صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۹۷۴۸۳۲
تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۸:۴۰
غلامرضا زکیانی پاسخ داد/

غلامرضا زکیانی، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در مراسم افتتاحیه همایش «عالم ذر و عوالم پیش از دنیا»، به طرح بحث در مورد دیدگاه و نظام فکری عقل‌گراها و نقل‌گراها در مواجهه با آیه میثاق پرداخت.

به گزارش ایکنا، همایش «عالم ذر و عوالم پیش از دنیا»، امروز 10 خردادماه به همت موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان غلامرضا زکیانی، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران را می‌خوانید؛

عالم ذر، موضوع دشواری است و یکی از عوامل دشواری آن، به ماهیتش برمی‌گردد. این آیه را خوانده‌ایم که فرمود «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ؛ و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم، گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم».

اما چند نکته می‌توان از آیه دریافت کرد؛ یکی از نکات، گرفتن ذریه بنی‌آدم از پشت آنها است؛ اعم از اینکه جسم، روح یا همه انسان‌ها باشد. ‌دیگر، گواه گرفتن بر ربوبیت پروردگار و پیوند عالم ذر به قیامت است. به تعبیر اقبال لاهوری، «انجمن روز الست آراستند، بر وجود خود شهادت خواستند». بحث عالم ذر با اینکه در محافل علمی ما کم مطرح شده، اما از جانب دانشمندان بزرگ ما مورد استقبال قرار گرفته و معارف ظریفی از سوی آنها مطرح شده است.

افراد در مواجهه با عالم ذر در دو طیف عقل‌گرا و نقل‌گرا قرار می‌گیرند؛ تعبیری که از این دو طیف شد، برخلاف فضای موجود در این محافل، بار ارزشی ندارد و در مقام توصیف است. عقل‌گراهایی مانند فلاسفه در موضع انکار خلقت پیشین و پیمان الست هستند و آن را به فطرت خداشناسی تعبیر می‌کنند و از سویی نقل‌گراها هستند که هم عالم ذر را قبول دارند و هم با تکیه بر روایات، بر جزئیاتی چون تحقق چنین عالمی در دو هزار سال پیش از خلقت آدم، نحوه برگرفتن ذریه از صلب بنی‌آدم و مفاد میثاق تأکید می‌کنند.

این نوع از تعارض همواره بوده است و مواری مانند معاد جسمانی، جاودانگی، عالم ذر و ... محل بحث بوده است و فعلاً در مقام مقایسه این مواضع نیستم، اما یک نکته مسلم است و آن اینکه این اختلاف مختص این موضوع نیست و به رویکرد اندیشمندان مربوط می‌شود، بنابراین، طرفین باید قبل از غور در مبانی و ادله، این نکته روشی را در نظر داشته باشند که رویکرد افراد در موضع‌گیری آنها دخیل است و این طور نیست که حقِ مطلق برای یک دسته باشد. به دیگر سخن، از اختلاف رویکردها نباید غلفت کنیم، والا تمام حق را از آن خود دانسته و دست دیگران را از دستیابی به آن کوتاه می‌دانیم و در این صورت، باب گفت‌وگو بسته و باب تکفیر در مسائلی باز می‌شود و به دلیل غلبه رویکرد عقلانی در دوره معاصر، بسیاری از افراد از چشیدن این معارف محروم می‌شوند و راه علاج مسئله، توجه به این اختلاف رویکردها است.

عقل‌گراها معمولاً در توجیه رویکرد خود می‌گویند منظومه معرفتی باید سازگار باشد؛ لذا نمی‌توان ابتدا یکسری مبانی را قبول کرد و بعد به آموزه‌هایی تن داد که با مبانی اولیه سازگار نیستند؛ مثلاً وقتی ثابت شد امکان تولد پیش از خلق وجود ندارد، باید آیات و ورایات عالم ذر توجیه شود و در صدد القای این نکته هستند که نقل‌گراها فاقد منظومه معرفتی سازگار هستند، اما این رویکرد زیر سؤال می‌رود و کافی است به تفاوت نظام‌های عقلیِ مشائی و صدرایی توجه کنیم. چیزهایی در نظام صدرایی پذیرفته‌شده که در نظام مشائی مورد انکار بوده است؛ مانند حرکت جوهری. بنابراین چطور می‌شود با این تقریر از یک سیستم عقلی دفاع کرد؟

سازگاری در معرفت انسانی، یک ویژگی انسانی است و فرد عاقلی نیست که تن به تناقض‌گویی بدهد، اما صحبت بر سر تعریف سازگاری است. اهل حدیث مخالفتی با منظومه معرفتی سازگار ندارند، اما منظومه معرفی عقل‌گراها را با دو اشکال مواجه می‌دانند؛ یکی اینکه مبانی خود را از بیرون دین گرفته‌اند؛ لذا دست به تأویل قرآن و روایات می‌زنند و دیگر اینکه، فراموش می‌کنند عقل انسان نه‌تنها از درک معارف عالی قبل و بد از دنیا عاجر است، بلکه از درک معارف بی‌نهایت نیز ناتوان است و عقل حکم می‌کند، همان طور که باید به صورت عقلانی به اصل وجود خدا بپردازیم، باید در ادامه و درک جزئیات، دست به دامان مخاطبان اصلی وحی شویم تا ظرایف را بفهمیم و ناگفته پیدا است که این معارف در بدو امر برای عقل نامتعارف است.

پس نقل‌گراها نیز به منظومه معرفتی سازگار باور دارند، با این تفاوت که همه مبانی خود را از خارج دین نمی‌گیرند و ثانیاً عقل خود را تنها ملاک سازگاری نمی‌دانند، بلکه می‌گویند ممکن است مواردی مانند معاد جسمانی، بدا، رجعت، عالم ذر و ... ، با معارفی فراتر از طور عقل جزئی مواجه شویم و نباید در مواجهه با این معارف به محض احساس تنافر با عقل خود، آنها را رد کنیم، بلکه باید احتمال وجود مراتب بالاتر را بدهیم.

اخذ ذریه در صدر آیه، به روز قیامت در ذیل آیه پیوند خورده است. اگر جزئیات عالم ذر در قرآن کریم به تفصیل بیان نشده، در عوض، جزئیات روز قیامت با تفصیل بیشتری آمده است و فرمود: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ ...» و اینها صریح آیات قرآن است و این آیات را نمی‌توان تأویل کرد؛ یعنی باید حجیت ظهور را قبول کنیم. بنابراین در موضوع عالم ذر نیز باید با استبعادات عقلی برخورد کنیم و اگر بخواهیم مانند خواجه نصیر طوسی در بحث بدا برخورد کنیم و در مقابل شبهات فخر رازی بگوییم برای بدا یک خبر واحد وارد شده که قابل اعتنا نیست، در این صورت نه‌تنها به معارف توحیدی جفا کرده‌ایم، بلکه خود را از دیدن آموزه‌های ظریف نیز محروم ساخته‌ایم. همچنین چه لزومی دارد شهود خدا قبل از عالم دنیا با واسطه فکر و اندیشه باشد و چه تلازمی بین اندیشه و اراده هست؟ همچنین نباید احکام این دنیا را با عالم ذر و آخرت نسبت دهیم، چون فرمود «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ ...». شاعر نیز می‌گوید «آنجا که الست آمد، ارواح بلی گفتند، این مذهب و ملت‌ها می دان که نبود آنجا».

یا این شبهه هست که چرا امروز این میثاق را فراموش کرده‌ایم و به تعبیر مولانا «استن این عالم ای جان غفلتست، هوشیاری این جهان را آفتست/ هوشیاری زان جهانست و چو آن، غالب آید پست گردد این جهان». خصوصیات این عالم را نباید به آن عالم نسبت داد. همچنین عالم خیال منفصل واقعی است و یکی از مراحل غیرزمانی این عالم است و با این رویکرد نیز به اخبار عالم ذر نگاه کرد.

در اینجا باید به غزلی از فیض کاشانی اشاره کنم که می‌گوید «باز آمدم با نقل و می سرمست از جام الست، باز آمدم با چنگ و نی سرمست از جام الست/ باز آمدم طوفان کنم کونین را ویران کنم، میخانه را عمران کنم سرمست از جام الست/ باز آمدم جولان کنم جولان درین میدان کنم، سرها چوکو غلطان کنم سرمست ازجام الست/ بی‌باده مستی‌ها کنم بی‌خویش هستی‌ها کنم، در اوج پستی‌ها کنم سرمست از جام الست/ در پیش او رقصان شوم در کیش او قربان شوم، در خون خود غلطان شوم سرمست از جام الست/ خود را زخود غافل کنم نقش خودی زایل کنم، لوح سوی باطل کنم سرمست از جام الست/ افسانه‌ها را طی کنم اسب خرد را پی کنم، تجدید عهد وی کنم سرمست از جام الست/ دل را فدای جان کنم جان در ره جانان کنم، این قطره را عمان کنم سرمست از جام الست/ در بحر عشق بیکران چون فیض گردم بی‌نشان، خود را نه بینم در میان سرمست از جام الست».

همچنین در باب کتاب مجموعه مقالات نیز باید بگویم در این کتاب در بحث روایات، خیلی به بحث تواتر ارجاع شده بود، اما در هیچ مورد اثبات نشده بود و جای آن خالی است که این مسئله یعنی تواتر یکبار به صورت علمی از حیث رجال و ... اثبات شود.

انتهای پیام