کتاب «شهدا برای چه افقی جنگیدند»، با نثری ادبی، زیبا و با بیانی انتقادی دریچهای نو از آنچه پس از جنگ تحمیلی هشت ساله در جامعه رخ داده را برای مخاطب بازگو میکند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «تا آنجا که یادم میآید، شهدا اینقدرها هم که حالا میگویند، نازنین نبودند. همیشه هم لبخند روی لبشان نبود. آن قدر مست خدا نبودند که فقر و فساد و تبعیض از یادشان برود و آنچنان از خوف خدا غش نکرده بودند که هیچ خوفی بر دل هیچ کس نیندازند. تا آنجا که یادم هست... راستی چند هزار سال پیش بود؟ تجملپرستها از بسیجیها میترسیدند. مفسدها و مالمردم خورها و رانتخوارها از بسیجیها میترسیدند. شهدا آدمهای ترسناکی بودند باور کنید به خدا اینقدر دوست داشتنی بودن هم خوب نیست.
باور کنید به خدا امام حسین (ع) هم اینقدر دوستداشتنی نبود. اگر نمیترسیدند از او که قطعه قطعهاش نمیکردند و اسب بر پیکرش نمیدواندند و آب بر قبرش نمیبستند و در خیمهها محصورش نمیکردند.
به روضهاش رسیدیم. حالا چه حالی دارد زیارت خواندن برای شهدایی که بعد از رفتن هم شبیه شدهاند به عشقشان. به حسین (ع) که آن بزرگ گفت: «دو بار شهید شد» «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَوْلیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَصْفیاءَ اللهِ وَ اَوِدّائهِ»
انتهای پیام