صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۹۳۳۹۴۱
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۹ - ۲۱:۰۵
قصیده‌ای از محمدحسین انصاری‌نژاد؛

یکی از شاعران پیشکسوت کشورمان، قصیده‌ای با عنوان «آفتاب صبح» را در محکومیت اهانت به رسول‌الله(ص) منتشر کرد.

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسین انصاری‌نژاد از شاعران پیشکسوت کشورمان در محکومیت اهانت به پیامبر اکرم(ص) شعری سروده و برای انتشار در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده است. عنوان قصیده «آفتاب صبح» است که در ادامه می‌خوانیم؛

می‌نشینم آفتاب صبح، دیگرگون بیاید
گرده‌ای نان روی دست از خانه گردون بیاید

از تنور داغ گردون نان در آورده است تا باز
جانب تبعیدیان با خال گندم‌گون بیاید

می‌نشینم تا مسیح ما در این خورشید بی‌تاب
صبحدم از تپه‌های زخمی زیتون بیاید

از کماندار فلک هر سو شبیخون است، اما
در صف خورشیدیان کی از دماغی خون بیاید

چشم‌ها را می‌گشاید تا مبادا گرگی از چاه
یا به سوی یوسف ما دشنه شمعون بیاید

تا غبار تیشه‌ای از بیستون برخیزد آن گاه
لیلی‌ای در سایه‌سار بید بی‌مجنون بیاید

آخر‌ ای موساییان! پژواک موعود است در کوه
بر عصا دستی فرود آرید تا هارون بیاید

بشکنید این نعره گوساله‌کیشان را مبادا
سامری ناگاه با نعلی چنین وارون بیاید

بنگرید‌ ای قوم! عیسی و محمد را بر آن کوه
تا از آن میقات، خورشیدی به شب بیرون بیاید

هر گل داوودی از بویش غزلخوان در مزامیر
هر گل مریم به وصفش غرق در مضمون بیاید

از نم دریای نامش بیت‌هایم موج در موج
گاه در بحر خفیف و گاه در مخبون بیاید

کیست اقیانوس‌تر از او اگر نور محمد
مثل ماه کامل از نیمه شب کارون بیاید

باش تا نام محمد شب‌شکن در صبح موعود
باطل السحر تمام فتنه صهیون بیاید

عنکبوتانی به دور خویش چرخانند، بگذار
دستشان بر زخمه‌هایی سخت ناموزون بیاید

تا کجایش می‌کشاند این طناب کهنه بر بام؟!
تا کجا می‌خواهد این بوزینه با افسون بیاید

سهم او از فتح تیمور است تنها پای لنگی
کی در ایوانش صدای پای ناپلئون بیاید

دین احمد شب چراغ بینوایان «هوگو» بود
کاش یک دم محو در آن نغمه‌ محزون بیاید

ناخدای کشتی پیغمبران را ناسزا گفت
کی سزاوارست از او حرفی از قانون بیاید

باش تا در باد رقصان، همردیف بولهب‌ها
باش تا بر دار، نعش تیره‌ مکرون بیاید

این هجا چون «لعنت الله خیرالماکرین» کاش
نیمه‌شب بر فرق این مکرون بن ملعون بیاید

انتهای پیام