صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۵۶۵۹۸
تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۳

کانون خبرنگاران نبأ ــ‌ روزی حضرت سليمان(ع) چند نفر از اصحاب خود را همراه يكى از جن‏‌هاى بزرگ و گردنكش به ميان مردم فرستاد و به اصحاب فرمود: «در اين سير و سياحت هر چه را که جن از احوال انسان دید، به خاطر بسپاريد و وقتى نزد من آمدید بازگو کنید».

به گزارش کانون خبرنگاران ایکنا، نبأ؛ حضرت سليمان(ع) از پيامبرانى بود كه خداوند او را بر جن و انس و... مسلط کرده بود. روزى چند نفر از اصحاب خود را همراه يكى از جن‏‌هاى بزرگ و گردنكش فرستاد، تا چند ساعتى به ميان مردم بروند و گردش كنند و سپس بازگردند و به اصحاب فرمود: در اين سير و سياحت هر چه را از آن جن شنيديد به خاطر بسپاريد و وقتى نزد من آمدند براى من بيان كنيد.

آن‏‌ها همراه آن جن سركش حركت كردند تا به بازار رسيدند و امور زير را از آن جن ديدند:

1 - ديدند آن جن به آسمان نگاه كرد و سپس به مردم نگريست و سرش را تكان داد.

2 - از آن جا عبور کردند تا به خانه‏‌اى رسيدند. ديدند شخصى از دنيا رفته و بستگان او گريه مى‏‌كنند. آن جن وقتى كه آن منظره را ديد خنديد.

3 - از آن جا عبور کردند و افرادى را ديدند كه سير را با پيمانه ولى فلفل را با وزن(و سنجش دقيق ترازو) مى‏‌فروشند. آن جن با ديدن آن منظره خنديد.

4 - از آن جا عبور کردند و به گروهى رسيدند. ديدند آن‏‌ها ذكر خدا مى‏‌گويند و به ياد خدا به‌سر مى‏‌برند، ولى گروه ديگرى در كنار آن‏‌ها هستند و به امور بيهوده و باطل سرگرم. آن جن سرش را تكان داد و لبخند زد.

ياران سليمان(ع) از اين سير و عبور بازگشتند و جريان را (در چهار مورد فوق) به سليمان(ع) گزارش دادند.

حضرت سليمان(ع) آن جن را احضار كرده و از او چهار موضوع مذكور را پرسيد:

1 - وقتى كه به بازار رسيدى، چرا سرت را به آسمان بلند کردى، و سپس به زمين و مردم نگاه كردى و سرت را تكان دادى؟

جن گفت: فرشتگان را بالاى سر مردم ديدم كه اعمال آن‏‌ها را با شتاب مى‏‌نوشتند. تعجب كردم كه آن‏‌ها اين گونه با شتاب مى‏‌نويسند ولى انسان‏‌ها آن گونه با شتاب سرگرم (امور مادى خود) هستند.

2 - وقتى كه به خانه‏‌اى وارد شدى، شخصى مرده بود و حاضران گريه مى‏‌كردند، چرا خنديدى؟

جن گفت: خنده‏‌ام از اين رو بود كه آن شخص مرده، به بهشت رفت، ولى حاضران (به جاى خوشحالى) گريه مى‏‌كردند.

3 - چرا وقتى كه ديدى سير را با پيمانه، و فلفل را با وزن مى‏‌فروشند خنديدى؟

جن گفت: از اين رو كه ديدم سير را با آن همه ارزش، كه كيمياى درمان است با پيمانه مى‏‌فروشند، ولى فلفل را كه مايه بيمارى است با وزن دقيق به فروش مى‏‌رسانند! از روى تعجب خنديدم.

4 - چرا در مورد آن دو گروه كه يكى در ياد خدا و ديگرى سرگرم لهو و امور بيهوده بودند، سر تكان دادى و خنديدى؟

جن گفت: زيرا تعجب كردم كه دو گروه، هر دو انسانند، ولى گروه اول بيدار و در ياد خدايند، اما گروه دوم غافل و سرگرم در بيهودگى هستند.

به نقل از بحارلانوار . ج 14 ص 79

مریم بشیری 

انتهای پیام