وی با اشاره به اینکه این کتاب به قلم حمید حسام نویسنده توانمند همدانی به رشته تحریر درآمده است، گفت: این کتاب که نگارش آن حدود 7 الی 8 سال به طول انجامیده است؛ از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده و دوم اسفندماه ساعت 9 صبح در سالن شهدای استانداری همدان رونمایی میشود.
زرینکمر بیان کرد: این کتاب مجموعه خاطرات شهید حسن ترک به روایت خانواده این شهید قرآنی، دوستان و همرزمانش است که در 524 صفحه جمعآوری شده است، خاطرات این شهید شامل دو بخش زندگی شهید پیش از آغاز جنگ و دوران دفاع مقدس است.
وی ضن معرفی شهید حسن ترک ابراز کرد: وی فرمانده ۲۳ ساله و گمنام لشکر انصارالحسین، از سوی رزمندگان این لشکر به عنوان «عارفِ لشکر» شناخته میشد. او که معلم علوم قرآنی بود، با تلفیق رزم و سلوک عرفانی، به فرماندهای برجسته در جنگ و الگویی برای زندگی تبدیل شد. شهدایی همچون حاج حسین همدانی، علی چیتسازیان، علی خوشلفظ و میرزامحمد سلگی، او را آیینۀ تمامنمای جهاد میدانستند.
مدیر روابط عمومی حوزه هنری استان همدان اشاره کرد: بههمین دلیل شهید همدانی وصیت کرد که پس از شهادت، در کنار مزار حسن ترک به خاک سپرده شود.
وی اشاره کرد: بررسی خاطرات شهید حسن ترک تأملی در تاریخ دفاع مقدس دو لشکر 27 محمد رسول الله(ص) و عملیات لشکر 32 انصارالحسین(ع) است. از این منظر، شنیدن خاطراتش، خواننده را با عرفان جنگ در خانقاهِ بازیدراز آشنا میکند.
زرین کمر با اشاره به اینکه شهید ترک در عملیاتهای فتحالمبین، والفجر مقدماتی، مسلمابنعقیل و پدافندی سومار مجروح شد و سرانجام در عملیات والفجر ۸، پس از چند شبانهروز نبرد، هدف تیر تکتیرانداز دشمن قرار گرفت، افزود: یادداشتهای روزانهاش در روزهای پایانی، حاکی از رسیدن به مرحلۀ یقین برای شهادت است.
وی در پایان گفت: کتاب «فانوسی که افسانه نبود» با شیوهای بدیع، داستان واقعی زندگی شهید حسن ترک را از زبان خود او و با زاویۀ دید اول شخص روایت میکند. این اثر کاملاً مستند، بر پایۀ گفتههای ۸۵ راوی و چهار دفتر یادداشت روزانه شهید ترک شکل گرفته است.
زرین کمر با اشاره به بخشی از کتاب گفت: در بخشی از کتاب میخوانیم «سی چهل نفریم، اما خدا با ماست. سه شبانهروز است که نخوابیدهام. پشت این خاکریز نصفهنیمه، فقط شهدا خوابیدهاند و با خمپارههایی که گاهی دوروبرشان منفجر میشود هم بیدار نمیشوند. ساعتی پیش، دوست طلبهام، حمید ملکی، خودش را به خط رساند. نمیدانست دو تا از برادرانش اینجا شهید شدهاند. به شوخی پرسید: «حسن، چه خبر است؟! همه را شهید کردی خانه آباد!» رمق حتی حرفزدن نداشتم. گفتم: «در بهشت باز شده و دارم بچهها رو یکییکی میفرستم تو».
انتهای پیام