به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، فرهنگ، سنّت و سیره نیاکان و آداب و رسوم صحیح اجتماعی، نقش بسزایی در تربیت انسانها دارد که در نقطه مقابل آن، پایبندی مردمان به رسوم و سنّت نیاکان و استناد به آن در برابر دعوت پیامبران در میان بسیاری از گروههای باستان برمیخوریم: «إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ» و اثر گذاریاش تا جایی است که دعوت حق را نمیپذیرند.
علامه طباطبایی میفرمایند: وقتی عملی در بین مردم متداول شد و از کودکی با آن عمل بار آمدند و آن عادت را خَلف از سَلف ارث بردند، چنین مردمی نمیتوانند درباره خوبی و بدی آن عمل به آسانی بررسی نمایند و این جمله معروف است میگویند: «عادت طبیعت دوّم است».
امام(ع) به نقش سازنده آن، فرماندار خود را توجّه میدهد که: ای مالک هرگز آداب و سنّت پسندیده اجتماعی را طرد نکن، آدابی که پیشوایان این امّت بدان عمل کردهاند و ملّت مسلمان به آن خو گرفته و امور مردمان به آن اصلاح میشود. رفتار نیاکان در تربیت مؤثر است حتی اگر بر آن سفارش نکنند (وجدنا آبائنا). که همه این نیازها و بیم و هراسها در تربیت و شکوفایی نیروهای نهفته فرد تأثیر شایانی دارد.
سنّتهای تربیتساز
واژه سنّت در لغت به معنای قانون، حکم، شیوه، راه و رسم است و در اصطلاح با توجّه به موارد کاربردش دو معنا دارد: اولین معنا راه و رسم و شیوه رفتاری که استمرار داشته باشد و به همین معنا، قول، فعل و تقریر معصوم(ع) که با روایات و احادیث در اختیار ما قرار گرفته، سنّت نامیده شده است.
معنای دوم ضوابط و معیارهای رفتاری است که تدبیر جهان هستی و اراده انسان بر اساس آنها قرار داده شده. سنّتهای الاهی در عرصه تکوین و تدبیر است؛ به عنوان نمونه سنّتهایی که در مورد انسان در جریان است و با تربیت و پرورش استعدادها و شئون وجودی او در ارتباط وثیق و عمیق، و به معنای دقیق تربیتساز است. برخی از این سنتها عبارتند از: سنّت هدایت، ابتلا به مصایب و شداید، ریزش برکات، امتحان، تفاوت، مکر، امداد، استیصال، استدراج، امهال، پیروزی حق بر باطل. به پارهای از سنّتهای تربیتساز اشارهای گذرا میکنیم.
توجّه به سنّتها از سوی شایستگان معصوم و غیر معصوم، نقش سازنده سنّتهای صحیح را میرساند که حضرت یوسف(ع) به سنّت رایج مجازات دزد در میان قوم خود (کنعان) استناد میکند و بدان عمل میکند. «فَهُوَ جَزَاؤُهُ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ» و مادر حضرت مریم (حنّه) به رسم نیاکان و پیشینیان بزعم پسر بودن نوزاد خود برای خدمت در پرستش گاه نذر معبود میکند. بلقیس به رسم هدیه دادن برای آزمودن اهداف دنیای داشتن کشور گشایان میکوشد تا رفتار سلیمان(ع)را بیازماید و با بصیرت و درایت تصمیم گیرد.
و چه بسا ناشایستگان نیز در توجیه رفتار خود به این سنّت ها اشاره دارند. آزر و قومش میگویند: «ما پدران خود را پرستش گران آنها یافتیم. بلکه پدران خود را یافتیم که چنین میکردند». و مترفهین و زعمای قوم و ناز پروردگان نیز به این اصل توجّه دارند و خداوند در نقل قولها بدانها اشارت کرده است.
سنّت هدایت
خداوند حکیم منان به هر موجودی و مخلوقی عنایت دارد و آن را در مسیر کمال شایسته و بایستهاش هدایت کرده و هر پدیده را به گونهای سامان داده که به سوی مقصدش کشیده میشود. هدایت الاهی سنّتی عام و فراگیر است و همه موجودات جاندار و بیجان، جماد و نبات، انسان و حیوان و از کوچکترین ذره تا بزرگترین کهکشان را شامل است. خداوند در قرآن کریم از زبان موسی(ع) در برابر فرعون در آن موقعیّت حسّاس نقل میکند که گفت: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى؛ پروردگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که درخور اوست داده، سپس آن را هدایت کرده است.
علّامه طباطبایی در تفسیر این آیه شریفه چنین آورده که؛ «هدایت الاهی نسبت به تمامی موجودات این است که هر یک را به تمام امکانات درخور وجود آن شیء مجهّز ساخته تا به مطلوب و مقصودش برسد یعنی ساختار هر یک به گونهای سامان یافته که به سوی هدف و مقصد و مقصودش کشیده میشود و این همهی موجودات را شامل است».
اما سنّت هدایت در مورد انسان که شئون وجودیاش گسترده و حوزهی آگاهیهایش وسیع و سطح خواستههایش متعالی است تا بدینجا خاتمه نمیپاید بلکه خداوند متعال برای تکمیل عنایت و هدایت خود در مورد آدمی از سویی بدو عقل، که حجّت باطن است را ارزانی داشته تا به وسیلهی آن حقایق و دانستنیها را بداند و خوب و بد را بازشناسد و راه درست را پیدا کند. خداوند در قرآن کریم در این باره میفرماید: "وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ" و هر دو راه (خیر و شر) را بدو نمودیم. و یا این که میفرماید: "إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ " و ما راه را به انسان نشان دادیم.
و از سوی دیگر، برای هدایت و تربیت انسان، پیام بران را ارسال کرده است. و در قرآن کریم از این هدایت ویژه به عنوان سنّت خداوندی یاد شده که در همهی زمانها و مکانها جریان داشته است و برای هر امّت پیام بری بوده است. در این باره قرآن کریم چنین میفرماید: «وَ إِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ» و هیچ امتی نبوده مگر این که انذارکنندهای داشته است. و یا این که میفرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً» بیتردید در میان هر امّتی پیامبری مبعوث ساختیم. نتیجه این که سنّت هدایت شیوهی غیر قابل تغییر و استثنا ناپذیر است که به طور فراگیر و جهان شمول همهی موجودات را فرا گرفته است. اما هدایت انسان و پرورش شؤون وجودیش بر دو هدایت عام و خاص الاهی استوار است. بنابراین سنّت هدایت حضرت باری تعالی در مورد انسان به لحاظ ویژگیهای او کاملتر و جامعتر است.
سنّت ابتلا
ایجاد زمینه و فراهم آوردن شرایط پذیرش هدایت الاهی از سوی انسان از سنّتهای حضرت باری تعالی است. خلاصه این که برای تربیت و رشد انسان و نیل او به سعادت دنیوی و اخروی، خداوند از هر وسیله، زمینهی و تمهیدی استفاده میکند. آنان که هدایت انبیا را نمیپذیرند و زمینه پذیرش در آنها نیست، خداوند زمینه هدایت آنها را فراهم میآورد و آنان را به سختیها، مشکلات و شداید مبتلا میسازد تا خود را بازیابند و به اندیشه فرو روند و قید و بندها را از پای خود بردارند و هدایت الاهی را پذیرا شوند. این شیوهی رفتاری را ابتلا نامیدهاند. قرآن کریم در این باره میفرماید: "وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ" و در هیچ شهری پیام بری نفرستادیم مگر آن که مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم تا مگر به زاری در آیند.
امّتهای گذشته غالباً از هدایت انبیا سربر میتافتند و بر فسق و فجور خویش اصرار میورزیدند و خود را از سعادت و کمال محروم میساختند و از این رو در معرض سنّتهای خاص به صورت دفعی قرار میگرفتند. از جمله این که خدا آنان را به انواع عذابها و سختیها و مشکلات مبتلا میساخت تا به خود آیند و به راه مستقیم ره نمون گردند و چنان چه این سنّت در مورد آنان مؤثر واقع نمیشد آنان را به سنّت مکر دچار میکرد و اگر این سنّت مفید واقع نمیشد به سنّت استدراج و نیز سنّتهای دیگر.
این سنّتها به صورت جمعی و در مورد امّت محمّد(ص) وجود ندارد زیرا خداوند منّان بر این امّت منّت گذارده و به برکت وجود نازنین حضرت محمّد(ص) عذاب جمعی را از این امّت برداشته است و در قرآن کریم این امتنان بزرگ را چنین بازگو میکند: "وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ " تا تو در میان آنان هستی خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند.
البته نکته فوق مربوط به عذابهای دفعی است امّا باید این نکته نیز به درستی مورد توجّه قرار گیرد که هر فردی و هر امتی که از صراط مستقیم انحراف داشته باشد بی تردید آسیب، نا بسامانی، فساد، خونریزی، ناامنی و اضطراب و تباهی فرد و جامعه را فرا میگیرد و رفته رفته فساد اخلاق، قساوت قلب و بی رحمی بر جامعه سایه میافکند؛ خداوند به موجب گناهان مردم بلایایی را بر آنان فرو میریزد مانند این که دیگر آسمان بر آنان نمیبارد، قحطی، طوفان بنیان برانداز بی شماری اتفاق میافتد تا شاید انسان به خود آید. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» به سبب آن چه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است تا سزای بعضی از آن چه که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردانده شوند.
در این آیه شریفه هشداری برای انسان که گناه عامل بلایای طبیعی و غیرطبیعی است . ناگفته پیداست نتیجه طبیعی و پی آمد قهری گناه و ظلم و طغیان دامن گیر سرکشان و طغیان گران نمیشود بلکه همهی افراد جامعه را در بر میگیرد. ملّت بنی اسراییلی به علّت ظلم و طغیان و استکبار گرفتار حیرانی، سرگردانی و آوارگی و بدبختی شد و این تنها ستم گران و طاغیان اسراییلی نبودند که گرفتار این بلا شدند بلکه این بلا همهی امت موسوی حتی خود موسی(ع)را فرا گرفت و او نیز همراه امتش مدّت چهل سال سرگردان بیابان شدند.
ریزش برکات
از سنّتهای قطعی خداوند تلازم ایمان و عمل صالح با نزول برکات است. اگر مردم واقعاً به تعالیم دینی التزام عملی داشته باشند و به دستورهای باری تعالی عمل کنند و گرد گناه نکردند انواع برکات چون بارش و رویش فراوان، صحت و سلامتی و امنیّت، آسایش و آرامش و رفاه، فراوانی طعام و غذا و میوه و... بر آنان فرو میریزد. آن چه درخور دقّت است با توجّه به نوع تلازم وجودی میان ایمان و عمل صالح و فرو ریختن برکات الاهی است که در آیات شریفهی قرآن کریم بدان اشارتی لطیف شده است. به عنوان نمونه: "وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ." و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعاً برکات آسمان و زمین را برایشان میگشودیم.
در این آیه شریفه نزول برکات را نتیجه ایمان و تقوای مردمان دانسته است؛ و به تلازم وجودی میان نزول برکت و ایمان و تقوا اشارتی روشن دارد. البته این تلازم میان ایمان وتقوای جمعی و گروهی است، اما ایمان و تقوای فردی که برخی دارند و با فسق و کفر دیگران همراه است چنین اثری را ندارد. "وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاء غَدَقًا. "و اگر مردم در راه درست پایداری ورزند قطعاً آب گوارایی بدیشان نوشانیم.
وعدهی قرآن کریم این است که اگر جامعهای بر اساس اصلاح و سداد و ایمان و تقوا استوار باشد و مردم به ارزشهای معنوی و اخلاقی و واقعی تن دهند باران به موقع، رویش فراوان و مواهب الاهی بسیار خواهد بود و رفاه و آسایش و معاش دنیاوی آنها به راحتی تأمین خواهد شد.
"وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم." و اگر آنان به تورات و انجیل و آن چه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است عمل میکردند قطعاً از بالای سرشان برکات آسمانی و از زیر پاهایشان از برکات زمینی برخوردار میشدند.
از این آیه شریفه به دست میآید که میان تقوا و عمل صالح و نزول برکات زمینی و آسمانی تلازم واقعی و حقیقی است و از این رو به امّت اسلام مختص نیست بلکه در امّتهای پیشین نیز چنین بوده است.
البته پیداست اگر مردم نسبت به تعالیم دینی التزام عملی داشته باشند و در مسایل اقتصادی و معیشتی و در مناسبات تولید و توزیع و مصرف، عدالت و تقوا را رعایت کنند و بی تردید خیرات و برکات جامعه افزایش مییابد، اما آن چه در آیات شریفه گذشته بیان شد از این فراتر است و آن تلازم وجودی و اثر وضعی ایمان و تقوا،نزول برکات است.
امتحان
از سنّتهای قطعی خداوند که افراد و جوامع را از آن گریزی نیست و در تمامی امتها و جوامع و برای هر فردی از آدمیان در طول اعصار و امصار و مِلَل و نِحَل گذشته وجود داشته و هم اینک نیز جریان دارد و در آینده هم وجود خواهد داشت سنّت امتحان و آزمایش الاهی است که در قرآن کریم به عنوان هدف خلقت انسان از آن یاد شده است. سنّت امتحان با تربیت و پرورش جامع و کامل و همه جانبهی انسان پیوند وثیق و عمیق دارد و از آنجا که آدمی از خیرات و شرور، خوشیها و ناخوشیها، لذّات و آلام بسیار تأثیر میپذیرد، امتحان او نیز در همهی اینها جریان دارد توضیح این که امتحان الاهی در جان و مال و فرزند، و در موردکامیابیها، و در فقر و تنگدستی، گرسنگی و تشنگی و سختی و ترس و کاهش مال و خسارت جان و ناخوشیها این امتحان جریان دارد.
بی تردید آن گاه انسان رشد مییابد و به کمال نایل میآید که از برخی لذّتها و خوشیها بگذرد و بر پارهای از شرور و ناخوشیها شکیبا باشد و در هر زمینهای که پیش میآید خوب و بد و باید و نباید را تشخیص دهد و راه خوب را انتخاب کند و در عمل، خداباوری و مجاهدت و صداقت خود را نمایان سازد. اینجاست که بر اثر آزمایش مؤمنان واقعی از مدّعیان دروغین ایمان و مجاهدان و صابران از آنان که لاف مجاهدت و متابعت دارند متمایز میشوند و خداوند در این صورت از مؤمنان و مجاهدان و صابران واقعی دستگیری ویژه میکند.
در قرآن کریم از امتحان و آزمایش الاهی به گستردگی تام سخن رفته و درباره اصل این سنّت، تاریخچه، ضرورت، اهمیّت، اهداف، ابزار و وسایل، زمینهها و نتایج و... آیات فراوانی وجود دارد که ما به دلیل اختصار تنها به یک آیه شریفه بسنده میکنیم: “وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ." و قطعاً شما را به چیزی از قبیل ترس و گرسنگی، و کاهش در اموال و جانها و محصولات میآزماییم.
استدراج
واژگان استدراج از ماده دَرَجَ اشتقاق یافته و به معنای به تدریج پیش رفتن، و به تدریج به پیش بردن است. و در فرهنگ و اصطلاح قرآنی به دو معنا به کار رفته؛ یکی این که به تدریج چیزی را پیچیدن و معنای دوم به تدریج چیزی را گرفتن و یا کسی را گرفتار ساختن است. سنّت استدراج این است که چون اهل باطل و گناه، هدایت الاهی را نپذیرند و آیات الاهی را تکذیب کنند و از خوبیها و ارزشها سر بر تابند خداوند آنان را از رفاه مادی و آسایش و برخورداریهای دنیایی بسیار میبخشد تا دلبستگی شان به دنیا بیشتر و غرورشان افزون تر، و پردههای غفلت بر روی چشمان آنها ضخیمتر و بی خبری آنان نسبت به حقایق هستی شدیدتر گردد و در مسیر طغیان بیشتر گام بردارند و بر کفر و کفران و ظلم و عصیان خود بیافزایند و استحقاق عذاب دردناک تری را پیدا کنند.
در قرآن کریم از این سنّت عظیم چنین یاد میکند: “وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لاَ یَعْلَمُونَ "و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند به تدریج از جایی که نمیدانند گریبان شان را خواهیم گرفت.
حضرت امیرالمؤمنین(ع)میفرماید: “یَا ابنَ آدمَ اذا رَأیتَ رَبُّکَ سُبحانَهُ یُتابِعُ عَلَیکَ نِعمَهُ وَ أَنتَ تَعصِیهِ فَاحذَره."
ای پسر آدم هرگاه دیدی که خداوند پیاپی به تو نعمت میرساند در حالی که تو گناه میکنی از او بترس.
و در همین ارتباط حضرت ختمی مرتبت پیام بر اعظم(ص) میفرماید: إِذا رَأیتَ الله یُعطِی عَلَی المَعاصِی فَذلِکَ اِستِدراجُ مِنهُ ثُم تَلا هذِهِ الأیه «فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّروا بِه...» هنگامی که بینی خداوند در برابر گناهان نعمت میبخشد بدان که مقدّمهی مجازات است و سپس آیه شریفهی چهل و چهار انعام را تلاوت فرمود.
املا و امهال
از سنّتهای خداوند این است که در کیفر و مجازات اهل باطل و ستم کاران و گناه کاران هرگز عجله نمیکند بلکه به آنها فرصت و مهلت میدهد تا برگردند. بی تردید، این املا و امهال مصالح حکیمانهای را در بر دارد از جمله رحمت بی انتهای حضرت باری تعالی چنین ایجاب میکند و دیگر این که انسان موجودی است تأثیرپذیر و تربیت پذیر و چه بسا طاغیان و عاصیان در مدّت امهال برگردند و ذریّهای صالح از خود باقی گذارند. البته پس از املا و امهال دیگر خداوند گریبان آنان را میگیرد و از این رو میفرماید: "فَأَمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ" پس به کسانی که کافر شده بودند، مهلت دادم، آن گاه آنان را به کیفر گرفتم پس چگونه بود کیفر من؟
در آیه شریفه دیگری میفرماید: و اگر خداوند مردم را به سزای ستم شان مؤاخذه میکرد جنبندهای بر روی زمین باقی نمیگذاشت لیکن کیفر آنان را تا وقتی معیّن باز پس میاندازد و چون مدّت شان سرآید لحظهای آن را نمیتوانند پس و پیش کنند.
و چه بسا فرصت میدهد تا بر گناهان شان بیافزایند: «إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا».
انسان به هیچ وجه نباید از تربیت و هدایت محروم بماند و در صورتی که چنین باشد، خداوند برای هوشیار و بیدار ساختن انسان از سنّتهای مختلفی استفاده میکند و به وسیله ابتلا، امتحان، استدراج و امهال و نیز از طریق نزول پی در پی برکات در موقعیّت ایمان و عمل صالح برای بازگشت انسان بهره میگیرد. چه زیباست که نظام تعلیم و تربیت اسلامی و مسؤولان تربیت و فرهنگ جامعه این سنّتها را در مقاطع مختلف آموزش و پرورش و در موقعیّتهای مختلف فرهنگی پیاده کنند.