صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۱۵۶۲۷۵
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۱
سرخ‌واژه‌های سیاهپوش/ 6

سرخ‌واژه‌های سیاهپوش؛ دلنوشته‌هایی خاسته از خلوصِِ دلِ متاثر از احوال محرم است. سرخ‌هایی که از دل می‌خیزند و سیاهپوش عزای حسین(ع) و حسینیان بر دل می‌نشینند.

در هیاهوی زمانه و در شلوغی شهر وقتی از همه جا و از همه کس نومید می‌شوم؛ چون تمام درها را بسته می‌بینم و در خرواری از آوار بداندیشی‌ها گرفتار می‌شوم، در جستجوی کورسویی از امید در میانه میدانی فراخ از تاریکی‌ها، سرگردان و متحیر روانه می‌گردم تا مفری بیابم.

 در همین هنگامه که گویی همچون نابینایان با چشمانی ناتوان در کوشش از برای یافتن باب گشایش باشی، احساسی غریب بر جانم روان شد؛ چونان سیلابی که هر آنچه در پیش روی خود را می‌شوید و می‌برد، غم‌های عالم را از جان برون برد و آرامشی غریب بر اعماق دل وانهاد.

این چه سر بود که چون گردش دست بدان رسید، حال دل دگرگون گشت و گویی درهایی از نجات را به سوی دل بازگشود؟! به چشم دل نگریستم تا بدانم این چه رازیست که بر دل سیاهی نهفته است؟ مگر کدامین عنبر مشکین بر آن نهاده‌اند که این‌چنین بوی خوشی می‌پراکند؟!این چه سری است که در هجمه تاریکی‌ها و نومیدی‌ها، دریچه‌ای از امید، عشق و روشنایی فرارویم فراز شد؟ چشم دل چون گشودم، دست خود بر سیاهه ماتم محرّم یافتم و کتیبه‌های محتشم! چشم سر چون بر سیاهه ماتم افتاد و دست دل بر دامان حریم یار رفت، دل سراپرده یار گشت و مُحرِم در حرم.

کیا محمدی

انتهای پیام