صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۴۹۲۷۵
تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۰
چشمه حکمت/ 11

استاد رضا عبداللهی؛ شاعر و پژوهشگر ادبی در یازدهمین برنامه «چشمه حکمت» نفس از نگاه قرآن در شعر حافظ را بررسی کرد.

استاد رضا عبدالهی، شاعر و پژوهشگر ادبی در یازدهمین برنامه چشمه حکمت ایکنا که به مناسبت ماه مبارک رمضان تهیه شده، به بررسی نفس از نگاه قرآن در شعر حافظ شیرازی پرداخت.

در مورد نفس و اهمیت و مرتبیت وجودی آن در قرآن بسیار سخن‌ها گفته شده و ما می‌خواهیم از همین منظر نفس در شعر حافظ را مورد بررسی قرار دهیم.

همان‌طور که مطلع هستید، نفس از دیدگاه قرآن کریم دارای سه مرتبت وجودی است، که عبارتند از نفس عماره، نفس لوامه و نفس مطمئنه که نفس اماره انسان را به ارتکاب شر و بدی فرمان می‌دهد، نفس لوامه نفسی است که خود را قبل از ارتکاب خطا و گناه سرزنش می‌کند و میل آن دارد که خویشتن را از ناپاکی‌ها پاک ساخته و به مرتبه بالاتر بکشد. در عوض نفس مطمئنه مرحله رشد کامل اخلاقی و معنوی انسان است که با پروردگار خود همراه و در آرامش است.

در همین رابطه حضرت حافظ می‌فرماید:

« ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی/ تا راهرو نباشی کی راهبر شوی»

یعنی هوشیار باش که هوای نفس را کنار بگذاری که مانع علم حقیقی قلبی و معنوی می‌شود.

یا در جایی دیگر می‌گوید:

« دست از مس وجود چو مردان ره بشوی / تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی»

یعنی بزرگ‌ترین حجاب و مانعی که بر سر راه معنویت آدمی است همان خودخواهی و خودپرستی است.

حافظ می‌گوید:

«میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست/ تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز»

حضرت حافظ نزدیک شدن به خدا را مکانی نمی‌بیند، بلکه نزدیکی به پروردگار را مقامی و جایگاهی می‌داند؛ هراندازه که انسان در مسیر دانش و فضیلت و معرفت گام بردارد و خود را از خودخواهی و خودپرستی دور بسازد و در چشمه‌سار زلال حکمت و معرفت آلودگی گناه را پاک کند، به خداوند متعال نزدیکتر و بیشتر از مرتبت و منزلت ویژه‌ای برخوردار می‌شود.

«بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار/ که با وجود تو کس نشنود ز من که منم»

آری پرهیز از گناه و تطهیر روح و جان انسان را به کمال می‌برد. خانه‌ای که پاکی نباشد، خیر در آن جریان ندارد.

«چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست/ نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود»

انتهای پیام