صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۳۰۹۶۱۶
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۶:۵۴
یادداشت

در نگاه علامه حسن‌زاده آملی(ره)، عرفان دانشی انسان‌ساز است که نفس را به سوی معرفت حق‌تعالی عروج می‌دهد و آن را برای تخلق به اخلاق ربانی و تأدب به آداب الهی مهیا می‌کند و بر این اساس، علامه پنج روش تربیت عرفانی در بعد شناختی را پیشنهاد می‌دهد.

در مواجهه با چالش‌های نظام‌های تربیتی معاصر، می‌توان به‌وضوح دریافت که نظام آموزشی ایران در یک قرن اخیر، از الگویی بومی و منطبق با فرهنگ ایرانی اسلامی بی‌بهره بوده است. متأسفانه آموزش دین در بیشتر نظام‌های جهانی به «آموزش درباره دین» تقلیل یافته و از «تجربه دینداری» تهی و انسان مدرن در عین پیشرفت مادی، در وادی معنویت دچار سرگشتگی شده است. بر همین اساس، ضرورت بازنگری در پارادایم تربیتی احساس می‌شود. شواهد متعددی همچون گرایش فزاینده به عرفان‌واره‌ها، ناکامی عقل جزئی‌نگر در تأمین آرامش پایدار و نیاز مبرم به ارائه الگویی اصیل از تربیت معنوی، بر ضرورت بازتعریف تربیت دلالت می‌کند. 

از سوی دیگر، حرکت انسان به سوی کمال مطلق، ذاتی فطرت اوست. این سفر روحانی که در قالب «تربیت عرفانی» تعریف می‌شود، فقط در پرتو بینش شهودی عرفان راستین به سرمنزل مقصود می‌رسد. شرح این مسیر از زبان عارفی حکیم چون علامه حسن‌زاده آملی(ره)، خود فرآیندی تربیتی است که می‌تواند چراغ راه نوجوانان در این مسیر باشد. یادداشت پیش رو با اتکا بر میراث غنی عرفان اسلامی و با تأکید بر آرای انسان‌شناختی علامه حسن‌زاده آملی(ره)، در پی دستیابی به روش‌های تربیت عرفانی برای نوجوانان و بیان راهکارهای عملی در سه ساحت شناختی، گرایشی و عملی است و می‌کوشد تا با طراحی الگویی کارآمد، به نیاز فطری نوجوان به معنویت پاسخی معقول و منطقی دهد. 

از منظر انسان‌شناختی، انسان موجودی است که استعدادهای متکثر و ظرفیت‌های نامتناهی دارد و در عین برخورداری از موهبت اختیار، در چارچوب محدودیت‌های درونی و بیرونی قرار گرفته است. تربیت عرفانی در چنین قاعده‌ای، وجهی همگانی دارد که براساس آن، معارفی استوار از سنخ عرفان نظری، شامل مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌گیرد تا بتوانند مسیر زندگی و سفر معنوی خویش را با آگاهی برگزینند. در برابر این الگوی اصیل و در تحلیل وضعیت موجود، باید اذعان کرد که انسان تربیت‌یافته در مکتب عقلانیت جزئی‌نگر، هرچند در عرصه‌های مادی و اقتصادی به پیشرفت‌هایی چشمگیر دست یافته، اما در نیل به آرامش حقیقی و پاسخگویی به نیازهای متعالی روح خویش ناکام مانده است. 

بر این مبنا، روش‌های تربیت عرفانی علامه حسن‌زاده آملی(ره) را می‌توان در سه بعد شناختی، گرایشی و عملی طبقه‌بندی کرد که در یادداشت پیش رو به تبیین مقوله تربیت در بعد شناختی پرداخته می‌شود. 

روش‌های تربیت عرفانی در بعد شناختی 

در نگاه علامه حسن‌زاده آملی(ره)، عرفان دانشی انسان‌ساز است که نفس را به سوی معرفت حق‌تعالی عروج می‌دهد و آن را برای تخلق به اخلاق ربانی و تأدب به آداب الهی مهیا می‌کند. عرفان اصیل اسلامی که بر پایه وحی و سنت استوار است، به‌مثابه مرتبه نازله قرآن کریم عمل می‌کند. در این مسیر، عارف کسی است که با ذکری پیوسته، تمام توجه خود را به عالم قدس معطوف داشته و مشتاق تابش نور حق در درون خویش است. 

روش تزکیه علمی عملی 

اصل این روش بر مبنای معرفت‌النفس و خود شناخت نفس در گرو معرفت نظری و معرفت شهودی است. علامه حسن‌زاده آملی(ره) معرفت به نفس را مقدمه‌ای ضروری برای معرفت توحیدی می‌داند. از دیدگاه ایشان، این معرفت فقط از طریق تفکر و تأمل نظری محقق نمی‌شود، بلکه تحقق کامل آن مستلزم «شهود» و «عمل» است. علامه در توضیح این روش تصریح می‌کند که تزکیه در پاک‌سازی و پیراستن علمی و عملی ریشه دارد. این پاک‌سازی باید هم در «اهداف» و هم در «وسایل» کسب علم و عمل، مدنظر قرار گیرد. به عبارت دیگر، سالک نه‌تنها باید به دنبال علوم و اعمال نافع باشد، بلکه باید از ابزار و روش‌های حلال و پاک برای رسیدن به این علوم و انجام این اعمال بهره بجوید. این جامع‌نگری، روش تزکیه علمی عملی را به یکی از روش‌های بنیادین و همه‌جانبه در تربیت عرفانی نوجوان تبدیل می‌کند. 

روش تحصیل علم نافع 

اصل راهبردی این روش بر علم انسان‌ساز و پایه هستی‌شناختی آن بر علم با تأثیر بر نفس استوار است. در کانون این روش، پرسشی بنیادین قرار دارد: چه علمی شایسته عمر گران‌بهای آدمی است؟ علامه حسن‌زاده آملی(ره) به‌وضوح تمایزی سرنوشت‌ساز را ترسیم می‌کند: آنچه را با عنوان «دانستن» می‌شناسیم، غالباً انباشتی از مفاهیم و اطلاعات است که به خودی خود، موجب ارتقای وجودی و تعالی روحی انسان نمی‌شود. این‌گونه دانش‌ها هرچند مفید، انسان را به مقام شامخ «ولایت تکوینی» نمی‌رسانند. نقطه کانونی این روش، گذار از «دانستن درباره چیزی» به «شدن آن چیز» است.

علم نافع، نوری است که باید در ذات انسان نفوذ و جان او را دگرگون کند. این علم، چیزی جز همان حقایق نوری معانی اسمای الهی نیست که باید در وجود سالک پیاده و جزئی از سرشت او شود. چنین علمی است که صفتی برتر و زیبنده‌تر از خود برای انسان به ارمغان می‌آورد؛ چرا که به فراگیری آن، نور بینش و انسانیت آدمی قوی‌تر و افزون‌تر می‌شود. ویژگی بارز عالمان راستین در نگرش آنان به زندگی مادی نهفته است. بزرگان علم و کمال که در اوج فرهیختگی قرار داشتند، تمامی شئون زندگی طبیعی، از کسب‌وکار تا خواب و خوراک را وسیله و مقدمه‌ای در راه وصول به کمالات انسانی قرار می‌دادند. منطق ایشان این بود که انسان فناپذیر نیست، بلکه برای همیشه باقی و این جسم، مرکب روح در این سفر الهی است. 

علامه با نقل داستان ابوریحان بیرونی که تا واپسین دم حیات در جست‌وجوی علم بود، بر این نکته تأکید می‌ورزد که مراد از این پایداری، تحصیل همان علم نافع است؛ علمی که نفعی حقیقی برای «نفس ناطقه انسانی» دارد که حقیقت انسان است؛ حتی اگر برای بدن مادی تأثیر محسوسی نداشته باشد. در رأس این علوم نافع، «قرآن کریم» قرار دارد که علامه از آن با عنوان «مدینه فاضله خداوند» و «ادبستان الهی» یاد می‌کند؛ کتابی که دستورالعملی جامع برای سیر و سلوک به سوی حق‌تعالی به‌شمار می‌آید. 

روش دعا و مناجات 

این روش بر اصل تمنا و طلب و بر مبنای جهان‌شناختی «اسباب، مسخر پروردگارند» بنا شده است. در نظام تربیت عرفانی علامه حسن‌زاده(ره)، دعا و مناجات، جایگاهی بی‌بدیل با عنوان اشرف عبادات دارد. این روش، کلید گشایش باب عطای الهی، وسیله تقرب به خداوند متعال، روح عبادت و حیات‌بخش جان است. دعا، کوثر باب رحمت رحیمیه و سبب گشایش برکات، شرح صدر و نورانیت دل محسوب می‌شود. علامه بر این باور است که دل شکسته و دعاگو، گران‌بهاترین کالای بازار هستی به‌شمار می‌رود؛ چراکه خداوند در دل شکسته جای می‌گیرد. هرچند محبت و عشق، اساس ذکر و دعاست، اما در آغاز راه، خود ذکر و مناجات است که بذر محبت را در جان می‌افشاند و در مرحله کمال، این محبت است که ذکر و مناجات و سوز و گداز را به ارمغان می‌آورد. 

علامه برای بهره‌گیری کامل از این روش، رعایت آداب سه‌گانه‌ای را ضروری می‌داند: 

توجه به زمان دعا: اوقات در تأثیر دعا و حال دعاکننده، نقشی تعیین‌کننده دارد. شب به‌دلیل غیبی‌بودن و میل‌دادن انسان به باطن، شأنی ویژه در خلوت‌گزینی، ذکر و تفکر دارد. شب‌زنده‌داری، شدیدترین واصل‌کننده به خدا و گفتاری استوارتر محسوب می‌شود. در روز، به‌دلیل اشتغال به معاش، فراغت کامل برای خلوت دشوار است، مگر برای اولیای خاص خدا؛ بنابراین سحرگاهان و اوقات خاصی مانند ماه مبارک رمضان، از «اوقات قبول» به‌شمار می‌آید که اسرار آن گاه از طریق نقل و گاه با شعوری مرموز و حضوری درک می‌شود. 

توجه به مکان انجام دعا: همان‌گونه که برای اوقات، تأثیری خاص مقرر شده، برای مکان‌ها نیز ویژگی‌هایی ویژه در نظر گرفته شده است. روایات بسیاری بر فضیلت اماکن خاص برای عبادت تأکید دارد. 

توجه به ادای صحیح الفاظ: ادای صحیح و بدون لحن غلط الفاظ دعا، امری ضروری است. تغییر اعراب کلمات، موجب تغییر معانی و لفظ ملحون (نادرست) موجب نفرت طبع سامع (خداوند) می‌شود؛ بنابراین تلفظ درست و آگاهانه کلمات، شرط قبولی این عبادت بزرگ است. 

روش تفکر و ذکر دائم 

این روش نیز بر اصل راهبردی استکمال تدریجی و گزاره معرفت‌شناختی «تأثیر ذکر بر کمال تدریجی نفس» بنا نهاده شده است. در منظومه تربیتی علامه حسن‌زاده آملی(ره)، روش تفکر و ذکر دائم، موتور محرکه سیر تکاملی نفس انسانی تلقی می‌شود. همچنان که طفل در طول دو سال با شنیدن مکرر کلام، تدریجاً به توانایی سخن‌گفتن دست می‌یابد، قلب سالک نیز با مداومت در ذکر و حضور، به‌تدریج به نطق و بینش باطنی نائل می‌آید. 

علامه معتقد است که انسان همواره در حال انتقال از صورتی به صورتی، از علمی به علمی و از مقامی به مقامی است تا سرانجام به کمال لایق خویش دست یابد. گوهر نفس ناطقه با تابش نور علم، وسعت وجودی می‌یابد؛ چرا که علم، وجودی نوری دارد و فعلیتی مجرد از ماده است. نفس ناطقه با کسب این فعلیت‌های وجودی نوری، به‌تدریج از مرتبه‌ای به مرتبه‌ای والاتر انتقال می‌یابد و استکمال وجودی پیدا می‌کند. هنگامی که سالک با مداومت در حضور و انصراف فکر به عالم قدس و دوام ذکر حق، به مقاماتی نائل شود، حتی ذکر قلب او شنیده می‌شود. این نطق باطنی نیز همانند نطق ظاهری، بسته به استعداد باطنی سالکان متفاوت است. خود ذکر نیز مطابق با تحولات قلبی در اشخاص مختلف، یا در یک شخص برحسب احوال و اوقات وی، متغیر است.

شرط بسیار مهم تأثیر اذکار و ادعیه، حضور قلب است. لقلقه لسان به‌تنهایی سودی ندارد و چه بسا نیز موجب قساوت قلب شود. ذکر عاری از فکر، یعنی قلب بی‌حضور و قلب بی‌حضور چون چراغ بی‌نور است و شخص بی‌نور از ادراک حقایق محروم. ذکر بی‌حضور همچون کوری است که مشعل نورانی در دست دارد؛ ولی خود از آن بهره‌ای نمی‌برد. حضوری که سالک در پی آن است، مقامی ورای همه مقامات محسوب می‌شود، آنچنان که در روایتی گران‌قدر از امام صادق(ع) آمده است: «القلب حرم الله فلا تسکن في حرم الله غير الله؛ قلب حرم خداست، پس در حرم خدا غیر خدا را جای نده.» این روش با تأکید بر تدریجی‌بودن مسیر کمال و لزوم مداومت در ذکر با حضور قلب، راهکاری اصیل برای تربیت تدریجی و مستمر نفس انسانی ارائه می‌کند. 

روش احتجاج و استدلال 

اصل راهبردی این روش، سیر انفسی و مبنای خردورزی آن، تأثیر استدلال بر اثبات وحدانیت و تقدیر و تدبیر خداوند است. در منظومه تربیتی علامه حسن‌زاده آملی(ره)، روش احتجاج و استدلال، پلکانی استوار برای عروج عقلانی سالک به سوی معرفت حقیقی است. این روش که در فطرت خردگرای انسان ریشه دارد، در سه سطح برهان، خطابه و جدال احسن تحقق می‌یابد و قرآن کریم در جایگاه کتاب هدایت، نمونه اعلای این سه شیوه را در خود جای داده است. 

در این روش، استعدادهای متفاوت بشری به رسمیت شناخته می‌شود. بسیاری از مردم به حکم فطرت، دوستدار معارف و اعمال نیک هستند و به اهل علم عشق می‌ورزند؛ ولی طاقت تحمل بار سنگین برهان را ندارند. در چنین شرایطی، معلمان راستین بشر که هدفشان به کمال رساندن نفوس انسانی است، باید با حکمت و تدبیر عمل کنند. نخستین رویکرد معلمان حقیقی، تفهیم حقایق از راه برهان است که حجتی تمام و یقین‌آور محسوب می‌شود؛ اما هنگامی که مخاطب ظرفیت پذیرش برهان را نداشته باشد، باید با استفاده از اعمال شایسته و اقوال آراسته، مخاطب را به سوی رستگاری رهنمون شوند. در این مسیر، ظرافت‌های بیانی و به‌کارگیری مقدمات خطابی در جایگاه خود مجاز و بلکه ضروری است. در موارد نادری که افرادی با انگیزه‌های ناصواب درصدد معارضه با حق برآیند، جدال احسن که غرض از آن نجات غریق یا دفع شر و فتنه است، جایز شمرده می‌شود. این سطح از احتجاج، هرچند متضمن مخاطره است، ولی به‌مثابه آخرین حربه در دفاع از حق و نجات افراد از گمراهی مورد تأیید قرار گرفته است. 

روش الگوگرایی 

در منظومه فکری علامه حسن‌زاده آملی(ره)، روش الگوگرایی به‌مثابه راهبردی اساسی در تربیت عرفانی جایگاه ویژه‌ای دارد. از دیدگاه ایشان، انسان کامل که همان «ولی الله» است، غایت خلقت عالم محسوب می‌شود. این انسان کامل، مظهر تام حق‌تعالی و جامع جمیع جزئیات مظاهر الهی است، تا آنجا که می‌توان او را حاوی همه شئون وجودی دانست. 

در این روش، انسان کامل در مقام تجلی‌بخش تمامی کمالات الهی، الگویی زنده و متحرک برای سالکان راه حق به‌شمار می‌آید. پذیرش ولایت چنین انسانی و پیروی از مسیر او، تنها راه پیمودن مسیر صعب‌العبور معرفت خداوند است. علامه حسن‌زاده(ره) با استناد به قرآن کریم تأکید می‌کند که سالکان طریق هدایت باید به فراخور حال خویش، از روش انبیا و اولیایی که در قرآن ذکر شده‌اند، پیروی کنند.

از نگاه علامه، قرآن کریم با رویکردی الگومحور، داستان پیامبران و اولیای الهی را نه به‌مثابه رویدادهای صرفاً تاریخی، بلکه همچون نمونه‌های عینی و کاربردی برای همه انسان‌ها در همه اعصار ارائه می‌دهد. هر یک از این شخصیت‌ها، جنبه‌ای خاص از کمالات انسانی را به نمایش می‌گذارند و راهی ویژه به سوی قرب الهی می‌نمایانند. روش الگوگرایی با ارائه نمونه‌های عینی و قابل درک از کمالات انسانی، مسیر سلوک را برای نوجوانان ملموس و عملی می‌کند و زمینه تربیت تدریجی و همه‌جانبه آنان را در مسیر قرب الهی فراهم می‌آورد.

الهه‌سادات بدیع‌زادگان

انتهای پیام