به گزارش ایکنا، نشست «اصول و قواعد استنباط ائمه(ع) از قرآن» با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین سیدموسی صدر؛ استاد سطوح عالی حوزه علمیه، شنبه 28 بهمن در مدرسه علمیه نواب برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
پرسش این است آیا ائمه از قرآن، حکم شرعی استنباط کردند یا نه. اگر استنباط کردند یا این استنباط ضابطهمند و مبتنی بر قواعد عقلایی بوده یا امری تعبدی و رازآلود بوده است. اگر ضابطهمند بوده آن ضوابط و قواعد چیست. تفکر کلامی رایج ما میگوید نه، چون بر اساس این تفکر، استنباط یک روش خطاپذیر در فهم قرآن است و ائمه در فهم قرآن استنباط نمیکنند بنابراین استنباط برای ائمه بیمعنا است اما ما گفتیم این حرف فیالجمله درست است ولی باید توجه داشت استنباط و اکتشاف حکم از آیات قرآن تنها برای فهمیدن نیست تا شما بگویید این راه، راه استواری نیست گاهی استنباط برای تعلیم و آموزش طرف است و امام میخواهد به طرف یاد دهد چگونه میتوانی یک حکم را از آیات کشف کنی. ما نمونههایی را ذکر کردیم که جنبه تعلیمی و آموزشی داشته است. گاهی استنباط برای احتجاج علیه مخالف بوده است مثلا یکی از علمای اهل سنت برداشتی از آیات داشته و امام او را تخطئه میکند و برای اثبات مدعای خودش به آیه قرآن استناد میکند. پس استنباط حکم فقط برای فهمیدن نیست و گاهی برای فهماندن و تعلیم و احتجاج است. پس اجتهاد و استنباط ائمه از قرآن امر معقولی است و غریب نیست که شما آن را انکار کنید.
سوال دوم این بود که آیا این اجتهادها و تلاشهای اکتشافی که از سوی ائمه صورت گرفته است ضابطهمند بوده و میشود ضوابطی داشته باشد که ما آنها را به دست بیاوریم و خودمان از آن ضوابط استفاده کنیم؟ ما بر اساس یک بررسی و استقرای کامل به این نتیجه رسیدیم که بله، استنباطات ائمه کاملا ضابطهمند بوده و ائمه قواعد و ضوابطی را رعایت کردند که ویژگی بارز آن عقلایی بودن است. این قواعد به دو دسته تقسیم میشود یک بخش از قواعد عقلایی است که در علم اصول مطرح است و ما از آن به قواعد متعارف تعبیر میکنیم. یکسری قواعد دیگری ائمه به کار بردند که در علم اصول موجود به کار نرفته یا اگر به کار رفته غیر مشهور است.
ما سعی کردیم بر اساس روشی که ائمه اکتشاف کردند قواعد را دستهبندی کنیم. ائمه از سه روش استفاده کردند و در این سه روش قواعد را به کار بردند اولین روش روش تطبیق است به این معنا که امام یک قاعده کلی و مسلم را بر موردی تطبیق میدهد و در اثر تطبیق، حکمش را به دست میآورد. روش دوم روش تعلیل است یعنی امام از یک مورد به مورد دیگر راه پیدا میکنند به جهت علت مشترکی که آن دو دارند. روش سوم روش تفسیر است. روش تفسیر این است امام یک مفهوم و مولفههای آن را باز میکند و از طریق باز کردن آن حکم موضوع روشن میشود. این سه روش کلی بوده که ائمه در این سه روش کلی قواعد مختلف را چه اصولی و چه ادبی به کار بردند و از رهاورد به کارگیری آن قواعد احکامی را استنباط کردند.
از نظر ائمه کل قرآن بستری برای اکتشاف تشریع است و قرآن این قابلیت را دارد که در تمامی عرصههایش وقتی خداوند سخن میگوید، از زوایای این سخن حکم شرعی را استنباط کرد. ما ابتدا مبانی که ائمه بر اساس آن به قرآن نگاه میکردند را آوردیم، یعنی قرآن از نظر ائمه چه کتابی بوده و با چه نگاهی به قرآن نظر میکردند. به عنوان مثال جامعیت تشریعی قرآن، یعنی ائمه قرآن را کتاب جامع تشریع میدانستند که از همه آیاتش میشود استنباط کرد یا مثلا از نظر ائمه، آیات فقط یک بعد ندارند و هر آیه ابعاد مختلف دارد. همچنین از نظر ائمه یک آیه خودش مستقلا یک مطلب را بیان میکند و به قبل و بعدش وابستگی ندارد. اینها بخشی از مبانی است. مبنای دیگر عبارت است از: اعتبار حکم عقل، حجیت فهم عرف، اعتبار فی الجمله تاریخ یعنی حتی تاریخ هم اعتبار دارد و بر اساس آن میتوان استنباط کرد. اینها اصول و مبانی و پیشفرضهایی است که ائمه بر اساس آن به قرآن برای استنباط حکم شرعی مراجعه میکنند.
در بخش بعد سراغ روشها میرویم که عرض کردم ائمه سه روش داشتند و در هر روش قواعد گوناگون به کار بردند از جمله قواعد اصولی یا قواعد ادبی یا برخی قواعد ویژه مثل قاعده گستره مفهومی، قاعده تفکیک از متن و قاعده جامعنگری قرآن یا قاعده تاریخنگری. من در اینجا خلاصه نتایجی که گرفتم عرض کنم و سخنانم را تمام کنم؛ نکته اول اینکه استنباط ائمه از قرآن واقعیتی انکارناپذیر است. دوم اینکه اجتهاد آنها مبتنی بر اصول و پیشفرضهایی است. سوم اینکه استنباط آنها بر مجموعه قواعدی استوار است که ویژگی کلی آن عقلایی بودن است و قواعدی رازآلود نیست.
چرا من روی این موارد تاکید دارم؟ به خاطر اینکه تفکر اهل سنت نسبت به شیعه تفکر غلطی است. در گذشته اسماعیلیه در دورانی حاکم بودند و عنوان تفکر شیعی را یدک میکشیدند. حاکمیت تفکر اسماعیلیه هماهنگ با تأویل است و همه آن تاویلات است. حاکمیت تفکر تاویلی اسماعیلیه در یک دوره زمانی به عنوان نماد تفکر شیعی برای اهل سنت مطرح شده است. ما در اینجا سعی کردیم نشان دهیم تفکر فقه شیعی یک تفکر عقلایی بوده است. نکته چهارم اینکه استنباط محدود به آیات تشریع نیست بلکه از مجموعه آیات مختلف استنباط صورت گرفته. نکته پنجم اینکه فهم این قواعد استنباط فرآیند استنباط و اجتهاد را تقویت میکند و نقش قرآن را در اجتهاد تقویت میکند. یکی از نتایج دیگر این است که قواعد اصولی را ائمه برای اولینبار پایهگذاری کردند و بعدا شافعی و دیگران آن را به دست آوردند و مکتوب کردند.
در این نشست حجتالاسلام و المسلمین عباس عبدالله پور؛ استاد حوزه علمیه به عنوان ناقد سخن گفت که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
در نقد یک اثر علمی نخست با صورت آن اثر علمی کار داریم بنابراین به پارهای از لغزشهای صورت این کتاب اشاره میکنم و ابتدا به نازلترین سطح آن یعنی اشتباهات تایپی اشاره میکنم. نکته دیگر که به اثر آسیب زده ترجمههای گاه نادرست و گاه نادقیق عبارات عربی است، چه آیات و چه روایات.
در بخش مربوط به ادبیات، از جمله در قاعده تکیه بر معنای لغوی، گستره مفهوم لغوی «غنمتم» درست نیست و از منظر ادبیات علمی معناشناسی واژه «گسترش» درست است. در باب حسن ختام عرض کنم با جعل اصطلاح در این اثر موافق نیستم که گاه به طنز میانجامد مثلا تعبیر قاعده اصاله الظهور با اینکه اصاله الظهور، اصل است نه قاعده، درست نیست و ما باید در چارچوب مفاهیم اصطلاحی جلو برویم و نباید دست به جعل اصطلاح بزنیم.
انتهای پیام