همانگونه كه اسلام وارد نبرد آزادیبخش در عرصه داخلى انسان میشود، براى آزادى انسان در عرصه اجتماعى نيز وارد نبردى ديگر میشود. اسلام در عرصه داخلى انسان، بتهای تمايلات و شهواتى كه آزادى انسانى او را سلب میكند و در عرصه روابط متقابل افراد، بتهاى اجتماعى را درهم میشكند و انسان را از عبوديت و بندگى آنها آزاد میسازد و به بندگى انسان نسبت به انسان ديگر پايان میدهد. [...] بندگى انسان نسبت به خدا موجب میشود انسانها همگى در سطحى واحد در مقابل معبودى كه خالق هستى است، قرار بگيرند. بنابراين هيچ امتى حق استعمار و به بردگی كشاندن ديگر امتها را ندارد. [شهید محمدباقر صدر، کتاب اسلام راهبر زندگی، ص۳۶۰-۳۶۱]