صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۱۷۲۲۹
تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۵

گروه چندرسانه‌ای ــ حالا که فکر می‌کنم یک ماه با تو نشسته‌ام و بلند شدم. یک ماه با تو سخن گفته‌ام؛ به قدر یک ماه با تو دوست‌تر شده‌ام و همه اینها یعنی همه جا عطر یا مقلب القلوب و الابصار پیچیده.

افطار می‌کنم با چشم‌هایت. افطار می‌کنم همه غم‌هایم را با لبخندهای تو. افطار می‌کنم همه دردها را با تسکین دست‌های نوازشگرت. خدای روزه و افطار، خدای فطر و فطرت. مرا بازگردان به اولین لبخند. به اولین ستاره. به اولین نقطه آفرینش عشق‌. تو فطرت مرا از عشق ساختی. مرا با گِل‌های محبت از صخره‌های امید تراشیدی. عجیب نیست اگر هر بار به هر سوی زمین بروم بازگشت و انجامم آغوش تو باشد. تو خدای ماه منی و من میهمان ماه خدا. می‌دانی خدا جانم؟! برای ما ایرانی‌ها عید با یا مقلب القلوب هم معنی شده هر روز که قلب و چشممان بچرخد به سمت عشق. هرگاه شب و روزمان تدبیر شود به سوی روشنی و مهر. هر وقت حال و احوالمان خوش شود آن روز برایمان عید است و من حالا که فکر می‌کنم یک ماه با تو نشسته‌ام و بلند شدم. یک ماه با تو حرف زده‌ام به قدر یک ماه با تو دوست‌تر شده‌ام و همه اینها یعنی همه جا عطر یا مقلب القلوب و الابصار پیچیده. حالا که در همه ذرات زمین و زمان عطر عید پیچیده با تو می گویم لبخند بزن ای ماه تمام من


لبخند بزن به این هلال
لبخند بزن به فطرت آب و آیینه و توی گوش هایم زمزمه کن که بنده جانم! آفریده کوچک و نازنینم عید بندگی مبارکت