صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۱۱۱۴۵۴
تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۴۰۱ - ۰۸:۱۹

عرفانى كه زاينده تنوع‌طلبى و وابسته به دوره‌‏هاى بحران و دردها و رنج ‏هاست، عرفانى است كه دستاويز قدرت‌ها مى‌‏شود و نردبان دزد. اين عرفان خود قتلگاه استعدادهاى عظيم انسان است؛ چون انسان را در خويش نگه مى‌‏دارد و به اين گونه بالش را مى‌‏بندد. كشش انسان مهاجرِ از بيرون و محبوس در خويش، تنها به عشق و آزادى نيست، بل به عشقى است سازنده و آزاديى است، حتى از خود آزادى. اين عشق و آزادى و اين ايمان و زهد، مى‌‏شود همان توحيد، كه توحيد يكتا‌پرستى است. پرستش، عشق است و يكتايى، زهد و آزادى از غير حق. با اين تحليل، رابطه عرفان و مذهب و يا به تعبير ديگر تصوف و عرفان مذهبى، روشن شد. اين مذهب است كه انسان را پس از آزادى، به آزادى از آزادى مى ‏رساند و به او شكل مى ‏دهد. و اين شكل دادن مسخ انسان نيست، كه‏ انتخاب اوست. و اين شكل تحميل نيست كه تعليم است. [استاد علی صفایی حائری، کتاب روش نقد، صفحه ۱۰۹]

 

انتهای پیام