صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۱۴۴۳۲۵
تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۴
محمدرضا یوسفی بیان کرد:

استاد دانشگاه مفید ضمن شرح فرازی از خطبه 160 نهج البلاغه که حضرت امیر(ع) درباره خوف و رجا صحبت می‌کند، تصریح کرد: مهمترین بخش توحید، توحید در نظام اجتماعی است یعنی خدا در زندگی روزمره ما حاضر باشد.

به گزارش ایکنا، جلسه بازخوانی خطبه 160 نهج‌البلاغه با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا یوسفی، استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه مفید، امروز 8 خرداد به صورت مجازی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

خطبه 160 را شروع می‌کنیم؛ این خطبه در سال 37 قرائت شده است. حضرت در کوفه نیرو جمع کرده و می‌خواهند به سمت صفین حرکت کنند. در اینجا حضرت روی چند محور دست می‌گذارد. در محور اول درباره عظمت خدا صحبت می‌کند و اینکه باید حمد الهی را به جای آوریم. حضرت در این بخش می‌فرماید باید سپاس ما از خدا سپاس متفاوتی باشد و تاثیر سپاس و حمدمان را در دنیا ببینیم و کل کائنات را تحت تاثیر قرار دهد. چون ما به حوزه‌های اجتماعی کار داریم به همین اندازه بسنده می‌کنیم.

بخش دوم فرمایش حضرت به رجا و خوف انسان برمی‌گردد و اینکه انسان خوف و رجا داشته باشد. بخش سوم به این برمی‌گردد که پیامبر(ص) برای ما الگوست و ما باید دنباله‌رو ایشان باشد. در بخش چهارم مروری بر سختی‌هایی است که انبیای گذشته کشیدند. در آخر سر هم حضرت از ساده‌زیستی خودش می‌گوید. این سه بخش آخر یعنی الگو بودن پیامبر(ص)، ساده‌زیستی انبیا و ساده‌زیستی خودش دنباله بحث خوف و رجایی است که مطرح می‌کند لذا من ابتدا درباره خوف و رجا صحبت می‌کنم.

حضرت می‌فرمایند: «يَدَّعِي بِزَعْمِهِ أَنَّهُ يَرْجُو اللَّهَ، كَذَبَ وَ الْعَظِيمِ، مَا بَالُهُ لَا يَتَبَيَّنُ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ، فَكُلُّ مَنْ رَجَا عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِي عَمَلِهِ، وَ كُلُ رَجَاءٍ إِلَّا رَجَاءَ اللَّهِ تَعَالَى فَإِنَّهُ مَدْخُولٌ وَ كُلُّ خَوْفٍ مُحَقَّقٌ إِلَّا خَوْفَ اللَّهِ فَإِنَّهُ مَعْلُولٌ، يَرْجُو اللَّهَ فِي الْكَبِيرِ وَ يَرْجُو الْعِبَادَ فِي الصَّغِيرِ فَيُعْطِي الْعَبْدَ مَا لَا يُعْطِي الرَّبَّ»؛ بعضی از مردم کسانی هستند که ادعا می‌کند به خدا امید دارند ولی به خدا قسم اینها دروغ می‌گویند. حرفش را می‌زنند ولی هیچ رجایی به خدا ندارند چرا؟ به این دلیل که وقتی طرف ادعا می‌کند من آدم خوبی هستم باید این خوبی در رفتارش دیده شود. حضرت می‌گوید ادعا و حرف کافی نیست اگر کسی ادعا می‌کند من به خدا امید دارم باید این را در رفتارش ببینیم. مثلا اگر شما چاپلوسی دیگران را می‌کنی معلوم است به خدا امید نداری بلکه به آن شخص امید داری.

رجا در عمل مهم است، نه حرف

حضرت دارد حرف مهمی به ما می‌زند. من می‌توانم ادعا کنم از همه اولیای الهی برتر هستم ولی این فقط حرف است. شما باید عملکرد شخص را بررسی کنید. هر آدمی که می‌خواهیم نسبت به او قضاوت داشته باشیم باید عملکردش را مشاهده کنیم. پس رجا در عمل مهم است. یک نفر نزد امام صادق(ع) آمد و گفت فلانی ادعا می‌کند من خیلی به خدا امید دارم ولی زیاد گناه می‌کند. حضرت فرمود: «كَذَبُوا لَيْسُوا لَنَا بِمَوَالٍ أُولَئِكَ قَوْمٌ تَرَجَّحَتْ بِهِمُ اَلْأَمَانِيُّ مَنْ رَجَا شَيْئاً عَمِلَ لَهُ وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَيْءٍ هَرَبَ مِنْهُ» یعنی دروغ می‌گوید و امیدوار به خدا نیست. چرا؟ انسانی که به چیزی امید دارد اعمال و رفتارش را مطابق با آن امیدواری انجام می‌دهد. اگر شما امید به رحمت خدا داری باید طوری رفتار کنی که رحمت خدا را به خودت جلب کنی و دنبالش بروی.

انسان هیچ وقت بدون امید نیست. اگر شما به خدای خودت پناه نبری و امید نداشتی باشی، به افراد دیگری امید خواهی داشت. حضرت می‌فرماید هر امیدی غیر از امید به خدا باشد در آن فساد و ضرر است. پس تنها جایی که انسان باید به آن امید داشته باشد و فسادی در آن نیست امید به خداوند است. بنابراین حرف امام این است هر امیدی جز امید به خدا شایسته نیست و هر ترسی به جز ترس از خدا نیز نادرست است. پس انسان باید در این دنیا خدا را مد نظر داشته باشد و خوف و رجایش تابع خداوند باشد.

امید به خدا در کارهای کوچک و کارهای بزرگ

ما انسان‌ها چه زمانی سراغ خدا می‌رویم؟ وقتی که دستمان از همه جا کوتاه باشد. در این حالت انسان به یاد خدا می‌افتد ولی در کارهای کوچک زندگی امیدمان به این و آن بسته است. گویی مردم می‌گویند کارهای بزرگ بر عهده خدا است، کارهای کوچک بر عهده انسان‌ها است. حضرت هم در این بخش تصریح می‌کنند این افراد در کارهای بزرگ به خدا امید دارند ولی در کارهای کوچک امیدشان به مردم است و جایگاهی برای بشر قائل هستند که برای خدا قائل نیستند.

مهمترین بخش توحید، توحید در نظام اجتماعی است یعنی خدا در زندگی روزمره ما حاضر باشد والا اینکه ما استدلال عقلی بکنیم که این آفرینش خدایی دارد و راجع به صفات او صحبت کنیم ولی در زندگی برای پول هر کاری بکنیم و به هر ذلتی تن بدهیم، این توحید ارزشی ندارد. اگر اعتقاد فقط در ذهن جا بگیرد بد نیست ولی باید این اعتقاد در زندگی خودش را نشان دهد. چون خدا در زندگی ما نیست انواع شرک‌ها را در زندگی داریم و در زندگی اجتماعی هم انواع انحراف را شاهد هستیم.

حضرت در ادامه می‌فرمایند: «فَمَا بَالُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ يُقَصَّرُ بِهِ عَمَّا يُصْنَعُ بِهِ لِعِبَادِهِ، أَ تَخَافُ أَنْ تَكُونَ فِي رَجَائِكَ لَهُ كَاذِباً أَوْ تَكُونَ لَا تَرَاهُ لِلرَّجَاءِ مَوْضِعاً، وَ كَذَلِكَ إِنْ هُوَ خَافَ عَبْداً مِنْ عَبِيدِهِ أَعْطَاهُ مِنْ خَوْفِهِ مَا لَا يُعْطِي رَبَّهُ، فَجَعَلَ خَوْفَهُ مِنَ الْعِبَادِ نَقْداً وَ خَوْفَهُ مِنْ خَالِقِهِ ضِمَاراً وَ وَعْداً؛ وَ كَذَلِكَ مَنْ عَظُمَتِ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَبُرَ مَوْقِعُهَا مِنْ قَلْبِهِ آثَرَهَا عَلَى اللَّهِ تَعَالَى، فَانْقَطَعَ إِلَيْهَا وَ صَارَ عَبْداً لَهَا» یعنی آيا مى‌ترسى در اميدى كه به خدا دارى دروغگو باشى يا او را در خور اميد بستن نمى‌پندارى؟ اميدوار دروغين اگر از بنده خدا ترسناك باشد، حق او را چنان رعايت كند كه حق پروردگار خود را آنگونه رعايت نمى‌كند، پس ترس خود را از بندگان آماده، و ترس از خداوند را وعده‌اى انجام نشدنى مى‌شمارد. و اينگونه است كسى كه دنيا در ديده‌اش بزرگ جلوه كند، و ارزش و اعتبار دنيا در دلش فراوان گردد، كه دنيا را بر خدا مقدّم شمارد، و جز دنيا به چيز ديگرى نپردازد و بنده دنيا گردد.

حضرت مطالبش را یک جمله خلاصه می‌کند که مبنای حرف‌های بعدی است. آن یک جمله این است که دنیا در چشم‌های انسان جلوه کرده و بزرگ شده به میزانی که جایی برای آخرت نگذاشته است: «وَ كَذَلِكَ مَنْ عَظُمَتِ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ وَ كَبُرَ مَوْقِعُهَا مِنْ قَلْبِهِ آثَرَهَا عَلَى اللَّهِ تَعَالَى، فَانْقَطَعَ إِلَيْهَا وَ صَارَ عَبْداً لَهَا». این مسئله خیلی مهمی است. اگر انسان واقعا از چیزی بترسد به فکر می‌افتد. مثلا ما مبتلا به کرونا شدیم این بیماری را جدی گرفتیم و اقدامات فراوانی انجام دادیم چون از این بیماری خوف داشتیم. اگر خوف ما از قیامت به همین اندازه جدی بود اتفاقات زیادی رقم می‌خورد.

اینکه حضرت فرمودند؛ «فَجَعَلَ خَوْفَهُ مِنَ الْعِبَادِ نَقْداً وَ خَوْفَهُ مِنْ خَالِقِهِ ضِمَاراً وَ وَعْداً» یعنی انسان نقد را بر نسیه ترجیح می‌دهد. چند دلیل دارد؛ یکی اینکه انسان به آینده اعتمادی ندارد. به همین دلیل ما وعده‌های قرآن را جدی نگرفتیم و ایمان نیاوردیم که حتما رخ می‌دهد. دومین علت فشارهای زندگی و ضعف در مقاومت است. یک علت دیگر این است که بشر گاهی ارزش چیزهای بزرگتر را درک نمی‌کند ولی ارزش چیزهای کوچک را درک می‌کند. یک علت دیگر هم ضعف اراده است.

انتهای پیام