«دلتنگیهای عاشقانه» فیلمی به کارگردانی رضا اعظمیان قرار است فیلمی عاشقانه در بستر دفاع مقدس باشد. این کار محصول انجمن سینما دفاع مقدس است و تهیه کنندگی آن را هم محمدرضا شرفالدین، مدیر سابق انجمن برعهده دارد. این کار بر اساس زندگی جانباز شهید منوچهر مدق و همسرش فرشته ملکی ساخته شده و سعی دارد رابطه عاشقانه این زوج را طی سالها زندگی مشترک به تصویر کشد. درباره این فیلم مطلب زیادی برای گفتن وجود ندارد، چون غیر از ضعف چیزی در کار مشاهده نمیشود، اما در حد مقدور اشارهای به فیلم داریم.
ایده این فیلم بسیار زیباست به ویژه اینکه بر پایه واقعیت شکل گرفته، اما ضعف اصلی در فیلمنامه است، چون ایده به هیچ وجه در فیلمنامه قوام لازم را پیدا نکرده است، در صورتی که اگر کارگردان نگارش متن را برعهده فیلمنامهنویسی خبره میگذاشت، مطمئنا اتفاق بهتری در این فیلم روی میداد، هر چند در سینمای ما رایج شده، کارگردان خود نگارش فیلمنامه را انجام دهد و این مطلب موضوع جدیدی نیست، رویکردی که به شدت به روی متون سینمایی تاثیر منفی گذاشته و کارها را به سمت سقوط هدایت میکند.
ضعف بارز فیلمنامه تنها به روی قصه تاثیر منفی نگذاشته است، بلکه در بحث شخصیتپردازی هم انسجام لازم مشاهده نمیشود، چون کنشهایی که بین شخصیتها شکل میگیرد به هیچ وجه باورپذیر نیست، حتی دیالوگهای که برای فیلم انتخاب شده بسیار سطحی و رو است. این اتفاق تنها به ذهن تماشاگر حرفهای سینما خطور نمیکند، بلکه مخاطب عادی سینما هم با دیدن این قبیل صحنهها متوجه گفتار کلیشهای در کار میشود. این اتفاق را به وضوح در اظهار نظر مردمی که از سالن سینما بیرون میآمدند میشود مشاهده کرد.
نکته تاسفآور دیگری که درباره فیلمنامه این کار میتوان گفت این است که کارگردان ادعا کرده از کتاب «اینک شوکران» که بر مبنای زندگی شهید مدق نوشته شده، برای نگارش سناریو کمک گرفته است. این گفته کارگردان نشان میدهد که وی با داشتن یک الگوی نوشتاری باز هم نتوانسته فیلمنامهای درخور نام این شهید خلق کند. برای همین بهترین پیشنهاد به کارگردان این است که باز هم فیلمهایی چون «کارناوال مرگ» بسازد که زیاد به متن قوی و شخصیتپردازی منسجم، احتیاجی ندارد.
درباره «دلتنگیهای عاشقانه» باید به یک مطلب دیگر اشاره کرد؛ کارگردان در این فیلم میخواهد با گذر از برخی خط قرمزها به اصطلاح برای خود جذابیت به وجود آورد، غافل از اینکه این جذابیت باید تکیه بر کلام نداشته باشد، بلکه در تصویر و رفتار شخصیتها هم چنین مسئلهای را مشاهده کنیم. با این توضیح است که میگویم سادهترین شکل پیامرسانی در این کار مورد توجه قرار گرفته که آن هم تکیه بر دیالوگ است.
کارگردانی ضعیف، یکی از ضعفهای «دلتنگیها عاشقانه» است
درباره کارگردانی این کار مطلب خاصی وجود ندارد، چون نه دکوپاژ آنچنانی در کار وجود دارد نا میزانسنهایی که برای کار انتخاب شده اتفاقی فوقالعاده است. هر چند در این قسمت ما با ضعف آنچنان مواجه نیستیم، اما مطلب فاخری را هم مشاهده نمیکنیم. درباره بازیگران هم تنها شاهد بازی تکراری از بازیگرانی هستیم که بارها چنین نقشهایی را ایفا کردهاند. به ویژه محمدرضا فروتن که این شکل از کار را در فیلمهای بسیاری از وی مشاهده کردهایم. دیگر بازیگران فیلم هم بازی آنچنانی از خود ارائه نکردهاند.
در پایان این مطلب باید به استقبال تماشاگران از این فیلم اشاره کرده که به نظرم یک آمار بسیار ناامید کننده است. وقتی چنین اتفاقی را شاهدیم این افسوس در دلمان پیش میآید که چرا ما باید خودخواسته این سینمای نیمه جان دفاع مقدس را این گونه آزار دهیم؟ آیا تولیداتی نظیر «دلتنگیهای عاشقانه» باعث نمیشود مردم هر چه بیشتر از این تولیدات فاصله بگیرند. مطلب پایانی این یادداشت درباره انجمن سینمای دفاع مقدس است که مثلا قرار است متولی سینمای دفاع مقدس باشد! آیا در سینمای ما واقعاً فیلمسازان خبره وجود ندارند تا آنان که در این حوزه سررشته ندارند، سرنوشت یک فیلم دفاع مقدسی را چنین به بازی نگیرند؟