بند باشد، نه از کمبودها بیمناک است و نه در فراوانی گرفتار غرور می‌شود.

رهبر معظم انقلاب در دیدار نوروزی با اقشار مختلف مردم فرمودند «امسال فعالان فرهنگی به مطالعه و آموزش نهج‌البلاغه توجه ویژه‌ای داشته باشند.» از این‌رو، ایکنای همدان درصدد است به‌صورت هفتگی شرح و تفسیر برخی از حکمت‌ها، نامه‌ها و خطبه‌ها را دنبال کند؛ محمدرضا فریدونی، مدیر کانون دعاپژوهی صادقین و عضو هيئت علمی گروه الهیات دانشگاه بوعلی سینا همدان در ادامه شرح و تفسیر حکمت‌های نهج‌البلاغه در این نوشتار به تفسیر حکمت 41 تا 50 این کتاب پرداخته است که با هم می‌خوانیم:

حضرت امیرالمومنین(ع) در حکمت ۴۱ می‌فرماید «وَ قَدْ رُويَ عَنْهُ عَلَيهِ السَلَامُ هذا الْمَعْنى بِلْفظٍ آخَرٍ، وَ هُوَ قَوْلِهِ: قَلْبُ الأَحْمَقِ فِي فِيهِ، وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِي قَلْبِهِ. وَ مَعْناهُما واحِدٌ. قلب احمق در دهان اوست و زبان عاقل در درون قلبش، و هر دو يک معنا را بازگو مى‌کنند.»

زیاد صحبت کردن عقل انسان را به حاشیه می‌برد. انسان‌های پرحرف در نظر مردم کوچک هستند و فرد کم حرف حتی اگر بی‌سواد هم باشد در نزد مردم جایگاه بهتری نسبت به فرد پرحرف دارد.

این حکمت به ما این نکته را گوشزد می‌کند که نه خیلی کم حرف باشیم نه خیلی پر حرف، بلکه به اندازه و با تفکر صحبت کنیم. خوب است که انسان برای خدا صحبت کند و از صحبت‌های بیهوده پرهیز کند.

امام علی(ع) در حکمت ۴۲ می‌فرماید «لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا:جَعَلَ اللَّهُ مَا کَانَ مِنْ شَکْوَاکَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِکَ، فَإِنَّ الْمَرَضَ لا أَجْرَ فِيهِ، وَ لَکِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ، وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الأَوْرَاقِ وَ إِنَّمَا الأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ، وَ الْعَمَلِ بِالأَيْدِي وَ الأَقْدَامِ، وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ. امام(ع)  هنگامى که يکى از ياران خود را بيمار مى‌بيند ضمن احوال پرسى به او مى‌فرمايد: خداوند اين درد و بيمارى تو را سبب ريزش گناهانت قرار داد، زيرا پاداشى در بيمارى نيست؛ ولى گناهان را مى‌ريزد همچون ريزش برگ درختان. اجر و پاداش، تنها در گفتار با زبان و عمل با دست و قدم است و خداوند سبحان کسانى از بندگانش را که بخواهد و لايق بداند، به دليل صدق نيت و پاکى باطن نيز داخل بهشت مى‌کند.»

اینکه فردی مریض شود آیا ثواب دارد؟ خیر بیماری ثواب ندارد، چراکه بیماری امری است که بر بیمار حادث شده است، ثواب به عمل داده می‌شود و در بیماری ثواب نیست، اما همانطوری که برگ از درختان می‌ریزد، گناهان به واسطه بیماری ریخته می‌شود، به طوری که در حدیث معصوم(ع) داریم یک شب بیماری و تب، کفاره یک سال گناه انسان است.


بیشتر بخوانید:


در ادامه این حکمت می‌فرماید خداوند به سه چیز ثواب می‌دهد؛ زبان، عمل و قلب، که روح هر عمل محبت است. اینکه از انجام برخی از واجبات و مستحبات خسته می‌شویم به خاطر نبودن محبت است، اگر محبت نباشد انسان تعالی پیدا نمی‌کند. معرفت ثمره محبت است و هرچه معرفت افزوده شود محبت هم اضافه می‌شود.

خداوند انسان‌ها را به خاطر باطن پاک و نیت صادقانه وارد بهشت می‌کند، حضرت در حدیثی دیگر می‌فرماید «نیت انسان بر عملش ارجح است».

مرحوم سيد رضى اين کلام حکمت آميز را با عبارات شيوايى شرح مى‌دهد، مى‌گويد «آنچه امام(ع) در اينجا فرموده راست و درست است؛ بيمارى اجر و پاداش ندارد، هر چند از قبيل امورى است که استحقاق عوض دارد (نه اجر و ثواب) زيرا انسان در مقابل کارهاى خداوند درباره بندگانش مانند بيمارى‌ها و مانند آن مستحق عوض مى‌شود؛ اما اجر و ثواب، در مقابل فعل بندگان است، بنابراين بين اين دو فرق است؛ فرقى که امام (ع) با آن علم نافذ و نظريه صائب خود به آن اشاره فرموده است.

حضرت امیر(ع) در حکمت ۴۳ می‌فرماید «وَ قَالَ عَلَيهِ السِّلَامُ فِي ذِکْرِ خَبَّابِ بْنِ الأَرَتِّ: يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَ هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً. امام (ع) در يادکرد «خباب بن ارت» فرمود: خدا رحمت کند خباب بن الارت را او از روى رغبت اسلام آورد و براى اطاعت خداوند هجرت کرد، به زندگى ساده قناعت نمود، از خدا خشنود و در تمام دوران عمرش مجاهد بود.»

حضرت امیر(ع) در اين گفتار خود از يکى از مجاهدان اسلام و مسلمانان راستين به نام «خبّاب بن الارتّ» تعريف و تمجيد مى‌کند و اوصافى را براى او بر مى‌شمرد که مى‌تواند براى همه الگو باشد و از آن پند و اندرز گيرند، یعنی واقعا با سخن امیرالمومنین رحمت الهی شامل خباب شده، خباب‌ از روی یقین از روی بصیرت از روی آگاهی اسلام آورد اسلام کورکورانه و تقلیدی ندارد، او برای راه خدا هجرت کرد محل زندگی را عوض کرد و به مدینه آمد. در جنگ‌ها شرکت می‌کرد با حضرت در جنگ جمل و صفین همراه بود و از یاران امیرالمومنین بوده است.

امام (ع) در حکمت ۴۴ فرمود «طُوبَى لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ. خوشا به حال کسى که پيوسته به ياد معاد باشد و براى روز حساب عمل کند، به مقدار کفايت قانع گردد و از خدا راضى باشد.»

همه از سرنوشت خود نگران هستند و اضطراب بر همه حاکم است. تمام اعضاى بدن انسان در آن دادگاه بزرگ گواه اعمال او هستند و نيازى به گواهى فرشتگانِ ثبت اعمال نيست، هر چند آن ها نيز گواهى مى‌دهند.

آن کس که روز ‌معاد را باور داشته باشد و به ياد آن بيفتد به يقين به سراغ گناه و ظلم و فساد نمى‌رود، زيرا چنين ايمانى انگيزه عمل است، عملى پاک و خالى از هر گونه آلودگى و اگر لغزشى از او سرزند به زودى توبه مى‌کند و به سراغ جبران مى‌رود. ممکن نيست ايمان به چيزى در دل انسان راسخ باشد و عملى هماهنگ با آن انجام ندهد.

حکمت ۴۵ می‌فرماید «لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُوْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلى أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي؛ وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلى أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِى. وَ ذَلِکَ أَنَّهُ قُضِيَ فَانْقَضى عَلى لِسَانِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ (صلي الله عليه و آله)؛ أَنَّهُ قَالَ: يَا عَلِيُّ، لايُبْغِضُکَ مُوْمِنٌ، وَ لا يُحِبُّکَ مُنَافِقٌ. امام (ع) فرمود: اگر با شمشيرم بر بُن بينى مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد دشمن نخواهدداشت، و اگر تمام دنيا را در برابر منافق بريزم که مرا دوست بدارد دوست نمى دارد، چرا که مقدر شده و بر زبان پيامبر درس نخوانده جارى شده که فرمود: اى على! هيچ مؤمنى تو را دشمن نمى دارد و هيچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت.»

پیامبر معیاری را بیان کردند که پس از من منافق و مومن را فقط با امیرالمومنین(ع) بشناسید اگر کسی علی بن ابی طالب(ع) را دوست دارد مومن است و اگر کسی حضرت را دوست ندارد و محبت ایشان در دل او نیست آن فرد منافق است.

انتهای پیام