به گزارش ایکنا؛ نشست نقد و بررسی کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» که به قلم محسن صبوریان نوشته شده است، عصر امروز، ۲۵ شهریور، با حضور جمعی از علاقهمندان و اندیشمندان در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
برای مشاهده گزارش تصویری این نشست اینجا کلیک کنید!
در ابتدای این نشست، محسن صبوریان، مؤلف کتاب، به ارائه توضیحاتی در خصوص تألیف پرداخت و بیان کرد: مسئلهای که در بررسی نهاد دین در ایران وجود دارد، بحث شکلگیری یک نهاد متمرکز به نام مرجعیت تقلید است که برخلاف نظر برخیها سابقه طولانی ندارد. هرچند که سابقه نهاد روحانیت و علما به زمان حضور ائمه(ع) و رسول خدا(ص) برمیگردد که علما را برای پاسخگویی به مردم میفرستادند. این مسئله در زمان غیبت کبری، موضوعیت خاصی مییابد و طبقات مختلف فقها را داریم، اما لفظ مرجعیت، کارکردهایی که این نهاد دارد و معنایی که در دوره متأخر از آن مراد میشود، پیشینه طولانی ندارد و حدود دویست سال است که به وجود آمده است. محققان نیز اجماع نظر دارند که یکسری عوامل نیاز بود تا مرجعیت داشته باشیم.
تمرکز منجر به شکلگیری مرجعیت در دوره قاجار
وی در ادامه تصریح کرد: بحث فتوادهی از زمان ائمه(ع) بوده است، اما بحث اینکه یک نهاد متمرکزی وجود داشته باشد که بلاد مختلف و دولتهای ملی، همگی مرجع واحد یا چند مرجع داشته باشند برای دوره متأخر است، لذا بحث در این کتاب و در فصل دوم روی این مسئله است که از زمان ائمه(ع) چطور این نهاد پیش رفت. همچنین در زمان شیخ انصاری مرجعیت عامه تثبیت شد و بعد از ایشان مراجع متعددی داشتهایم. برای اینکه این نسبیتسنجی عینیتر شود، در دورههای قاجار و در دوره پهلوی اول که تحولات این نهاد چشمگیر بود، این تحولات را سنجیدهام و کار اصلی این بود که مشخص کنم که چه شد که مرجعیت تأسیس شد و در فصول سه و چهار توضیح دادهام که تحولات مرجعیت به چه صورتی بوده است.
صبوریان بیان کرد: همچنین در این کتاب پروندههایی برای تکوین نهاد مرجعیت، پروندههایی برای اخباریها و تحولات مربوط به فتوای سهم امام باز شده است. پروندههای متنوعی نیز در فصول سه و چهار در نسبت نهاد دولت و دین باز شده است. اینکه نهاد دین چطور متمرکز میشود را بررسی کردهایم و برخی اوقات از بروکراسی هم استفاده شده است. البته نه اینکه نهاد روحانیت یا مرجعیت بروکراتیک شده باشد، اما روندهای تمرکز را میتوان بررسی کرد و تأکید روی این تمرکز اهمیت بالایی دارد که در دوره قاجار، تمرکز منجر به شکلگیری مرجعیت میشود.
شکلگیری کنشهای مرجعیت در زمان شیخ انصاری
وی در ادامه افزود: شیخ انصاری نیز حدود هجده سال مرجعیت عامه داشته است و الآن نیز او شیخ اعظم است و با ایشان است که میشود به صورت مشخص از چیزی به نام مرجعیت سخن بگوییم و باید توجه داشت که پس از ایشان مرجعیت متکثر میشود. در واقع در زمان شیخ انصاری به جهت سیاسی و اجتماعی کنش گستردهای را نمیبینیم و باید گفت که این کنشها در این زمان در حال شکلگیری است. همچنین باید توجه داشت که شیخ انصاری اهل احتیاط بوده، اما در میرزای بزرگ این احتیاط را نمیبینیم و تحریم تحریم تنباکو یکی از بزرگترین ظهورات اجتماعی مرجعیت است.
صبوریان تصریح کرد: البته اینکه چرا فتوای میرزا این قدر اثر میگذارد از سؤالات بزرگ تاریخی است. بعد به دوره مشروطه رسیدهایم که نهاد مرجعیت متکثر میشود. همچنین در مورد دوره رضاخان نیز پروندهای در این کتاب باز شده و به این مسئله پرداختهام که چه اتفاقی در این دوران میافتد و ادعا شده که آیتالله عبدالکریم حائری با تأسیس یا تجدید حوزه قم، باعث شد که این نهاد دین در ایران بماند و علیرغم اینکه در دوره رضاخان نهاد مرجعیت تفکیک شده بود، اما این مرجعیت متمرکز باقی ماند؛ یکی از دلایلی که دین به یک معنای پدیداری در ایران حفظ شد، به دلیل پایمردی ایشان بوده است. در نتیجه در این کتاب میخواستم نشان دهم که مرجعیت چطور تأسیس شد و چه لوازمی نیاز داشت و بعد دوره قاجار و پهلوی اول چه تحولاتی را در نسبت با دولت پشت سر گذاشت.
نقدهایی در روش
در ادامه این نشست، محمدعلی حسینیزاده عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی به ارائه توضیحاتی در خصوص کتاب پرداخت و در ابتدا ضمن تمجید از مولف بیان کرد: اولین چیزی که برایم در مورد این کتاب جذاب بود، عنوان است. ما در آثار شیعهشناسان غربی این را میبینیم، ولی در منابع فارسی روی این موضوع کمتر پرداخته شده بود که بسیار اهمیت دارد. مؤلف یک نقطه عطف در تاریخ مذهب شیعه را بررسی کردهاند که بسیار اهمیت دارد، همچنین متن نوشته شده نیز روان و جذاب است.
حسینیزاده در ادامه به نقد این کتاب پرداخت و بیان کرد: اولین بحثی که دارم این است که در بحث روش و مبنای نظری از نظریه «وبر» و از جامعهشناسی تاریخی استفاده شده که موافق این انتخاب نیستم. در بخش روش کتبی وجود دارند که نویسنده نیز به آنها اشاره کرده که در آن کتب از نظریه وبر استفاده کردهاند، اما نقاط ضعف و قوت نظریه او را نیز مدنظر داشتهاند که میشد از آنها استفاده کرد؛ لذا اگر نویسنده این کتب را میدیدند در مورد نظریه وبر به نتیجه دیگری میرسیدند.
وی تصریح کرد: وقتی از تکوین یک نهاد حرف میزنید باید به سراغ نهادگرایی تاریخی بروید که شاخههای متنوعی دارد و برای بحث نهاد و نه سازمان و بروکراسی، میشود از نظریه نهادگرایی استفاده کرد. فکر میکردم که در این کتاب از نهادگرایی استفاده شده که البته در جامعه دانشگاهی ما چندان مورد توجه نیست، اما از دهه هشتاد مطرح شده و به خاطر رشد پوزیتیویسم، به حاشیه رفت و مجدد مطرح شد. در بحث از نهادهای مذهبی، نهادگرایی پاسخگو است، به ویژه نهادگرایی تاریخی که مفاهیمی دارد و میتوان از آنها استفاده کرد؛ بنابراین میتوان گفت که در بخش روش، حُسنی برای کتاب نمیتوان در نظر گرفت.
شکلگیری نهاد روحانیت بعد از صد سال کشمکش
این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه بیان کرد: نکته دیگری که در کتاب به ذهن میآید، این است که در عنوان از نهاد مرجعیت سخن میگوید، اما در فصل اول و دوم به سراغ نهاد روحانیت میرود که این دو فرق دارند. بهتر بود در مورد شکلگیری نهاد روحانیت در ایران در قرن هجدهم بحث میشد و به نهاد مرجعیت به عنوان یکی از شاخههای نهاد روحانیت پرداخته میشد. یعنی بهتر بود که نهاد روحانیت در قرن هجدهم محور قرار میگرفت. از سقوط صفویه به دلیل اتفاقاتی که در دوره نادرشاه و زند افتاد و شاهد طرد روحانیت از سیستم سیاسی بودیم، نتیجهاش این میشود که بعد از صد سال، کشمکش، نهاد روحانیت شکل میگیرد؛ بنابراین بحث اصلی در این کتاب نهاد روحانیت است که با عنوان سازگار نیست.
وی تصریح کرد: نکته بعدی این است که وقتی این کتاب را میبینیم، توقع داریم که بحث نظری در آن وجود داشته باشد، چون بحث تاریخی زیاد شده است. در بخشهایی از کتاب بحثهای نظری وجود دارد، اما عمده مباحث کتاب تاریخی است و تاریخ بر نظریه سایه انداخته است. البته که نمیشود از رساله دکتری انتظار یک کار عمیق داشت، اما باید نسبت به آن تذکر داد. همچنین نکته دیگر گستردگی موضوع است که روی این خیلی باید توقف کرد. علاقهای که در دوره تحصیل داریم این است که دامنه موضوع را وسیع میکنیم که از ظهور آدم تا ظهور موعود بحث و تحلیل ارائه کنیم، اما هرچه دامنه را وسیع کنید، عمق کار کمتر میشود. در کتاب اسلام نصگرا، مؤلف به صورت دقیق آثار استرآبادی را خوانده و بیطرفانه این کار را کرده است. دلیلش این نیست که با هوش است و ...، بلکه دلیل این است که دامنه موضوع را محدود و با تأمل بیشتر کار میکند. این کتاب از یک دوره تاریخی شروع شده و از بحث شیخ مفید و مکتب بغداد، به دوره پهلوی رسیده است. وقتی دامنه کار این قدر وسیع باشد، نویسنده فرصت ندارد که به تکتک موارد بپردازد.
آثار غربی درباره مرجعیت
حسینیزاده در ادامه بیان کرد: نکته دیگر اینکه در مباحثی که مطرح شده، منابعی وجود دارد که گویا نویسنده آنها را ندیده است. علیالخصوص منابع انگلیسی که باید بدان توجه کرد. در واقع وقتی شما این کتب و منابع را خوانده باشید، گویی که دیگر نیازی به خواندن این کتاب نمیبینید. این بحث شکلگیری مرجعیت از سالها قبل شروع شده و در دهه هفتاد فردی مانند مادلونگ، اقتدار در شیعه دوازده امامی را مینویسد که مقاله پویایی است و سال 89، کتابهای دیگری را میبینیم که نوشته میشود و این جریان ادامه دارد.
وی تصریح کرد: نکته دیگر اینکه از بحثهای جدی عبور صورت گرفته است، آن هم به راحتی که به دلیل همین دامنه زمانی زیاد است. به نظرم جاهای گنگی در تاریخ است که جای کار بیشتری دارد. مانند مکتب حله که علامه حلی و محقق حلی برای تاریخ شیعه مهم هستند. اجتهاد تا زمان محقق حلی در شیعه قبول نمیشد و واژه اجتهاد به کار نمیرفت و در این زمان است که محقق حلی واژه اجتهاد را به کار میبرد. در واقع همین زمانی است که در اهل سنت باب اجتهاد بسته میشود. همچنین تأثیرپذیری احتمالی محقق حلی از غزالی در اصول فقه نیز مطرح است که بحث مفصلی را غزالی در باب اجتهاد دارد و برای من نیز مبهم است که چقدر محقق حلی از غزالی تاثیر پذیرفته است؛ لذا دوست داشتم که روی این بحثها تأکید شود.
این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه بیان کرد: نکته دیگر اینکه تحولات تاریخی بعد از صفویه بسیار مهم هستند که به آن اشاره شده است. دولت نادر و زند برخورد متفاوتی با روحانیت داشتند و موقوفات و منابع مالی را تصرف میکردند و روحانیت از سیستم سیاست طرد شد. بعد از هشتاد سال خواستند بازگشتی به صفویه داشته باشند و این موارد در تاریخ خیلی کمک میکند که زمینههای تاریخی شکلگیری نهاد روحانیت را بهتر بشناسیم؛ بنابراین جای بحث از تحولات سیاسی در این کتاب بسیار زیاد است و در این زمینه باید عمیقتر اندیشید و نقش سیاست در شکلگیری نهاد مرجعیت را بررسی کرد.
انتهای پیام