مجید معارف، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در گفتوگو با ایکنا به تبیین شرایط سیاسی و اجتماعی دوره امام کاظم(ع) پرداخت و گفت: امام کاظم(ع) در فاصله سال 148 تا 185 هجری عهدهدار امامت شیعیان بودند. اگر به فضای سیاسی و اجتماعی آن دوره توجه کنیم درخواهیم یافت چند صباحی، مثلاً حدود 20 سال، از دوره خلافت بنیعباس گذشته است و امام کاظم(ع) در دوره دومین یا سومین خلیفه بنیعباس، عهدهدار امامت میشوند. این دوره زمان استقرار و تثبیت حکومت عباسیان است. عباسیان بعد از سقوط بنیامیه نسبتاً جامعه اسلامی را در اختیار خود گرفتند و به فکر حذف رقبای احتمالی افتادند. شهادت امام صادق(ع) هم در همین راستا قابل توجیه است. بنابراین از نظر سیاسی دوره امام کاظم(ع) با دوره استقرار همه جانبه خلافت خلفای عباسی برابری میکند.
وی افزود: در دوران امامت امام کاظم(ع) ما هارونالرشید عباسی را داریم که مهمترین خلیفه عصر امام کاظم(ع) است. در عصر هارونالرشید جامعه اسلامی در اثر فتوحات به بالاترین حد ممکن گسترش پیدا کرد. ضربالمثلی در این زمینه در تاریخ ثبت است که هارونالرشید میگفت: ای باران ببار که جز بر مملکت من نخواهی بارید. این نشاندهنده توسعه همهجانبه قدرت بنیعباس و بیانگر این امر است که یک امپراتوری بزرگ اسلامی بنا شده بود. خلیفهای با چنین اقتداری نمیتوانست کسی را در برابر خودش ببیند، مخصوصاً اگر قرار باشد از نظر اعتقادی با او همسو نباشد. به همین دلیل خلیفه عباسی بارها مزاحم امام کاظم(ع) شد و ایشان را برای مدت طولانی به زندان انداخت و شهادت ایشان هم در زندانی در بغداد اتفاق افتاد. همین امر موجب تشکیک در وفات امام کاظم(ع) شد و جریان واقفیه که در شیعه پدید آمد از عوارض منفی کیفیت شهادت غریبانه امام کاظم(ع) بود.
میراث روایی امام کاظم(ع)
استاد تمام دانشگاه تهران تصریح کرد: غرض اینکه امام کاظم(ع) از نظر سیاسی و اجتماعی در جامعهای امامت خود را آغاز کردند که با محدودیتهای فراوانی مواجه بودند. این محدودیتها در اواخر دوران امام صادق(ع) به تدریج برای شیعیان به وجود آمده بود. امام صادق(ع) در 20 سال اول امامتشان آزادی نسبتاً خوبی داشتند و به نشر معارف شیعی اقدام کردند؛ ولی در سالهای آخر امامت امام صادق(ع) که با خلافت منصور عباسی مصادف شد محدودیتها شروع شد. امام کاظم(ع) وارث این محدودیت بودند و هرگز آزادی عمل امام صادق(ع) را نداشتند. در عین حال معنای این سخن این نیست که امام کاظم(ع) کاملاً دستبسته باشد و با شاگردان خود ارتباط نداشته و به تربیت و آموزش آنها نپرداخته باشد. هرچند از حیث کمیت روایات، اگر ما امام صادق(ع) را از حیث کارنامه حدیثی در بین ائمه(ع) در رتبه اول قرار دهیم و بعد از ایشان، امام باقر(ع) را به عنوان نفر دوم در نظر بگیریم، آنگاه باید امام کاظم(ع) را به عنوان نفر سوم در نظر بگیریم.
مؤلف کتاب «عترت رسول در کتاب خدا» توضیح داد: مرحوم عزیزالله عطاردی که از حدیثپژوهان معاصر به شمار میرود برای هر امامی مسندی تألیف کرده است؛ یعنی مجموعه روایت آن امام را گردآوری کرده است. برپایه تحقیقات ایشان، مسند امام صادق(ع) 24 مجلد است. مسند امام باقر(ع) 6 جلد و مسند امام کاظم(ع) 3 جلد است. مسند امام رضا(ع) 2 جلد است. بعد از امام رضا(ع)، مسند سایر ائمه(ع) هر کدام یک جلد است. این یک منحنی نزولی را در صدور روایت شیعه به ما نشان میدهد و ضمناً به ما میگوید هرچه دوره امامت به انتهای خودش نزدیک میشود، شدت خفقان افزایش پیدا میکند و میزان ارتباط شیعیان با ائمه(ع) کمتر میشود. با این توصیف امام کاظم(ع) نه مانند امام صادق(ع) مبسوط الید بودند و نه آنچنان دستبسته بودند که مانند امام جواد(ع) درصد روایات کمی از ایشان به جا بماند.
وی به تلاش امام کاظم(ع) در جهت تربیت شاگردان اشاره کرد و گفت: هرگاه آزادی مختصری برای حضرت فراهم میشد حضرت به نشر حدیث و تربیت شاگردان خودشان میپرداختند. بسیاری از اعاظم شیعه از شاگردان امام کاظم(ع) هستند. سه گروه از اصحاب ائمه(ع) موسوم به اصحاب اجماع هستند. گروههای اول و دوم از شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) هستند؛ ولی در گروه سوم، شش نفر از بزرگان شیعه از شاگردان مشترک امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) هستند. این نشان میدهد امام کاظم(ع) به سهم خودشان در زمینه تربیت فقها تلاش کردند. اما در سالهایی که به زندان افتادند و محدودیتها اعمال شد، طبعاً راهبرد آموزشی ایشان متفاوت شد.
توسعه سازمان وکالت در زمان امام کاظم(ع)
معارف به توسعه سازمان وکالت در عصر امام کاظم(ع) اشاره و تصریح کرد: یکی از مصادیق این راهبرد آموزشی پایهگذاری و توسعه نظام ارتباطی به نام نظام وکالت بود. زمانی که ائمه ما احساس کردند رابطهشان با مردم دارد کم میشود، در هر منطقهای که جمعیتی از شیعیان زندگی میکردند یک شخص امین را به عنوان وکیل انتخاب کردند و آنها را واسطه بین خودشان و مردم قرار دادند. این وکلا دو ماموریت اصلی داشتند. یکی اینکه سؤالات مردم را جمعآوری کنند و به خدمت امام برسانند و پاسخها را دریافت کنند. وظیفه دوم آنها این بود که به عنوان نمایندگان مالی امام، وجوهات شرعیه را جمع کنند و امانتدار این وجوه باشند. حال یا باید این وجوه را تحویل امام میدادند یا اینکه به اذن امام در مصارفی که امام دستور میداد هزینه میکردند.
وی در پایان افزود: سازمان وکالت به عنوان یک سازمان ارتباطی بین ائمه و مردم در زمان امام کاظم(ع) از توسعه معناداری برخوردار شد و این سازمان بعد از امام کاظم(ع) به حیات خودش ادامه داد تا اینکه در زمان غیبت، سازمان وکالت به سازمان نیابت ارتقا پیدا کرد. این یکی از راهبردهای امام بود که در اثر آن هم به اداره امور شیعه پرداخته شد و هم از تماس مستقیم مردم با امام کاسته شد و نظام وکالت جایگزین ارتباط مستقیم امام و مردم شد.
انتهای پیام