ایام ماه شعبان فرصتی برای معرفتافزایی و تبدیل موضوع
مهدویت به یک جریان بینالمللی است زیرا باور به منجی موعود از باورهای مشترک در تمامی ادیان و مذاهب است؛ باوری که البته همیشه با سوء استفاده و یکسری خرافه از سوی فرصتطلبان نیز همراه بوده است.
ایکنا ـ معمولا در ایام شعبان جشنهای متعدد برگزار میشود و مردم به ساحت مقدس امام زمان(عج) عرض ارادت میکنند ولی گاهی به این حد بسنده میشود؛ نظر شما درباره بزرگداشت عمیقتر این مناسبت چیست؟
ذات جشنهایی که برای بزرگداشت نیمه شعبان برگزار میشود مثبت است زیرا توجه مردم به این موضوع و توجه آنها به شخص امام زمان(عج) منشا برکت برای مردم است و به هر شکلی که خلاف شرع نباشد قطعا مورد رضایت خدا و حضرت ولیعصر(عج) است ولی اگر ما کاری کنیم که توجه مردم به جایگاه آن حضرت بیشتر جلب شود کار مفید و مهمی است. نکته مهمی که مردم باید به آن توجه کنند این است که وجود مبارک امام زمان(عج) چه منافعی برای مردم در دوره غیبت دارد؛ در تعبیر روایات وارد شده است که حضرت مانند خورشید پشت پرده ابر است و هرچند ما ایشان را نمیبینیم ولی وجودشان برای ما مایه برکت است.
اما نکته دیگری که توجه به آن مهمتر است اعتقاد به وجود یک منجی و پایان مثبت تاریخ انگیزهای برای انسانها است تا به سمت صلاح و فلاح بروند و بدانند پیمودن راه درست ارزش فدا شدن و تحمل سختیها را دارد و در واقع یک عاملی برای مقاومت و پایداری در برابر سختیها است. شاید نزدیک به 40 سال قبل اجلاسی در سرزمین فلسطین از سوی اشغالگران صهیونیست با عنوان شناسایی شیعه برگزار شد و از آنجا که برخی از شیعهشناسان یهودی حضور داشتند به دو بال سرخ و سبز شیعه یعنی عاشورا و مهدویت به عنوان رمز بقای شیعه تاکید شد؛ همین اسلامشناسان یهودی هر چند گاهی ضربه به عقاید ما وارد میکنند؛ یکی از این ضربهها تاکید بر روی ماجرای نزدیکی ظهور است یعنی طوری به مردم وانمود میکنند که حضرت همین شش ماه و سال آینده ظهور خواند کرد و توقع و امید کاذبی در بین مردم ایجاد میشود که باعث سرخوردگی مردم شود و مردم وقتی ببینند ظهور محقق نشد باور به مهدویت را از دست بدهند و متاسفانه گاهی دوستان نادان ما هم همراه با دشمنان دانا میشوند.
یکی از دوستان که الان مرحوم شدهاند مطالبی در مورد ظهور و ارتباط آن با حوادث سوریه بیان کرده بودند که جوی در رسانه ایجاد کرد در حالی که سخنان ایشان بد بازتاب داده شده بود. یکی از دوستان گفت ما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که ریشه بیشتر ویدئوهای اینچنینی به اندیشکدههای صهیونیستی بازگشت دارد که دنبال تخریب مهدویت با ایجاد امید کاذب هستند. ما در ایام ولادت حضرت باید عقاید صحیح را به مردم بگوییم و از ایجاد امید کاذب جلوگیری کنیم. طبق روایات خود حضرت هم نمیدانند چه زمانی ظهور میکنند آن وقت ما مردم معمولی چکونه بدانیم لذا توقیت به شدت محکوم شده است و فرمودهاند این افراد دروغگو هستند.
شیعه معتقد است که امام حی که اعمال ما دو روز در هفته بر ایشان عرضه میشود ظهور خواهند کرد و در ایام ولادتشان این فرصت خوبی است که مبلغان و وعاظ در مجالس مرتبط با این ایام به تبیین حقایق بپردازند. اکتفاکردن به یکسری اشعار که فقط جنبه محبت و اظهار علاقه دارد درست نیست گرچه این اشعار هم باید وجود داشته باشد. البته برخی اشعار در شان آن حضرت نیست؛ اگر اشعار مفاهیم و نکاتی صحیح و عمیق را برای مردم بیان میکرد خیلی مفید بود و از این مهمتر اینکه در مجالس اعیاد که جمعیت زیادی در آن حضور دارند باید مطالبی معرفتی برای مردم بیان شود.
البته متاسفانه ذائقه مردم برای شنیدن مطالب علمی کم شده است ولی باید این روند را تغییر دهیم و اگر چنین چیزی محقق شود نیمه شعبان بهتری را رقم خواهیم زد. در روایات و آیات، شب قدر در ماه مبارک رمضان است ولی شب و روز نیمه شعبان هم به عنوان شب قدر مطرح شده است زیرا صاحب قرآن و کسی که نجات نهایی بشر در گرو وجود مبارک اوست در نیمه شعبان به دنیا آمده است؛ مردم در شبهای ماه مبارک رمضان احیا میگیرند و باید احیای نیمه شعبان هم رواج بیابد ولی کمتر به آن پرداخته شده است و بیشتر به شادمانی میپردزایم که در جای خود مفید است.
ایکنا ـ اشاره به سخنانی از مرحوم آیتالله کورانی داشتید که در برخی رسانهها بازتاب درستی پیدا نکرده بود؛ بنده شاید یک ماه قبل از وفاتشان گفتوگویی با ایشان داشتم و تاکید کردند اگر مطالبی که ما در کتاب عصر ظهور در مورد حوادث سوریه بیان کردیم منطبق با عصر ظهور باشد این حوادث بیش از ده سال طول خواهد کشید؛ به این بهانه این پرسش را مطرح میکنم که مهدویت را چگونه میتوان به فرصتی برای تعاملات و تبادلات فرهنگی و علمی بینالمللی تبدیل کنیم؟ آیا حوزه گامهایی برداشته است؟
در سالهای قبل تلاشهایی برای این کار انجام شده است؛ اصل تفکر مهدویت در اسلام جزء مسلمات است و حتی سلفیها هم اعتقاد دارند؛ من کذب المهدی فقد کفر، گرچه آنان میگویند حضرت در آخرالزمان به دنیا میآیند؛ البته اوصاف حضرت و اینکه از نسل قریش و پیامبر(ص) هستند را بیان میکنند؛ یهودیت هم باور به منجی دارند ولی چون دینشان قومی است موعودشان هم قومی است. در مسیحیت هم با تفکر منجی مواجهیم و حتی در ادیان غیر الهی هم ریشه این تفکر وجود دارد لذا زمینه طرح موضوع منجی قابل دفاع است. در این زمینه کارهایی شده است و جلسات و گفتمان و کنفرانسهای مهدویت تشکیل شده ولی عمدتا در حد یک حادثه و نه جریان بوده است. این باید به جریان و ساختار در فرهنگ عمومی داخلی و خارجی تبدیل شود. اگر ما به صورت بنیادی در این عرصه کار کرده بودیم میتوانستیم برخی مسائل را مدیریت کنیم.
در سال 2002 میلادی اجلاس تاسیسی شورای رهبران دینی در تایلند برگزار شد و بنده هم سخنران آن بودم؛ در آنجا بیان کردم که اگر جهان تحت سلطه رهبران دینی بود ما کمتر شاهد جنگ و خونریزی و ظلمهایی بودیم که امروز شاهد آن هستیم و این تعبیر سبب شد تا سخنرانهای مختلف به این جمله بنده ارجاع دهند.
موضوع منجی میتواند به عنوان یک عامل وحدت بین رهبران دینی و علاقهمندان به حق در عرصه بینالمللی تبدیل و به ابزاری در برابر استکبار جهانی باشد؛ استکبار جهانی فقط دنیا را میبیند و نه آخرت را، گرچه از تبعیت از حضرت مسیح(ع) دم میزند ولی پایبند به آن نیست و اصرار دارد که عاقبت جهان همین لیبرالیسم و کاپیتالیسم است و خود را بالاترین الگوی جهان میداند؛ البته خودشان هم به ارزشهای لیبرالیستی پایبند نیستند و امروز بدترین و سختترین شکل استبداد و فاشیست با برچسب دموکراسی به خورد مردم جهان داده میشود؛ افکار رئیس جمهور امروز آمریکا افکار منحط فاشیستها و مستبدان عالم است که صریح و بیپرده از سوی ترامپ بیان میشود.
در سال 2008 بنده در اجلاسی در داووس سوئیس به مناظره با اندیشمندی از غرب پرداختم و او پرسید اگر دموکراتها در آمریکا انتخاب شوند آیا به نفع ایران نیست و بنده عرض کردم دموکراتها و جمهوریخواهان در روش با هم فرق دارند ولی اصولشان یکی است؛ در آن زمان اوباما مقالهای منتشر کرده و 15 بار از سلطه جهانی آمریکا سخن گفته بود؛ اوباما مدعی بود دموکرات است؛ دموکراتها با زیرکی و پنهانی اندیشه خود را دنبال میکنند ولی ترامپ علنا میگوید باریکه غزه و گرینلند و کانال پاناما و کانادا برای ماست و اگر مدتی بگذرد خواهد گفت ایران و بعد کل جهان، برای آمریکا است. این تفکر ابلیسی و شیطانی است.
بوش در دروان ریاست جمهوری خود از ایران به عنوان محور شرارت یاد کرد؛ بنده در همان زمان در مصاحبه با یک خبرنگار آمریکایی عرض کردم امروز آمریکا و رژیم منحوس اسرائیل محور شیطانی هستند. نتانیاهو دهها هزار نفر را کشته و صدها هزار نفر را مجروح و آواره کرده است ولی هیچ نگرانی و ناراحتی هم ندارد و به قانون لاهه هم پایبند نیست و در چنین فضایی، تفکر مهدویت مانند گل خوشبویی در بین خارهای زیاد و گیاهان انگلی است که میتواند باعث شادی مشام بشریت شود و در پرتو آن انسانها میتوانند نسبت به رواج ارزشهای متعالی گام بردارند.
ارزشهای متعالی در بین همه انسانها پذیرفته شده است؛ همه خوبی عدالت و صداقت و بدی ظلم و دروغگویی و خیانت و دزدی و غارت را میپذیرند و همه این مفاهیم میتواند در مهدویت تجلی دوباره پیدا کند زیرا حکومت مهدوی، حکومت عدل مطلق است و ارزشها در آن جامعه مورد احترام است و اگر کسانی هم ناقض آن باشند اندک خواهند بود بنابراین مهدویت تفکری علیه جریان شیطانی و محورهای شیطانی است.
ایکنا ـ چقدر میشود این نگاه را به دیدگاه آخرالزمانی یهودیت یا مسیحیت منتسب کرد؟
نتانیاهو که جنایاتی مرتکب شد که به مراتب شدیدتر و خشنتر از جنایات هیتلر بود در سخنرانیهایش خود را کسی معرفی کرد که ماموریت داشته است و گویی برای آمدن منجی قوم یهود زمینهسازی میکند؛ یعنی این نوع سوء استفاده وجود دارد.
ترامپ تفکراتی شیطانی دارد که هیچ سازگاری با مسیحیت ندارد و در سخنانش میگوید مردم غزه باید آنجا را ترک کند گویی او فرمانروای عالم است و از تبدیل غزه به مرکز تفریحی حرف میزند؛ این مطالب چقدر با ارزشهای مسیحی منطبق است؟ جالب اینکه از برگرداندن خدا به آمریکا هم سخن میگوید یعنی شیطان میخواهد خدا را به کشورش برگرداند. کجای تفکر او به مسیحیت نزدیک است، یکسری مسائل جزئی مانند سقط جنین و ممنویت همجنسبازی را مطرح کرده است که خوب است ولی ظلم او در جهان در حال فراگیرشدن است. رویکرد او معاملات ملکی و بنگاهی و سود و زیانی است. الان دیده است گرینلند منابع کمیاب زیادی دارد لذا روی آن دست گذاشته است و مدعی بازگرداندن خدا به آمریکا هم هست؛ این سوء استفاده در ادبیاتشان وجود دارد و ظالمان گذشته هم از این شعارها زیاد میدادند و منافعشان را دنبال میکردند.
ایکنا ـ باور ما به پیوند دین با سیاست است ولی در تبلیغ دین در کشور از سوی برخی منبریها شاهدیم که طوری این مسئله بیان میشود که بازتاب منفی دارد به تعبیر دیگر برخی مسائل را به روایات مهدوی ربط میدهند که مورد پذیرش نیست نظر شما چیست؟
ما باید به شدت از تطبیق مصادیق بر حوادث اطراف خود بپرهیزیم زیرا ممکن است درست نباشد؛ در دوره صفویه هم برخی گفتند که ظهور در این زمان رخ خواهد داد ولی نشد، اما این دلیل آن نیست که سیاست را جدا از دین بدانیم؛ اساسا رسالت انبیا برقراری عدالت و مبارزه با طاغوت با همکاری مردم بود و این مسئله بدون داشتن قدرت و تشکیل حکومت ممکن نیست.
علی عبدالرازق در کتاب الحکم فی الاسلام در مصر به این موضوع پرداخت که اسلام، حکومت ندارد ولی با عکسالعمل الازهر و جهان اسلام در صد سال قبل مواجه شد گرچه بعدا به تدریج تکرار شد. همه مذاهب اسلامی باور دارند که پیامبر(ص) حکومت تشکیل داد گرچه آنها قائل به خلفای اول تا چهارم هستند و ما قائل به امامت. بنابراین ما نمیتوانیم مسلمات را منکر شویم.
یکی از حرفهای بسیار بیپایهای که این روزها در مورد ولایت فقیه مطرح میکنند که نشان از عدم مطالعه است؛ این است که میگویند هیچ فقیهی قائل به ولایت فقیه نیست در حالی که بنده در کتاب ولایت فقیه مفصلا به این بحث پرداختهام؛ مسئله ولایت فقیه طوری است که مرحوم صاحب جواهر فرموده است کسی که در ولایت عامه فقیه تردید کند بویی از فقه نبرده و هیچ آشنایی با کلمات معصومین(ع) ندارد؛ صاحب جواهر فقیه مؤدبی است و از کلمات تند استفاده نمیکند ولی اینجا این چنین تعبیری به کار میبرد و آن وقت کسانی این سخنان بی پایه را میگویند.
در سال 1414 فان اس، در اجلاس شیخ مفید مدعی شد که هیچکدام از شما (خطاب به علمای حاضر) تحقیقاتی را که بنده در مورد شیخ مفید کردهام نداشتهاید و در آثار او هیچ نشانهای از ولایت فقیه نیست؛ بنده عرض کردم اصطلاح ولایت فقیه متاخر و از دوره مرحوم نراقی بیان شده است در حالی که مفید در مقنعه در ابواب مختلف به محتوای ولایت فقیه پرداخته است. در بحث امر به معروف و نهی از منکر، در باب نماز جمعه، انفال و اجرای حدود و ... . این اندیشمند شرمنده و خجالتزده شد و گفت معلوم شد مطالعات من در مورد مفید ناقص است.
واقعا اگر کسی یک ذره توجه علمی داشته باشد و مقنعه را ببیند از این حرفها نمیزند؛ شیخ مفید میگوید امر به معروف و نهی از منکر وظیفه سلطان است و در دوره معصومین بر عهده ایشان و بعد از آن بر عهده علما و فقها است؛ غربیها در تلاشند تا اسلام سیاسی را حذف و اسلام غیرسیاسی را ترویج کنند به همین دلیل مراکز اسلامی ما در غرب را مورد هجمه قرار دادهاند یا تولیت آن را به افرادی میدهند که طرفدار اسلام غیرسیاسی هستند؛ در تولیت حرم مطهر حضرت زینب(س) هم این موضوع وجود دارد و تولیت آن را به یک فردی دادند که مثلا غیرسیاسی است و این یک خطر برای جهان اسلام است. تفکر این که اسلام به سیاست کاری دارد خطرناک و توسط مستشرقین ترویج شده است و عبدالرزاق هم تحت تاثیر این افراد از این نوع مطالب به کار برده است.
بر این نکته در خاتمه بحث تاکید کنم که وجود مقدس امام زمان(عج) برای همه دعا میکند و اوضاع و احوال ما را میبینند و هرقدر ما بیشتر توجه داشته باشیم ایشان هم به ما توجه دارند؛ در روایت بیان شده است که پرسیدند جایگاه ما نزد شما چطور است و امام پاسخ دادند همانطور که جایگاه ما در نزد شماست یعنی همانطور که شما به ما توجه دارید ما هم توجه داریم؛ بنابراین باید به معنای واقعی ارادت و محبت خود را به امام طرح کنیم؛ اگر معتقد به امام هستیم معنا ندارد که دروغ بگوییم و نماز نخوانیم و حجاب نداشته باشیم و روزه نگیریم و خمس ندهیم زیرا امام برای اجرای اوامر و دستورات الهی خواهند آمد. اگر نماز نمیخوانیم و روزه نمیگیریم فکر نکنیم امام زمان(عج) را دوست داریم و نباید گرفتار توهم شویم؛ عاشق امام زمان(عج) عاشق بندگی و اطاعت از دستورات خدا و اجرای آنها است.
گفتوگو از علی فرج زاده
انتهای پیام