«إِنَّا أَرْسَلْنَكَ شَهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا(8) لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ، وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا(9) إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللهَ َيدُاللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا(10)»
آیتالله جوادی آملی در ادامه تفسیر سوره فتح با اشاره به آیات فوق بیان میدارد که خدای متعال در این قسمت از آیات به بیان برخی ویژگیهای پیامبر اکرم(ص) اشاره میکند. لذا با تعظیم نمودن پیامبر اکرم(ص) ایشان را گواه بر اعمال بندگان، مژده دهنده و بیم دهنده معرفی میکند.
آن حضرت در دنیا بر کارهای نیک و بد مردم بیناست و در رستاخیز به آنچه دیده گواهی میدهد. گواه بودن فرستاده الهی بر اعمال بندگان بشارت و انذار را نیز در پی دارد و پیامبر اکرم(ص) مؤمنان پرواپیشه را به قرب الهی و پاداشی بزرگ نوید میدهد و کافران و معاندان را از کیفر رستاخیز می ترساند.
از منظر استاد جوادی آملی خدای حکیم در آیات پیشین با منت نهادن بر پیامبر اکرم(ص)، پیروزی آشکار بخشایش گناهان، اتمام نعمت، ثبات قدم در راه راست و برخورداری از پیروزی شکست ناپذیر را بهره ایشان کرد و با انزال آرامش در دلهای مؤمنان بر آنان نیز منت نهاد و جاودانگی در بهشت را به آنان مژده داد و به منافقان و مشرکان خشم، لعن و کیفر دوزخ را وعید داد؛ در این آیات، با تکریم و تعظیم، آن حضرت را مژده دهنده و هشدار دهنده در دنیا و گواه بر اعمال در آخرت معرفی میکند.
بیشتر بخوانید:
خدای متعال با تعظیم و تکریم پیامبر اکرم(ص) را مژده دهنده و بیم دهنده و ناظر اعمال فرستاد: «إنا أرسلنك شاهدا و مُبَشِّرًا و نذیراً». همانگونه که خدا بر همه اعمال بندگان گواه است فرستادهاش نیز در همه حالات بر کارهای بندگان خدا ایمان کفر و کارهای نیک و بد گواه است؛ یعنی در دنیا و ظرف تحمل شهادت رفتارشان را میبیند: «و قل اعملوا فَسَيَرَى اللهُ عَمَلَكُم ورَسولُهُ» و در رستاخیز و ظرف «ادای شهادت» برابر دیدههایش گواهی میدهد.
میتوان گفت که آیات مورد بحث شرح و تأییدی بر آياتِ «يَأَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا ارسلنك شَهِدًا ومُبَشِّرًا ونَذِيرًا * وداعيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُنِيرًا و إِنَّا أرسلنا إِلَيْكُم رَسُولًا شَهِدًا عَلَيْكُم كَما أرسلنا إلى فِرْعَونَ رَسُولًا» است که در سوره احزاب بیان شده است.
گواهی دادن پیامبر اکرم(ص) بر کارهای بندگان، بشارت و هشدار را نیز در پی دارد: «انا ارسلنكَ شَهِدًا ومُبَشِّرًا ونذيرا ً» و از کارهای آن حضرت تبشیر و انذار مردم است؛ یعنی مؤمنان تقوا پیشه را به قرب الهی و پاداش بزرگ رستاخیز بشارت میدهد و کافران و روی گردانان را از کیفر دردناک رستاخیز میترساند.
خدای سبحان پیامبر اکرم(ص) را شاهد مبشر و نذیر فرستاد تا مردم به خدا و فرستاده اش ایمان بیاورند «لتؤمنوا بالله و رسوله» از سویی اجلال و اکرام خدا نیز به ایمان به او و باور کردن دین وی و نیز تکریم و تعظیم فرستاده اوست، پس اکرام خدا به اکرام و بزرگداشتن فرستاده اوست که باید برای ایشان وقار و عظمت را باور داشته باشند.
از منظر صاحب تفسیر تسنیم انسان، چون به ذات اقدس الهی دسترسی ندارد، در مقام بزرگداشت خدا، خلیفه و دین او را پاس می دارد پس معنای آیه این است که خدا پیامبر اکرم را شاهد، مبشر و نذیر فرستاد تا مردم به خدا و رسولش ایمان آورده و آن دو را با دست و زبان خود تعظیم و یاری کنند.
استاد جوادی آملی در ادامه با اشاره به بیعت مومنین با پیامبر اسلام (ص) بیان می دارند که بیعت با پیامبر اکرم و اطاعت از آن حضرت در حقیقت، بیعت و فرمانبری از خدای تواناست زیرا ایشان فرستاده خدا، و دست او در حکم دست و نیروی خداست که برای بیعت بالای دستان بیعت کنندگان جای می گیرد.
برتری دست بی دستی خدا بر دستها و به تبع آن، برتری دست پیامبر اکرم و اولیای الهی، به مقام فعل الهی بازمی گردد؛ نه مقام ذات و صفات ذاتی، زیرا بر پایه حدیث قرب نوافل، خداست که در محدوده فعل چشم گوش و دست بنده محبوبش میشود.
بیعت کنندگان با پیامبر اکرم باید همواره برای یاری اسلام آماده بوده و عهد شکنی نکنند زیرا هر کس پیمان با آن حضرت را بشکند، در حقیقت بیعت با خدا را شکسته و به خویش زیان رسانده و خدای بی نیاز و فرستاده اش، از این عهد شکنی زیانی نمی بینند؛ اما هر فردی به عهدش با خدا و پیامبر اکرم وفا کند، کاملاً سود می برد و به زودی خدا پاداشی بزرگ به او عطا می کند.
از منظر استاد جوادی آملی این آیه تتمه فصل دوم از فصول این سوره است که پس از منت نهادن بر پیامبر اکرم(ص) با تکریم و تعظيم آن حضرت، بیعت با ایشان را بیعت با خدا میخواند.
خدای سبحان ضمن ستایش بیعت کنندگان با پیامبر اکرم(ص) در عظمت پیمان الهی میفرماید بیعت با آن حضرت در حقیقت، عهد بستن با خداست: «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبايِعُونَ اللهَ» در تفسیر آیات آغازین این سوره گذشت که پیامبر اکرم(ص) در سال ششم هجری با گروهی اندک از مسلمانان با هدف برگزاری عمره از مدینه به سوی مکه رهسپار شد.
گرچه آن حضرت برنامه سفرش را اعلام کرده بود، بسیاری از اهل مدینه ایشان را در این سفر همراهی نکردند و با رسیدن مسلمانان به منطقه حدیبیه، مشرکان از ورودشان به شهر مکه جلوگیری کردند و پس از تبادل نظر میان دو طرف و شایعه کشته شدن فرستاده مسلمانان، پیامبر اکرم(ص) به فرمان خدا مسلمانان را به پیمانی معروف به بیعت رضوان فراخواند تا همیشه اسلام را یاری کنند، آنگاه گروهی از مؤمنان با ایشان زیر درختی بیعت کردند: «لَقَد رَضِيَ اللهُ عَنِ المُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ که این پیمان به یقین همان بیعت با خداست «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ» وقتی آن حضرت فرستاده خداست و تنها پیام و سخن او را بازگو میکند، بیعت با او نیز در حکم بیعت با خدای توانا و اطاعت از آن حضرت نیز در حقیقت، فرمانبری از خداست چون رسول خدا از آن جهت که رسول و خلیفه است، سخن مرسِل و «مُسْتَخْلَفٌ عنه» خود را بازگو میکند.
قرآن كريم، ضمن تأکید و تقریر بیعت با پیامبر اکرم(ص)، دست آن حضرت را در مقام فعل در حکم دست خدا میداند که بالای دستان بیعت کنندگان جای میگیرد «يَدُ اللهِ فَوقَ أَیدیهم» چنان که کارها و شئون ایشان را کار و شأن خدا میخواند «و ما رَمَيتَ إِذْ رَمَيت ولكن الله رمى» بر اساس حدیث قرب نوافل اگر بنده نیکوکار و محبوب خدا به مقام قرب الهی بار یابد خدا، گوش، دیده زبان و دست او میشود. «كنتُ سمعَه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به، ولسانه الذىينطق به، ويده التي يبطش بها» از نگاه استاد جوادی تعبیر «یدالله» در جمله «يَدُاللهِ فَوقَ أَيديهم» دو احتمال دارد: دست ظاهری، کنایه از قدرت و نعمت. در صورت نخست مراد از دست ظاهری دست پیامبر اکرم(ص) است که در حکم دست بیدستی خداست که در داستان حدیبیه و بیعت رضوان بالای دست بیعت کنندگان بود.
بر اساس احتمال دوم بیعت کنندگان هرگونه توانایی و نعمتی را در اختیار آن حضرت قرار دهند، قدرت و نعمت الهی بالای آن است. از نگاه استاد علامه طباطبایی «الله» از جمله «يَدُاللهِ فَوقَ أَيديهم» بر میآید که پیامبر اکرم(ص) هنگام بیعت گرفتن دستش را روی دستان مسلمانان میگذاشت تا دست ایشان بالای دستان آنان جای گیرد. خدای متعال با توجه به جایگاه ویژه مطلق عهد، انسان را در برابر آن، به يقين، وفادار و مسئول میداند «و اوفوا بِالعَهْدِ إِنَّ العَهْدَ كَانَ مسئولا».
در آیه مورد بحث نیز ضمن ستایش بیعت کنندگان با پیامبر اکرم(ص) در نکوهش پیمان شکنان میفرماید هر کس پیمان با آن حضرت و خدا را بشکند، در حقیقت، به زیان خویش شکسته است «فَمَن نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ» و خدا و فرستادهاش از این عهدشکنی زیانی نمیبینند. این جمله تفریع و نتیجه گیری از «إِنَّ الَّذینَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ» است و معنای مجموع آن دو این است که بیعت شکن، پیمان با خدای بینیاز را نقض کرده و به همین سبب تنها خودش زبان میبیند چنانکه وفاکننده بیعت نیز تنها خودش سود میبرد چون خدا از جهانیان بینیاز است.
بیعت کنندگان با پیامبر اکرم(ص) باید همواره برای دفاع آماده باشند و عهدشکنی نکنند. لذا میتوان گفت که پیمان شکنی گاهی حدوثی است و زمانی بقایی. پس دو گروه مشمول تهدید نقض بیعت در این آیه هستند. اول کسانی که در مدینه عهد مسلمانی را شکستند و آن حضرت را در حدیبیه همراهی نکردند. دوم مسلمانانی که در حدیبیه با پیامبر اکرم(ص) بیعت کرده و سپس آن را نقض کردند. از منظر قرآن کریم هر کس بر پیمانش با خدا و فرستادهاش وفادار باشد، به زودی، ذات اقدس الهی پاداشی بزرگ را در دنیا و آخرت به او خواهد بخشید «و من أوفى بما عهَدَ عَلَيْهُ الله فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا». این جمله، مژدهای برای حافظان و وفاکنندگان بیعت با خداست.
خدای سبحان در مقام ارزش بخشیدن به وفای به عهد، آن را خردمندی و پیمان شکنی را تهی مغزی میداند «إِنَّمَا يَتَذَكَّرُأُولُوا الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللهِ ولا يَنقُضُونَ الميثق» خدای متعال برای تشویق مؤمنان میفرماید خدا به یقین جانها و داراییهای مؤمنان را به بهای بهشت میخرد «ان الله اشترى مِنَ المُؤمِنينَ اَنفُسَهُم وأمولهم بأن لهُمُ الجَنَّةَ»، در حالی که انسان در حقیقت مالک نفس اموال و خدمات خود نیست تا آنها را بفروشد؛ یا اجاره بدهد.
اما قرآن كريم با یادکرد تعبیرهای گوناگون تشویقیای همچون «شراء» (بیع) و مانند آن انسان را مالک، خدمات جان و مال خود میخواند تا جایی که خدای سبحان در برابر جان، مال و بیعت مؤمنان نیکوکار پاداشهایشان را بیکم و کاست به آنان میدهد «فَيُوَفِّيهِم أُجُورَهُم»؛ بیعت کننده با خدا و پیامبر اکرم(ص) در واقع، جان و مال خود را به خدا میفروشد و دیگر مالک آنها نیست بنابراین پس از بیعت، هرگونه تصرفی در جان، اراده اوصاف وقت و مال خویش بی اجازه خدا و دین الهی قرآن و عترت غاصبانه است پس زندگی کسی که نخست با خدا بیعت کرده و آنگاه با میل خویش کار میکند غاصبانه است.
انتهای پیام