صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۷۹۹۸۹۷
تاریخ انتشار : ۰۶ فروردين ۱۳۹۸ - ۲۱:۰۲
به یاد هموطنان عزیز سیل‌زده؛

گروه چندرسانه‌ای ــ باز باران، با شتاب و بی‌بهانه، موج می‌زد مثل دریا، ناگهان طوفان به پا شد...

باز باران

این دفعه نه با ترانه

نه غزل‌خوان شبانه

نه که نم نم خیلی کم کم

نه قشنگ و عاشقانه

گویی ابر مهلت نمی‌داد

با شتاب و بی‌بهانه

تند می‌بارید چون برق

چکه می‌کرد سقف خانه

ناگهان طوفان به پا شد

رفت شوق شاعرانه

مادرم نجوا می‌کرد

بی‌صدا و عاقلانه

می‌کشید دست نوازش

بر سر ما دوستانه

ترس در دل‌ها روانه

بود از سیلی نشانه

سیل آمد خانه را برد

کرد ویران آشیانه

یکدفعه باران زیبا

همچو دیوی توی خانه

موج می‌زد مثل دریا

تا رسید بر بام خانه

مردمم را آب می‌برد

سوی دریا و کرانه

آسمان هم گریه می‌کرد

از برای این فسانه

در دل غمگین سرودم

یک سرود کودکانه

کاشکی باران ببارد

نرم و زیبا عاشقانه

نم نم باران زیبا

مهربان باش با زمانه

با طراوت بر زمین بار

از زمین روید جوانه

شعر: اشرف حکیم الهی