صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۹۸۸۱۴
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۲
آیت‌الله فاضل لنکرانی:

آیت‌الله فاضل لنکرانی تاکید کرد: لذت بندگی را باید در خود، جامعه و خانواده‌مان ایجاد کنیم و از بندگی لذت ببریم و این خیلی مقام بالایی است، زیرا همه عبادات برای رسیدن به مرحله بندگی است.

به گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی، در درس خارج خود با اشاره به لیالی قدر، گفت: امیدواریم که خدای تبارک و تعالی ما را موفق به درک لیله قدر کند و برای ما مقدراتی را که برای بهترین اولیاء و بندگان خودش تقدیر فرموده رقم بزند. لذا باید توجه خاصی نسبت به این ایام و لیالی داشته باشیم. متن سخنان این استاد حوزه، عضو جامعه مدرسین حوزه و رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) به شرح زیر است:

مسئله‌ اصلی ما عبادت و بندگی خداست، هیچ چیزی بالاتر و مهم‌تر از بندگی خدا نیست، انسان گاهی اوقات فکر می‌کند چهل سال، پنجاه سال، شصت سال از عمر او گذشت اما چیزی از بندگی نفهمیده است، انسان اگر دقت کند، موفق به انجام عبادت به معنای اعم مثل نماز و روزه و حتی این درس و بحث‌ها که از عبادات بسیار مهم است شده، ولی مهم این است که چه مقدار بندگی خدا را تا حالا کرده‌ایم؟ باید این سؤال را از خود داشته باشیم، مخصوصاً آنهایی که به سن پنجاه و شصت رسیده‌اند از خود بپرسند ما چقدر بندگی خدا را کرده‌ایم؟ منظور کثرت نماز و روزه نیست، بلکه این که ما چقدر خود را در مرحله عبودیت قرار داده‌ایم؟ آیا در همه حالات زندگی عبد خدا بودن‌ را معیار قرار می‌دهیم یا نه. در جایی که پای خودمان، پای هوی و هوس، پای دنیا و تعلقات آن و حب دنیا مطرح می‌شود، عبودیت و بندگی خدا کنار می‌رود و آن را فراموش می‌کنیم.

مهم‌ترین دعا در شب قدر این است که از خدای تبارک و تعالی بخواهیم دست ما را بگیرد و در مرحله بندگی خود قرار بدهد و ما عبد واقعی خدا شویم، البته روشن است تنها راه برای رسیدن به عبودیت این است که ما به آنچه خدای تبارک و تعالی از نماز، روزه، حج، واجبات مالی و غیر مالی، ترک محرمات امر فرموده به دقت عمل کنیم، اینها راه برای بندگی خداست، اگر کسی خیال کند بدون نماز می‌تواند بندگی خدا کند کما اینکه یک حرف‌هایی این اواخر از بعضی صادر شد که دیگر نیازی نیست انسان به ظاهر دین توجه کند بلکه باید سراغ حقیقت دین برود. متأسفانه برای اینکه فقه را هم بکوبند، می‌گویند فقه ظاهر دین و عرفان حقیقت دین است در حالی که کسی تا فقه را نچشیده باشد و به فقاهت نرسیده باشد محال است عارف بشود مگر آن که ادعای عرفان یا عرفان خیالی داشته باشد. تا کسی نداند چه چیز واجب است؟ چگونه واجب است و شرایطش چیست؟ محرمات را درست نداند، احکام فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و همه آنچه که از آن به فقه تعبیر می‌کنیم، نداند مگر می‌تواند خداشناس شود؟

تشبیه غلط فقه

می‌آیند فقه را به غلط تشبیه یک امر ظاهری می‌کنند، بعد می‌گویند اگر به این ظاهر رسیدیم و از ظاهر هم عبور کردیم و به باطن رسیدیم دیگر ظاهر را رها کنیم. این کسانی که می‌گویند خواندن نماز لزومی ندارد، توجه داشته باشند که این سخن انکار قرآن است، انکار همه انبیاء است، شما در قرآن ببینید، هیچ پیامبری نبوده که در رأس دعوتش دعوت به عبادت خدا نباشد، در آیه شریفه «قل إنما امرت ان اعبد الله» خدا به پیامبر دستور می‌دهد که بگو من مأمورم خدا را عبادت کنم. در سیره پیامبر می‌بینیم عبادات ظاهری ایشان بیشتر از دیگران بوده، حتی برخی از عبادات برای نوع مردم واجب نبوده اما برای پیامبر واجب بوده، ائمه ما چقدر در این ایام و لیالی رمضان نماز می‌خواندند؟ در سیره امیرالمؤمنین و امام سجاد علیهما السلام آمده که در بعضی از لیالی هزار رکعت نماز می‌خواندند.

سرّش در همین است که اگر یک لحظه انسان از این ظاهر جدا شود ارتباطش با باطن هم قطع می‌شود. اینطور نیست که بگوییم از این ظاهر عبور می‌کنیم و به باطن می رسیم، وقتی به باطن رسیدیم دیگر کاری به ظاهر نداریم، آن چنان ارتباطی بین این ظاهر و باطن برقرار است که اگر کسی یک لحظه حتی در آخر عمرش توهم کند که دیگر نیازی به نماز ندارد کاملاً باطن را از دست می‌دهد. توجه به ظاهر عبادت در دعوت همه انبیاء بوده است.

در این آیه شریفه که در آخر سوره مبارکه هود است تأمل بفرمائید: «وَ قُلْ لِلَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلى‏ مَکانَتِکُمْ إِنَّا عَامِلُونَ وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ»، خداوند به پیامبر می‌فرماید به کسانی که ایمان نیاوردند بگو هر کاری که تمکن دارید و در امکان‌تان هست انجام بدهید، إِنَّا عامِلُونَ ما هم انجام می‌دهیم.

شما منتظر باشید ما هم منتظر هستیم. آن‌گاه می‌فرماید وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ، غیب آسمان‌ها و زمین برای خداست، یعنی باطن آسمان‌ها و زمین برای خداست. اگر چه ما ظاهر آسمان و زمین را مسخّر بشر کردیم، اما دست بشر به باطن آن نمی‌رسد، آن در اختیار خداست.

ممکن است گفته شود باطن آسمان و زمین یعنی آخرت دست خداست شما در دنیا هر کاری می‌خواهید بکنید ولی آخرت دیگر کاری نمی‌توانید بکنید این یک احتمال است. ممکن است مراد این باشد که در همین عالم ملکوت و غیب آسمان‌ها و زمین دست خداست. حقیقت و باطن هر چیزی غیب آن است، این احتمال اعم از آخرت و غیر آخرت است. بعد می‌فرماید «و إلیه یرجع الامر کلّه» همه امور به خدا برمی‌گردد، نکته‌ای که می‌خواهم استفاده کنم این است. بسیاری از مفسران إلیه یرجع الامر کلّه را حمل بر توحید افعالی کرده‌اند، هر فعلی به خدای تبارک و تعالی برمی‌گردد ، حالا چه می‌فرماید؟ این خیلی عجیب است اگر کسی همین آیه را مدّ نظر قرار بدهد اصلاً عبادتش رنگ و بوی دیگری پیدا می‌کند، ما عبادت را با نگاه تکلیف منحصر کردیم به اموری که خدا بر ما واجب کرده و با نگاه تکلیف به آن ها عمل می‌کنیم، اما این آیه می‌فرماید حالا که غیب آسمان و زمین در اختیار خداست و همه امور به او بر می‌گردد «فاعبده» حالا خدا را عبادت کن، این نگاه جدید چقدر به عبادت انسان روح می‌دهد؟ چقدر انسان به بندگی خدا طمع پیدا می‌کند؟ این که انسان بفهمد بندگی چه کسی و چه موجودی را می‌کند؟ اگر البته حظی از آن ببریم؟! اگر بهره‌ای از بندگی ببریم بندگی ما بندگی موجودی است که باطن و حقیقت همه آسمان‌ها و زمین در اختیار اوست و همه امور هم به او برمی‌گردد، همه چیز در اختیار اوست

ما کاره‌ای نیستیم نه به این معنا که مسلوب الاختیار باشیم نه با اختیار خود انجام می‌دهیم اما اراده، اراده خداست. حقیقت چیز دیگری است. «فاعبده و توکل علیه و ما ربک بغافل عما تعملون» هم خدا را عبادت کن و هم همه امور را به خدا بسپار و توکل بر خدا کن، در این آیه تأمل کنید.

عشق بندگی را در خود و خانواده ایجاد کنیم

اگر بهره‌ ما در ماه مبارک رمضان فهم همین آیه و تا حدی عمل به این آیه باشد، خواهیم دید چقدر انسان عشق به بندگی خدا پیدا می‌کند، لذت بندگی را باید در خود در جامعه و در خانواده‌مان ایجاد کنیم و از بندگی لذت ببریم و این خیلی مقام بالایی است؛ زیرا همه عبادات برای رسیدن به مرحله بندگی است؛ عبادت یعنی بندگی و هر چه این ظاهر قوی‌تر، دقیق‌تر و اول وقت باشد، ارتباطش با حقیقت و باطن عبادت قوی‌تر می‌گردد کسی که دنبال بندگی خداست هیچ وقت نمی‌گذارد نمازش به تأخیر بیفتد مگر بیهوش بشود یا بیماری و عذر قابل قبولی داشته باشد سعی می‌کند، بندگی خدا را به بهترین نحو انجام بدهد، ما نماز می‌خوانیم اما از اول تا آخر نماز فکر و ذهنمان در جاهای دیگر سیر می‌کند، اصلاً وقتی الله اکبر را می‌گوییم انگار سیرمان در همه عالم شروع می‌شود، همه چیز یادمان می‌آید غیر از حضور قلب برای خدا. علتش این است که حقیقت بندگی را کسب نکردیم، باید در مقابل خدای تبارک و تعالی به هیچ چیز غیر از خدا فکر نکنیم.

آیا شده تا حالا یک الله اکبر که می‌گوییم از الف الله تا راء اکبر ممحض در توجه به خدا باشیم؟ خیلی‌هایمان نیستیم، برخی این توفیقات را دارند ولی خیلی از ما نیستیم. آیا شده یک سوره حمد را با این توجه بخوانیم؟ رکوع‌مان، سجودمان، بالاخره باید بندگی‌مان را اصلاح کنیم، تا پایان ماه رمضان فرصتی باقی نمانده و باید در این ایام و لیالی از خدای تبارک و تعالی بخواهیم که همه ما را در مراحل عالی از بندگی خود قرار بدهد ان‌شاءالله.

انتهای پیام