صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۹۱۸۹۹
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۴:۵۷

به دنبال نقد سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین سروش محلاتی در مورد دعای فرج و اینکه دعای مذکور (مشهور) در سند و مضمون دچار اشکال است توضیحات مجددی ارائه کرد.

به گزارش ایکنا، آیت‌الله سروش محلاتی در سخنانی تفصیلی در کانال مجازی خود به بررسی سندی و مضمونی دعای «الهی عظم البلاء و برح الخفا ...» پرداخت و با استناد به  برخی متون روایی و بررسی تاریخی اشکالاتی به سند این دعا و مضامین آن به ویژه در بخش انتهایی(اکفیانی فانکما کافیان ...» وارد و آن را در تنافی با روح توحید و موجب سوءاستفاده مخالفان اعتقادی شیعه برشمرد. 

به دنبال انتشار این سخنان در خبرگزاری ایکنا، برخی استادان حوزه انتقاداتی به ایشان وارد کردند و وی مجددا توضیحاتی در این زمینه ارائه کرده که متن توضیحات این استاد حوزه علمیه به شرح زیر است: 

وقتی سند معتبر نباشد، استناد به متن برای اینکه اینگونه مناجات مشروع است، موردی ندارد لذا مشروعیت این تعبیرات را از دلیل بیرونی باید اثبات کرد. در روایت تکذیب مدّعی رویت، قید نیابت نیست و اضافه کردن این قید، موجب کثرت مدعیان رویت شده سخن آیت‌الله خویی در این باره کاملا منطقی است. بعلاوه که اگر رویت ممکن هم باشد، باید مدّعی رویت مورد وثوق باشد نه یک کارگزار خلافت عباسی بدون هیچ وثاقتی!.

ابهام در مورد راوی کافی است که نقل او را مشکوک و غیرحجت نماید حتی اگر سند هم معتبر بود، تفاوت نقل‌ها و زیاده و نقیصه کافی بود برای تردید در اعتبار آن. در قرآن کریم، «ضاقت «علیکم» الارض» است؛ یعنی ضیق نسبی ولی در این دعا «علیکم و علینا» ندارد بلکه مطلق است: «ضاقت الارض و منعت السماء» آیا ما در تاریکی مطلقیم و بی‌عدالتی مطلق؟ این نگاه به جهان یأس‌آور است. به‌علاوه «خوفهم» در آیه سوره نور، خوف و نگرانی خاص مؤمنان است نه خوف مطلق در جهان. مضافاً این خوف حتی برای مؤمنان هم عام و فراگیر نبوده، مؤمنان در دوره‌های مختلف دارای قدرت بودند مثل دولت صفویه.

بر اساس ادب توحید، انتساب هر فعل حق تعالی به غیر او، نیاز به مجوز دارد و فقط در قلمرو تعبیرات قرآنی و ادله معتبر دیگر جایز است ولو عقلا در موارد دیگری هم صحیح باشد؛ لذا غافر، رزاق، خالق، بارئ، مبدع و.... به اولیای الهی اطلاق نمی‌شود. 

در عین حال باید توجه داشت که وقتی پیامبری به عنوان آیه و معجزه می‌گوید، به اذن الهی مرده زنده می‌کنم، نباید این گونه برداشت شود؛ پس همه افراد مردگان خود را به نزد او برده و تقاضای احیای موتی داشته باشند! آن سخن پیامبر در حد موجبه جزییه و به‌عنوان «آیه» است و نه موجبه کلیه و «قاعده».

انتهای پیام