صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۱۵۵۹۷۲
تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۴
چهارشنبه‌های امام رضایی

سیدحمیدرضا برقعی، شاعر آئینی کشور در مراسم اختتامیه جشنواره ملی جلوه‌های فرهنگ رضوی در رسانه‌ها که در رشت برگزار شد به شعرخوانی اثر «خاک پای سلطان خراسانم» پرداخت که در ادامه مشاهده می‌کنید.


دوباره پرشده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت، چقدر امشب پریشانم

کنارت چای می‌نوشم به قدر یک غزل خواندن
به قدری که نفس تازه کنم خیلی نمی‌مانم

 کتاب کهنه‌ای هستم پر از اندوه یا شاید
درختی خسته در اعماق جنگل‌های گیلانم

رها بی‌شیله پیله روستایی ساده ساده
دوبیتی‌های «باباطاهرم» عریان عریانم

شبی می‌خواستم شعری بگویم ناگهان در باد
صدای حمله چنگیز خان آمد؛ نمی‌دانم

چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون دیدم
در آتش خانه‌ام می‌سوخت گفتم آه … دیوانم

چنان با خاک یکسان کرد از تبریز تا بم را
زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم

 فراوان داغ‌دیدن‌ها، به مسلخ سر بریدن‌ها
حجاب از سر کشیدن‌ها، از این غم‌ها فراوانم

 شمال و درد «کوچک‌خان»، جنوب و زخم «دلواری»
به سینه داغدار کشته حمام کاشانم

سکوت من پر از فریاد، یعنی جامع اضداد
منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم

من آن خاکم، که همواره در اوج آسمان هستم
پر از «عباس بابایی» پر از «عباس دورانم»

گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان
که تهران‌تر شود تهران، من آبادان ویرانم

صلاة ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان
تورا لب تشنه‌ایم از جان، کمی باران بنوشانم

سراغت را من از عیسی گرفتم، باز کن در را
منم من «روزبه» اما، پس از این با تو «سلمانم»

شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد
از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم

اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم
که من یک شاعر درباری‌ام، مداح سلطانم

سید حمیدرضا برقعی

انتهای پیام