ادبیات فارسی جایگاه وسیعی دارد، فرهنگ ایرانی در دنیا با شعر و شاعری شناخته میشود و قرنهاست که شهره آفاق شدهایم. اگر بخواهیم به عنوان یک برند و یک امتیاز از خودمان در سطح جهانی دفاع کنیم قطعا ادب فارسی ما است که همچنان میدرخشد و این درخشش ادامه دارد.
ادبیات فارسی ما به دو جایگاه سنتی و نوین یا مدرن تقسیم میشود؛ در جایگاه سنتی ادبیات میتوان به افراد بزرگی چون حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی و... اشاره کرد و این افراد را میتوان از ستونهای بزرگ حوزه ادبیات فارسی دانست که نام و آثارشان جاویدان و همچنان بعد از قرنها طرفداران خود را دارد، امروز در سراسر دنیا فرهیختگان و بزرگان و لایههای اجتماعی مردم در سطوح مختلف با این بزرگان آشنا هستند.
جایگاه دیگر حوزه ادبیات فارسی، جایگاه مدرن آن است؛ ادبیات مدرن از مشروطه به بعد شکل گرفت، شعرای بزرگی چون ملکالشعرای بهار، ادیب نیشابوری، ادیب پیشاوری، ایرج میرزا، پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد و شهریار و... را میتوان سکانداران ادبیات معاصر برشمرد و در بین این شعرا جایگاه شهریار ویژهتر است.
در ادبیات فارسی جلوههای زیبایی و فرهنگی متفاوتی میبینیم که دین هم یکی از جلوههای فرهنگی است، در بین شعرا و نویسندگان کمتر نویسنده و شاعری را پیدا میکنیم که در اشعار و نوشتههایش اشاره به آیات قرآن کریم و روایات دینی نداشته باشد، حتی شاعرانی مثل اخوان و شاملو که آنها را به عنوان شاعران سکولار میشناسیم، جایگاه دین در اشعارشان جایگاه فوق العاده است.
ادب فارسی یک ادب بریده از اجتماع و افکار و اندیشههای مردم نیست، همیشه ادبیات فارسی آینه تمام نمای فرهنگ ایرانی بوده و از دین، سنت، اسطوره و سابقه تاریخی و حسرتهای یک قوم و سخن به میان آورده است.
بخش اول اشعار و سرودههای شهریار را مثنویها و بخش دوم را سایر قالبهای شعری این شاعر بزرگ تشکیل میدهد، این نشان دهنده این است که شهریار در همه قالبهای شعری استاد بوده است.
از شعرای دوران معاصر شهریار و ملک الشعرای بهار در حوزه خود استاد بودهاند، یکی از حُسنهایی که شهریار دارد تسلط بر شعر ترکی است که نمونه آن «حیدر بابا» است، امروز در همه کشورهای ترک زبان این شعر یکی از بهترین سرودههای آنها در برنامههای مختلف است و این نشان از این است که شهریار علاوه بر عشق به زبان فارسی و اشعار فارسی به شعر ترکی نیز اهمیت داده و ظرافتهای شعر ترکی در اشعار وی به خوبی قابل مشاهده است.
مردم بیش از هر چیز شهریار را با شعر معروف «علی ای همای رحمت» در وصف مولای متقیان علی(ع) میشناسند، داستان خواب دیدن یکی از برزگان و ستایش حضرت علی(ع) در خواب آن بزرگ، از شاعری مثل شهریار نشان از اعتقاد قلبی، روحی و عرفانی این شاعر فرهیخته به ائمه اطهار علیهمالسلام و مولای متقیان دارد که نشان میدهد ایشان عشق و ارادت خود را به خاندان اهل بیت در اشعارش هضم کرده است.
شهریار توجه به حوزه عرفان و ارادت ویژه به شاعران بزرگی چون حافظ و ... دارد، توجه به اسطورهها، عرفان، فلسفه، سیاسیون، آداب و سنن، اسطورههای حاکم بر زبان فارسی در انقلاب اسلامی و بزرگانی که در این انقلاب نقش آفرینی کردند و... تنوع فوق العادهای به اشعار وی داده است که نشان از باور و عشقورزی این شاعر بزرگ به ایران و فرهنگ ایرانی دارد.
شعر «گل و بلبل اسلام» که توصیفات وی در خصوص اسلام و حضرت زهرا(س) است از اشعار خواندنی این شاعر بزرگ معاصر است «مدینه مشرقُ الاَنوارِ اسلام / به چاه مغرب است و شیونِ شام / شریعت را غروبِ آفتاب است / دل آرای نبوّت در نقاب است / فروغِ مِهرِ کانونِ الهی / فروکش میکند خواهی نخواهی». در واقع این اشعار در ادبیات شهریار نشان دهنده این است که آن طور که شایسته است هنوز مردم به حقیقت اسلام پی نبرده و اسلام غریب است، پیام اسلام در جوامع اسلامی جا نیفتاده و این نوع گلایهها را با ظرافت در اشعارش بیان میکند تا مردم از سطحینگری دین به عمق و باطن دین پی ببرند.
در دیوان شهریار توجه به مفهوم آزادی که حلقه گم شده قرن 21 است، جایگاه والایی دارد، در واقع شهریار با این قطعات شعری توصیفات زیبایی از مفهوم آزادی را بیان میکند. اشعار دیگری هم دارد که در واقع به قضاوتهای ناعادلانهای که بشر امروز به آن مبتلا شده اشاره میکند و این انتقادها در شعر وی مشهود است.
درقطعات شعری این شاعر بزرگ برخی افراد مانند پدر و مادر، استاد و معلم و... جایگاه خاصی دارد و عشق ورزی ویژهای به این افراد دیده میشود، به طورکلی عشق در اشعار شهریار جایگاه ویژهای دارد. وی در بزرگداشت شاعران بزرگ که از عشق سحن به میان آوردهاند توصیفات زیبایی از عشق میکند، چراکه عشق و محبت سرمایه بزرگ اجتماعی است که اگر در جای جای امور زندگی فردی و اجتماعی همه ما عشق و محبت واقعی باشد مشکلات حل میشود.
عشقورزی به امام عصر(عج) در قطعات شعری شهریار موج میزند و ارادت خود را به امام عصر(عج) نشان داده است که نمونه آن قطعه «انتظار» است «دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت / شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت / در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست و... »
قطعه شعر زیبای دیگری از شهریار هست «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا / بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا / نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی / سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا» این شعر قطعه عاشقانهای است که کلمات عامیانه در آن به کار رفته اما آنچنان هنرمندانه سروده شده که یک اثر فاخر است، اینکه بتوانی از کلمات عامیانه شعری پر معنا را بسرایی کار هر کسی نیست.
این شعر هر کسی را متحول میکند در واقع در این شعر نکات باریکی نهفته شده که یکی از این نکات اشاره به این حدیث امام علی(ع) دارد که فرصتها مثل ابر در حال گذر هستند و زمان برای بازگشت به گذشته قابل جبران نیست. در واقع اشعار وی جادویی است که بند بندش بر قلب انسان مینشیند. چه خوب که نسل امروز فرصت پیدا کند با بزرگانی مثل شهریار بیشتر آشنا شود.
شعر شهریار یک تفنن نیست بلکه تجربیاتی از مباحث عاطفی، انسانی و فرهنگی است. امروز معلمان و اساتید شعر و ادب فارسی وظیفه سنگینی دارند که بیشتر از گذشته بزرگان جامعه فرهنگی و ادبی و... را معرفی کرده تا نسلهای امروز از تجربیات و این اساتید و بزرگان الگوگیری داشته باشند.
انتهای پیام