وی افزود: در زمان هخامنشیان، مراسم نوروز در قالب تصویرهایی که به جا مانده وجود داشته است. در آن دوره، چهار روز ابتدایی نوروز در اختیار پادشاهان و در ادامه تا روز دوازدهم در اختیار مردم و در روز ۱۳ شاهان به همراه مردم جشن طبیعت را برگزار میکردند.
مرشد ورمزیار ادامه داد: نوروز بعد از اسلام هم ادامه پیدا کرد. در زمان حضرت علی(ع) عدهای از ایرانیان نزد ایشان آمده و به وی شیرینی تعارف کردند. امام از آنها پرسید این کار چه دلیلی دارد؟ مردم گفتند که به خاطر نوروز، شیرینی به او تعارف کردند. امام آنجا فرمود: ای کاش همه روزها نوروز باشد. در همین راستا این جمله معروف «هر روزتان نوروز» الهام گرفته از کلام امیرالمومنین(ع) است، البته لازم میدانم این نکته را هم متذکر شوم که برخی رسمهای زمان ساسانی که با دین اسلام مغایرت داشت از فرهنگ نوروز حذف شدند.
وی ادامه داد: بعد از اسلام، نوروز ادامه پیدا میکند تا در دوره دیلمیان به آن نگاهی ویژهتر میشود، اما اوج اهمیت به نوروز در دوره صفویان رخ میدهد که به این عید باستانی شکل و شمایل شیعی نیز داده شد. در دوره صفویان علاوه بر اینکه روی ولایت امیرالمومنین (ع) تأکید ویژه شد روی ایرانیت هم تعصب خاصی صورت گرفت و نوروز به عنوان یکی از آیینهای باستانی در دوره شاهان صفوی رشد کرد.
مرشد ورمزیار در پاسخ به اینکه آیینهای ملی ما تا چه اندازه ظرفیت کارهای نمایشی را دارند؟ چنین گفت: این سوال بهتر است اینگونه پرسیده شود که چرا با وجود پتانسیل بسیار بالای آیینهای باستانی، تا به این اندازه به آنها کمتوجهی شده است؟ زیرا در تمام آیینهای ایرانی، ظرفیت دراماتیک بسیار بالایی وجود دارد که میشود از هر یک از آنها قصههای بسیار زیبایی را روایت کرد. در این میان باز هم تأکید میکنم که آیین نوروز، آیین شهریاری نیست، بلکه رسم خدمت به مردم است، همان جایی که جمشید، پادشاه پیشدادی به واسطه فره ایزدی کمر به خدمت مردم بست.
وی ادامه داد: در ایام نوروز سفره پهن میشود، اما این سفره برای دیده شدن وسایل روی آن نیست، بلکه ریشه تاریخی آن این است که در ایام نوروز سفرههایی پهن میشد تا شاهان و امیران، مردم دوران خود را بهتر بشناسند. این اتفاق راهکاری بسیار تأثیرگذار برای ایجاد وحدت و همدلی در کشور بود، اما متاسفانه تا چندی پیش به واسطه کجفهمی عدهای، شاهنامه و آیینهای در آن به درستی درک نمیشد.
مرشد ورمرزیار در پایان تاکید کرد: ملیت و دیانت هیچ تعارضی با یکدیگر ندارند. فرهنگ هر کشوری همچون آدمیزادی است که دو پا دارد. یک پا را ملیت و پای دیگر را دیانت شامل میشود، پس به بهانه دیانت نباید ملیت را فراموش کرده یا به بهانه ملیت به دیانت کمتوجهی کنیم.
انتهای پیام