به گزارش ایکنا؛ در این شماره از فصلنامه علمی ـ پژوهشی «فلسفه دین»، مقالاتی با عناوین «متدولوژی ویتگنشتاین در خصلت غیر شناختی زبان دینی» نوشته سیده معصومه علیزاده و محمدرسول آهنگران؛ «بررسی و نقد مبانی متافیزیکی تئودیسۀ جان هیک با نگاه به آرای آگوستین» به قلم لیلا روستایی پاتپه و محمد محدرضایی؛ «جان هیک و اعتبار معرفتشناختی تجربۀ دینی» تالیف فرهاد عمورضایی و حسن قنبری؛ «تأملی بر چیستی و چرایی نفی صفات الهی از منظر قاضی سعید قمی» نوشته محمد بنیانی و علی رحیمی؛ «تحلیل و بررسی نظریۀ ابنسینا در مورد برهانناپذیر (برهان لمیّ) بودن وجود خداوند» تالیف سیدمحمد انتظام؛ «ماهیت عرفان اجتماعی با تکیه بر مؤلفۀ انسان کامل از منظر امام خمینی(ره)» تالیف محمدجواد رودگر؛ «سیر تحول خداباوری در اندیشۀ هندو» به قلم ابوالفضل محمودی و «پاسخگویی ریچارد سوئینبرن به انتقادات دیوید هیوم در مسئله معجزه» نوشته حسن جعفری و محمد فتحعلیخانی منتشر شده است.
متدولوژی ویتگنشتاین در خصلت غیر شناختی زبان دینی
در چکیده مقاله «متدولوژی ویتگنشتاین در خصلت غیر شناختی زبان دینی» آمده است «مقالۀ پیشرو با تعریف ایمان و ایمان گرایی مؤمنان (مسلمان، مسیحی و یهودی) و تقسیم آن به حاد و معتدل و بررسی رابطۀ ایمانگرایی و شکاکیت، به تحلیل دینگرایی ویتگنشتاین پرداخته است. نگاه دینی ویتگنشتاین بر خصلت غیرشناختی زبان دینی اذعان دارد و در عین حال باورهای دینی را اغلب بیدلیل میداند. فلاسفهای که بهنوعی تحت تأثیر افکار وی قرار گرفتهاند، با عنایت به درستی تفسیر ایمانگرایانه یا زبان دینی ویتگنشتاین، دربارۀ ناواقعگرا بودن وی تردید دارند. بهمنظور سهولت، ایمانگرایی ویتگنشتاینی را در سه نکته خلاصه میکنیم: 1. بیدلیل بودن باورهای دینی؛ 2. تفسیر غیرشناختی از آنها و 3. تفسیر ناواقعگرایانه از دین».
بررسی و نقد مبانی متافیزیکی تئودیسۀ جان هیک با نگاه به آرای آگوستین
نویسنده مقاله «بررسی و نقد مبانی متافیزیکی تئودیسۀ جان هیک با نگاه به آرای آگوستین» در طلیعه مقاله خود مینویسد «آرا و نظریات متنوعی از زمان ارسطو تاکنون پیرامون مسئلۀ وجودی شر و خیر بیان شده است. این مسئله زمانی حساسیت بیشتری را جلب کرد که عاملی علیه وجود خداوند و صفات او تلقی شد. برخی وجود شر را مهمترین و یگانه عامل انکار وجود خداوند میدانند و برخی نیز دیدگاهی مخالف با این نظر دارند. از نظر جان هیک و آگوستین، شر امری وجودی است. او با الهام از نظریۀ عدل الهی ایرنایوسی، شکل جدیدی به تعریف شر داده است. هیک اعتقاد دارد که «شر فقدان خیر است و خداوند علت شر نیست» و شر را بهعنوان امر عدمی، در چارچوب تبیین علّی مطرح میکند. با ارائۀ این نظریه، اصول علّی نیز اهمیت خاصی مییابند. در این پژوهش به بررسی و نقد مسئلۀ متافیزیکی شر و رابطۀ آن با وجود خدا از نگاه جان هیک میپردازیم. بر این اساس، پس از ارائۀ گزارشی از اصول شر و خیر به بررسی مسئلۀ مهم «جایگاه شر در ساختار علّی آفرینش» در نگاه هیک و آگوستین خواهیم پرداخت. هدف این نوشتار آن است که بیان کنیم حکمت اصلی و نهفته در وجود شر را نمیتوانیم توجیه و درک کنیم و طبق گفتۀ هیک، باید به رازآلود بودن جهان هستی و در پس آن، شر اعتراف کنیم».
جان هیک و اعتبار معرفتشناختی تجربۀ دینی
در چکیده مقاله «جان هیک و اعتبار معرفتشناختی تجربۀ دینی» آمده است «جان هیک فیلسوف نامآشنای معاصر با نظریۀ کثرتگرایی دینی شناخته شده است. اما ذکر این نکته ضروری بهنظر میرسد که یکی از ارکان اصلی نظریۀ پلورالیستی هیک، تجربۀ دینی و نقشی است که این تجربه در اعتبار بخشیدن به باورهای دینی دارد. در واقع وی از کثرت در تجارب دینی به کثرتگرایی در باورهای دینی پل میزند. هیک برای نشان دادن اعتبار معرفتی تجربۀ دینی به اصولی تمسک جسته است همچون: پایه بودن باور به متعلق تجربۀ دینی، اصل اعتماد خطیر، اصل گواهی و اصل ثمرات معنوی و اخلاقی. در این نوشتار به بررسی و نقد این اصول میپردازیم. همچنین به تنوع و تکثر تجربههای دینی میپردازیم و نظر هیک را در این زمینه بررسی خواهیم کرد. در ضمن این نقد و بررسی، به تفصیل از مبانی معرفتی هیک دربارۀ کثرتگرایی سخن خواهیم گفت. در پایان به این نتیجه میرسیم که گرچه توجه به آثار تجارب دینی شاید دلگرمکننده باشد، بههیچوجه از دل آنها برهان خدشهناپذیر منطقی به سبک براهین سنتی اثبات وجود خدا بیرون نمیآید».
تأملی بر چیستی و چرایی نفی صفات الهی از منظر قاضی سعید قمی
نویسنده مقاله «تأملی بر چیستی و چرایی نفی صفات الهی از منظر قاضی سعید قمی» در چکیده مقاله خود آورده است «یکی از مباحث مهم خداشناسی، رابطۀ ذات و صفات الهی است. اقوال متعددی در این زمینه بیان شدهاند که یکی از آنها، نفی صفات از ذات است که از آن به الهیات سلبی تعبیر میشود. قاضی سعید قمی از مهمترین چهرههای مروج این دیدگاه بود. در این نوشتار، نگاهی به الهیات سلبی از منظر قاضی سعید قمی خواهیم داشت. ابتدا به مفهومشناسی نفی صفات میپردازیم که سه معنا برای آن بیان شده است که همگی مورد مناقشهاند. عجز از تصحیح نحوۀ انتزاع اوصاف کثیر از ذات بسیط و تلقی نادرست از معنای وصف ملازم دانستن آن با زیادت و غیریت با موصوف و فرار از دام تشبیه و عدم توانایی بر جمع میان روایات، عوامل اصلی در گرایش قاضی سعید به الهیات سلبی هستند. حاصل بررسی نگرش ایشان به مقولۀ صفات الهی آن است که نه معنای قابل دفاعی از نفی صفات ارائه و نه دلیل محکمی بر نفی صفات اقامه کردهاند. حاصل بررسی نگرش ایشان به مقولۀ صفات الهی آن است که وی با وجود کوشش فراوان و اقامۀ ادلۀ متعدد، توفیق چندانی بهدست نیاورده است؛ یعنی نه معنای دفاعشدنی از نفی صفات ارائه داده و نه دلیل محکمی بر نفی صفات اقامه کرده است».
تحلیل و بررسی نظریۀ ابنسینا در مورد برهانناپذیر (برهان لمیّ) بودن وجود خداوند
در طلیعه مقاله «تحلیل و بررسی نظریۀ ابنسینا در مورد برهانناپذیر (برهان لمیّ) بودن وجود خداوند» میخوانیم «ابنسینا وجود خداوند را برهانناپذیر میداند. منظور او از برهان، برهان لمّ است که از آن به برهان مطلق تعبیر میشود. در این مقاله پس از بیان انواع برهان و ارزش معرفتی آنها، دیدگاه ابنسینا در مورد برهانناپذیر بودن وجود خداوند و ادلۀ آن بررسی شده است و به این نتیجه دست یافتهایم که نهتنها برهان صدیقین ابنسینا برهانی لمّی است، برهانهای مخلوقمحور نیز که به ظاهر در آنها از معلول بر علت استدلال شده است، مطابق با مبانی پذیرفتهشده در دانش منطق، برهان لمّی هستند. از آنجا که این برهانها بهطور مستقیم وجود خداوند را اثبات نمیکنند، نسبت به نتیجۀ خود، برهان لمّ بالذات و نسبت به وجود خداوند برهان لمّ بالعرض هستند».
ماهیت عرفان اجتماعی با تکیه بر مؤلفۀ انسان کامل از منظر امام خمینی(ره)
نویسنده مقاله «ماهیت عرفان اجتماعی با تکیه بر مؤلفۀ انسان کامل از منظر امام خمینی(ره)» در طلیعه نوشتار خود آورده است «عرفان اجتماعی مولود طبیعی عرفان اسلامی – اهلبیتی و نیاز ضروری زمان و زمانۀ ما، بهویژه در تکوین و تکامل تمدن نوین اسلامی است. عرفان اجتماعی در معارف عرفانی مبتنی بر کتاب و سنت، نهتنها در برابر عرفان فردی نیست، بلکه سالک سفر اول سلوکی (سفر از خلق به حق) و سفر دوم سلوکی (سفر از حق در حق به حق) را به سفر سوم سلوکی (سفر از حق به خلق با حق) یکی پس از دیگری پشت سر میگذارد تا به سفر چهارم سلوکی (سفر در خلق به خلق با حق) نائل شود و در حقیقت، بعد از «استکمال وجودی»، مسئولیت «اکمال» و «تکمیل» خلق و دستگیری مردم را بر عهده میگیرد که در سه عنصر: 1. هدایت فکری؛ 2. تربیت اخلاقی - روحی و 3. عدالت اجتماعی امکان بیان و تبیین دارد که انسان کامل مکمل معصوم، در درجۀ اول و انسان متکامل در درجۀ دوم، مسئولیت یادشده را بر عهده میگیرند. بنابراین پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که عرفان اجتماعی با تکیه بر مؤلفۀ انسان کامل دارای چه ماهیتی و شأنی از منظر امام خمینی است؟ در این مقاله با روش نقلی – عقلی، چیستی عرفان اجتماعی را معطوف به جایگاه انسان کامل در هستی و شأن اجتماعی یا ولایت اجتماعی – سیاسی عارف ربانی، تحلیل و تعلیل کردهایم».
سیر تحول خداباوری در اندیشۀ هندو
در چکیده مقاله «سیر تحول خداباوری در اندیشۀ هندو» میخوانیم «موضوع اصلی این نوشتار سیر خداباوری در اندیشۀ هندوان است که به ترتیب تاریخی از خداباوری اقوام هندو ـ اروپایی آغاز و سپس گرایشهای گوناگون خداباوری (همچون طبیعتپرستی، چندگانهپرستی، پرستش ربّ الارباب و یکتاپرستی و وحدتگرایی) در «وِدَهها» را که کهنترین اثر مکتوب اقوام آریایی است مورد توجه قرار خواهیم داد. خداشناسی «اوپنیشدی» با رویکرد غالب وحدت وجودی و سپس اندیشۀ خدا در «گیتا» با توجه به نگرشهای سهگانۀ موجود در آن، موضوعات بعدی مورد بحث هستند. نوع نگاه به خدا در «دَرْشَنَهها» یا مکتبهای فکری هندو، بهویژه دو مکتب «وِدانته» و «نیایه» که توجه خاصی به الوهیت دارند، موضوعات پایانی این نوشتار هستند. در مجموع چنین بهنظر میآید که اندیشۀ هندو با وجود تجربههای گوناگون از انواع نگرشهای خداباورانه در ادوار گوناگون تاریخ خود، در هیچکدام از این نگرشها بهطور قاطع و فراگیر آرام نگرفت».
پاسخگویی ریچارد سوئینبرن به انتقادات دیوید هیوم در مسئله معجزه
نویسنده مقاله «پاسخگویی ریچارد سوئینبرن به انتقادات دیوید هیوم در مسئله معجزه» در بخش چکیده آورده است «یکی از ادلهای که از دیرباز برای اثبات درستی ادعای پیامبران یا حتی در بعضی موارد برای اثبات وجود خداوند استفاده شده، معجزه است. اما اینکه معجزه با چه شرایطی از چنین قدرتی در اثبات مدعای خود برخوردار میشود و اینکه اصلاً معجزه چه چیزی را ثابت میکند، موضوعی است که از نگاه شکاکانه و البته تجربهگرایانۀ دیوید هیوم مخفی نمانده است و ریچارد سوئینبرن با دغدغۀ دفاع از مسیحیت و الهیات طبیعی در جهت پاسخگویی به این انتقادها در تلاش است. با توجه به اینکه از قرن هفدهم یعنی بعد از هیوم تعبیر نقض قانونهای طبیعت در تعریف معجزه وارد شد و خود سوئینبرن هم تصریح دارد که همین تعریف هیوم را قبول دارد و اصلاً آن را نقطۀ کلیدی تعریف معجزه میداند، بحث این دو فیلسوف خالی از فایده نخواهد بود. در این مقاله میخواهیم بعد از ذکر نظر طرفین بررسی کنیم که کدامیک از نظر اسلام بیشتر پذیرفتنی است».
یادآور میشود علاقهمندان برای دریافت اصل مقالات میتوانند به نشانی اینترنتی https://jpht.ut.ac.ir/ مراجعه کنند.
انتهای پیام