صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۵۰۶۹۲
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۴
چشمه حکمت/ 15

رضا عبداللهی؛ شاعر و پژوهشگر ادبی در پانزدهمین برنامه «چشمه حکمت» به انعکاس روزه در آثار مولانا پرداخته است.

استاد رضا عبدالهی، شاعر و پژوهشگر ادبی در پانزدهمین برنامه چشمه حکمت ایکنا که به مناسبت ماه مبارک رمضان تهیه شده، به بررسی روزه در آثار و اشعار مولانا پرداخته است.

 

می‌خواهیم درباره روزه از نگاه مولانا صحبتی داشته باشیم.

حضرت مولانا جلال‌الدین بلخی یکی از شعرا و عرفای سده هفتم است، این عارف شوریده در سرودن موضوعات عرفانی و اجتماعی بر قلل ادبیات پارسی، جایگاه ممتازی دارد.

این سخن‌سرای بزرگ، در ستایش ماه مبارک رمضان و روزه؛ بهترین‌ها، زیباترین‌ها و دلنشین‌ترین سروده‌ها را در آثار منظوم و منثور خود لحاظ کرده است.

مولانا می‌فرماید:

«آمد رمضان و عید با ماست/ قفل آمد و آن کلید با ماست

بربست دهان و دیده بگشاد/ وان نور که دیده دید با ماست

آمد رمضان به خدمت دل/ وان کش که دل آفرید با ماست

در روزه اگر پدید شد رنج/ گنج دل ناپدید با ماست

کردیم ز روزه جان و دل پاک/ هر چند تن پلید با ماست

روزه به زبان حال گوید/ کم شو که همه مرید با ماست»

 

این شاعر شوریده در غزلی می‌گوید:

«در هوایت بی‌قرارم روز و شب/ سر ز پایت برندارم روز و شب

تا بنگشایی به قندت روزه‌ام/ تا قیامت روزه دارم روز و شب»

چه زیبا اشارتی دارد که تا روزه‌ام را به شیرینی‌ات باز نکنی، تا قیام قیامت روزه می‌گیرم.

و در جایی دیگر می‌گوید:

«از خوردن اطعمه و اشربه پرهیز کن و شتاب کن به‌سوی معنویت و سفره‌های آسمانی.

این دهان بستی دهانی باز شد /تا خورنده لقمه‌های راز شد

لب فروبند از طعام و از شراب / سوی خوان آسمانی کن شتاب»

باز در جایی دیگر حضرت مولانا می‌گوید:

« دلا در روزه مهمان خدایی/ طعام آسمانی را سرایی

در این مه چون در دوزخ ببندی/ هزاران در ز جنت برگشایی»

 

در انتها با ابیاتی چند از غزل فاخر حضرت مولانا سخن را به پایان می‌برم.

«آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید/ دست بدار از طعام مائده جان رسید

لشکر والعادیات دست به یغما نهاد/ ز آتش والموریات نفس به افغان رسید

دست و دهان را بشو نه بخور و نه بگو/ آن سخن و لقمه جو کان به خموشان رسید»

انتهای پیام