هر ساله با آمدن عید نوروز در تکاپوی تهیه اجناسی جدید هستیم تا هر چند اندک جلوهای از خودنمایی به دیگران باشد! غافل از اینکه در گوشه و کنار هر شهری کودکانی هستند که چشم بر دستان کسانی دوختهاند تا شاید بتوانند نوری از شادی بر خانه خود بتابانند. کودکانی که اشک چشمشان مرهمی بر دل پردردشان است و روزهای خود را با سپری کردن در خیابانها و چهارراهها برای فروش شاخهگلهایی میگذرانند که تنها تیزی تیغشان نصیب دستان کوچکشان میشود.
کودکان فراموش شده این روزها؛ روزهایی که در آستانه سال نو توأم شده است با دلنگرانیهای شیوع ویروسی که بر همه جا سایه انداخته و همه را در تکاپوی تهیه اجناس بهداشتی برای حفظ جان خود وا داشته است؛ تکاپویی که برای این کودکان بیمعناست و شاید لحظههایشان در پیدا کردن ماسک و دستکشهای رها شده در گوشه و کنار کوچه و خیابانها معنا پیدا میکند که مورد اشاره کوچک مقام مسئولی در هیچ جلسه و نشستی نیست.
هر روز خبرهایی از مسئولان و ارگانهایی میشنویم که تمهیداتشان شامل حال کسانی است که تنها برای سلامتی خود دلنگرانند اما دریغ از اینکه هر جانی شیرین است! حتی برای آن کودکی که روزگارش در سیاهیهای زندگی رقم خورده است و صدای اعتراضش در تحمل سختیها به خاموشی سپرده شده است.
در این روزهای پایانی سال فراموش نکنیم کودکانی چشم انتظار جشنی هستند که به دستان نیکوکارانه و قلبهای مهربانی گره خورده است که در برابر مشکلات و گرفتاریهای هموطنان خود نه تنها احساس بیتفاوتی نمیکنند بلکه با کمکهای نقدی و غیرنقدی، دلهای کودکانه را بهارانه در شادی خود شریک میکنند.
جشنی که میتواند در مسیر توزیع اقلام بهداشتی در میان کودکان کار قدم فرا نهد و مُهر احتکار بر دلهای فرصتطلب و سودجویانهای زند که گذرشان تنها در راه خودخواهی است بیآنکه ذرهای همدلی در این روزهای پرتنش در وجودشان رخنه کند و با عمل نابخردانه خود، چاشنی مرگ یکی از همنوعانشان شوند.
به امید روزی که شاهد پایان قطره اشکهای کودکانهای باشیم که در دریایی از حسرت بر چشمانشان حلقه میزند.
انتهای پیام