«تعبیر وارونه یک رؤیا» عنوان جدیدترین ساخته فریدون جیرانی در مقام کارگردان است که از سوم مردادماه پخش آن آغاز شده. این سریال که قرار بود به طور سیاه و سفید پخش شود با توجه به مضمونش این تصور را در اذهان علاقهمندان کارهای تلویزیونی به ویژه کسانی که سینما را به طور جدی پیگیری میکنند، ایجاد کرده بود که با کاری خوب رو به رو خواهند شد، اما هر اندازه که قسمتهای بیشتری از سریال پخش میشود، تماشاگر بیشتر از آن دور خواهد شد.
درباره این سریال باید یک نکته را به وضوح بیان کرد و آن نیز اینکه تلویزیون مناسب پخش آن نبود، چون رسانه ملی ابزار مناسبی برای این نوع کارها نیست. این تولیدات معمولاً تنها یک قشر از مخاطبان را جذب خود میکند، برای همین پخش چنین کاری از رسانه ملی بیاعتنایی به توده گستردهای از مخاطبان کارهای نمایشی است، هر چند این گونه که معلوم است همان یک قشر هم نتوانسته است با کار ارتباط لازم را برقرار کند. این مطلب بر اثر نظرسنجیهای رسانه ملی مشخص شده است.
«تعبیر وارونه یک رؤیا» عاری از شاخصههای فیلمهای پلیسی است
این فیلم در ژانر پلیسی – جاسوسی ساخته شده است، اما این مسئله تنها در ظاهر و عنوان خلاصه شده و ما به هیچ وجه شاهد تعلیق و فرودهایی رایج در این قبیل کارها نیستیم، حتی میتوان گفت که ضرب آهنگ این سریال کسلکننده است. این موضوع وقتی بیشتر به چشم میآید که بدانیم فیلمساز آن ادعای بسیاری در این حوزه دارد و انصافاً نیز چند کار خوب در این ژانر تولید کرده است.
یکی از الزامات فیلمهای پلیسی – جاسوسی ریتم تند و تماشاگرپسند است. برای همین هم معمولاً در بسیاری از این دست تولیدات ما شاهد تعقیب و گریزهای متعدد هستیم، اما در «تعبیر وارونه یک رؤیا» از این قبیل اهرمها وجود ندارد. در ضمن شخصیتپردازیها به هیچ وجه مطلوب و دوستداشتنی نیست، چون هم در انتخاب بازیگران دقت لازم به عمل نیامده، هم اینکه جذابیتهای ظاهری برای کاراکترها مورد توجه قرار نگرفته است. نکته مشخص این سریال نیز پرداخت بسیار کلیشهای از شخصیت منفی داستان است که بارها در کارهای ایرانی تکرار شده است. این شخصیتپردازی ضعیف تا به آنجا شکل شعاری به خود گرفته که مخاطب را به یاد سریالهای ضعیف دو دهه پیش تلویزیون میاندازد.
موضوع دیگری که درباره این سریال بسیار آزار دهنده است زیرنویسهای طولانی آن است. در اینجا باید از کارگردان سؤال کرد که آیا این سریال را تنها برای دوستانش ساخته است؟ آیا وی مخاطبان تلویزیون و سلایق آنها را میشناسد؟ چون اگر او به این سؤالها فکر کرده بود حتماً این مجموعه را دوبله شده پخش میکرد. نکته دیگر اینکه بهترین محل برای پخش این سریال شبکه خانگی بود، زیرا سریال باید با سرمایه شخصی تولید میشد تا تنها کسانی که خواهان چنین کارهایی هستند آن را ببینند.
کارگردانی ضعیف جیرانی در «تعبیر وارونه یک رؤیا»
مطلب دیگری که به عنوان ضعف این کار میتوان برشمرد کارگردانی ضعیف این کار است که در بسیاری از قسمتها به ویژه بازیگران موفق نبوده. تنها انتخابهای خوب در حوزه بازیگری را میتوان در فرهاد قائمیان و امیر جعفری مشاهده کرد که انصافاً کاراکترهای خوبی دارند، البته کارگردان سعی دارد در اواسط کار با شوکی که به تماشاگر میدهد به نوعی کار را از ریتم بهتری بهرهمند کند، اما سریالی که بعد از هفت یا هشت قسمت هنوز نتوانسته تماشاگر را جذب خود کند، مطمئناً کاری موفق نیست.
در انتهای این مطلب ذکر یک نکته ضروری است، آن هم بیتوجهی به قهرمان در سریال است. در صورتی که در این قبیل کارها این قهرمان است که تماشاگر را پای کار نگاه میدارد، اما در این سریال قهرمان (امیر جعفری) شخصیتی خاکستری دارد که کوچکترین حرکت قهرمانانهای از خود نشان نمیدهد، البته قابل درک است که این رویکرد را کارگردان با یک پُز روشنفکری انجام میدهد، اما این نگاه در سینمای قصهگو هیچ جایی ندارد و تنها مورد پسند یک محفل دوستانه است.