صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۳۸۱۶۳۱
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۴
یادداشت سردار سلیمانی بر «فرماندهان ورود ممنوع»؛

گروه ادب: فرمانده سپاه قدس در یادداشت خود بر کتاب «فرماندهان ورود ممنوع» از این اثر به عنوان سرگذشت‌نامه مردان پاره پاره و تکه‌های بر زمین فرش شده برای عبور جندالله در حمایت از حزب‌الله یاد کرده است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، کتاب «فرماندهان ورود ممنوع» به تازگی از سوی نشر یاران شاهد و مجمع پیشکسوتان تخریب منتشر شده است که افراد سرشناس لشکری و کشوری نیز برای آن یادداشت و مقدمه‌ای داشته‌اند. از جمله این افراد می‌توان به سردار قاسم سلیمانی اشاره کرد که متن یادداشت وی را در زیر می‌خوانید:

«این کتاب رایحه‌ای است از بوستان معطر مردان مردی که بارها بر مسیر به انحراف رفته بشریت طریق جدیدی گشودند و خطی سرخ و ماندگار را برای گم نشدن‌ها و نیفتادن در انحراف‌ها نشانه‌گذاری کردند.

در این کتاب که با همت مردان لمس کننده آن بوستان و استشمام کننده آن رایحه‌ها به تحریر در‌آمده،‌ ذره نوشته‌ای است از حقیقت آن دنیای نادیه در نیمه‌های تاریک شب، آفریده‌ای که ملائکه الله با دیدن عظمتش سر بر سجده خاک نهادند و فریاد تبارک‌الله احسن الخالقین سر دادند.
سرگذشت مردان پاره پاره و تکه‌های بر زمین فرش شده برای عبور جندالله در حمایت از حزب‌الله، غنچه‌های آویزان بر بلندای سیم خاردارها، سرگذشت بی‌دست و پاها، سرگذشت چشم‌های بر خاک افتاده.
کلمه تخریب شاید برای آنچه می‌بایست در وصف آن جوانان و مردان با عظمت نقل کرد عبارت جامعی نباشد، وقتی نوبت به توصیف این مجموعه استشهادی فداکار می‌رسد فکر و قلم از یافتن کلمه‌‌ای که قادر به ترسیم آن حقیقت باشد عاجز می‌ماند.
واژه تخریب و نام بچه‌های تخریب برای آشنایان جنگ ترسیمی است از نیمه‌های تاریک شب انسان‌های شلاق زده بر ترس و دلهره، لب‌هایی که در زیر نور کم فروغ ماه در درون هزاران تله مرگ مشغول ذکر خداست، دست و پاهایی که برای بر زمین افتادن بی‌تابی می‌کنند، چشمان زیبایی که با دقت می‌نگرند و می‌جویند و برای حفظ دیدگان دیگری بر زمین می‌افتند.
همه اینها حوادث بی‌فریادی است که صدای آخ آن را هم، دشمن در چند قدمی نمی‌شنود، معبری که با سرخی خون، ترسیم عبور می‌کند و با ابدان بر زمین افتاده نشان‌گذاری می‌شود، تخریب یعنی نافله‌های پشت تله‌های مرگ، سجده‌های شکر پس از بازگشت، نه برای زنده ماندن بلکه برای توفیق حیات بخشیدن، تخریب یعنی ختم داوطلبانه زندگی خود برای حیات دیگران، تخریب یعنی قرائت کمیل و عاشورا که با جان خوانده می‌شد و کمتر عارفی چنین حضور حقیقی را به خود دیده است.
تخریب قدم زدن در نزدیک‌ترین سرزمین به خدا،‌ مردانی که علی و فاطمه علیهم‌السلام و اولاد مطهرشان به دیدنشان آمدند، سرهای بر زانو گرفته ائمه، تخریب یعنی خنده کشته شده بر لبان فتح شده، مردی در انتهای معبر، مردان خفته بر طریق مرگ برای عبور بهشتیان به صراط نور.
چه بگویم؟! قلم از ترسیم عاجز، زبان از بیان قاصر و قلب از یاد آن غیر طاهر. تخریب یعنی جعفرزاده، اقبالی، طالبی، انجم شعاع، باقری، حسینی، اخلاصی و ...یادگارانی که نامشان قلبم را می‌فشارد و یادشان ذکر روزانه‌ام است. اسماء حسنایی که خداوند به خلقتشان مباهات می‌کند.
آفرین و رحمت خداوند بر قلم و قدمی که آنها را نه برای خود آنها، بلکه برای این نسل تشنه بشناساند و بنمایاند.»