صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۹۱۹۴۰۴
تاریخ انتشار : ۰۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۵
مرثیه حماسه / ۴

غلامرضا کافی، شاعر پیشکسوت کشور، در وصف حضرت عباس(ع)، علمدار کربلا غزلی را سروده و به دوستداران آن حضرت تقدیم کرده است.

به گزارش ایکنا؛ غلامرضا کافی، شاعر پیشکسوت کشورمان، در چهارمین شماره مرثیه حماسه، یکی از سروده‌های عاشورایی خود را در وصف حضرت ابوالفضل العباس(ع) سروده است.
 
این سروده، غزل مرصع است. آن را با صدای شاعر بشنوید.
 
 
ای خوش بَر و بازو، یَلِه گیسو، صِلِه اَبرو، گُلِ خوش بو نَفَس و خشکْ لب و مُشکْ گریبان‌
 
ای هیمنه هِی هو، عَلَوی رو، قُرِشی خو، حَبَشی مو، همه‌ دلخوشیِ گریهْ نصیبان
 
با چشمِ غزل خیز و دلاویز و دل انگیز و شکر ریز لبانی که تَرَنُّم‌گرِ قرآن 
 
برخیز و بپرهیز از این فتنه یکریز که لبریز شد از رشک و حسد جان رقیبان
 
قرصِ قَمَر ‌ای ماه لقب، شاه نسب، پاک حسب، رعد غضب، برقِ نگاهت جگر آشوب
 
‌ای فخرِ عَجم، میرِعرب، نخلِ رُطب، کوهِ اَدَب، نیست به جز نامِ خوشَت مشقِ ادیبان
 
‌ای شیرِ دُژَم، میرِعَلَم، چهره بَقَم، باغِ اِرَم، عُجبِ عَجَم، ماه‌ترین رشکِ پَلَنگان
 
‌ای تیغِ دو دَم، خصمِ ستم، ماهِ حَرَم، شاهِ کَرَم، دستِ قَلَم هست تو را یارِ غَریبان
 
‌ای نایرِه دَم، شعلِه نَفَس، گونه قَبَس، برقْ فَرَس، موجِ اَرَس، آمده از عَلقَمه عَطشان
 
هان ‌ای همه چیز، ‌ای همه کس، کشتهْ هَوَس، خیمهْ عَسَس، دادرسِ قاطبه تنگْ شکیبان
 
‌ای بحرِ وفا، نهرِ سَخا، شهرِ عَطا، دستِ شِفا، قبله نَما، جانم و جانانم اباالفضل
 
هم خشمِ خدا، قهرِ قضا، تیرِ رَها، تیغِ بلا بر سَرِ کاسبْ سِتَمان خَلق فریبان‌
 
ای ماه بَدَل، کوه بَطَل، صخرِه مَثَل، شیر جَدَل، باد وشِ تیزتکِ عابِس و عباس
 
هِیبَت جَبَل ‌ای لفظ عَسَل، چهره غَزَل، هست اَزَل تا اَبدَت سلسله نسلِ نَجیبان
 
هیهات ازاین گریه اَثَر، سوگْ خَبَر، داغ شَرَر، اَشک ثَمَر، قصه سالارِ شهیدان
 
‌ای قُرصِ قَمَر، تشنه جگر، سوخته پَر، خیز که تنهاست کنون زینب و خٌفتند حبیبان!
انتهای پیام