صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۲۷۶۰۹۲
تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۴
سیاق مواجهه با بحران در سوره یوسف(ع)

سوره یوسف(ع) فرهنگ‌نامه‌ مدیریت بحران الهی است و هنر بهره‌گیری از بلا برای بیداری دل‌ها را می‌آموزد. درس‌هایی که هر دل نگران و هر اندیشه‌ خسته از طوفانی می‌تواند از آن بهره‌ گیرد.

آیت‌الله احمد مبلغی، استاد درس خارج فقه حوزه علمیه طی مجموعه یادداشت‌هایی با محوریت سوره یوسف(ع) برداشت‌های تفسیری و درس‌آموز از این سوره را مطرح کرده‌اند. در یادداشت‌های قبلی سه برداشت تفسیری از سوره یوسف(ع) شامل «خوانشی اخلاقی از سوره یوسف(ع)»، «خوانشی از قصه يوسف(ع) در پرتو علوم ارتباطات» و «خوانشی تفسیری با نگاه روانشناختی اجتماعی» مطرح شد و امروز یادداشت «خوانش سوره یوسف بر پایه پوشش ریسک و مدیریت بحران» را با هم می‌خوانیم. 

این سوره، حکایتی است که از نسیم آغاز می‌شود و در طوفان می‌بالد؛ قصه‌ای که از رویایی شیرین آغاز می‌شود و به حکومتى پرشکوه ختم می‌شود. سوره‌ای که در آن، هم فراق هست و هم وصال؛ هم زخم حسادت هست و هم مرهم محبت؛ هم زندان هست و هم تخت وزارت.

نخستین بحران: آتش حسادت و تدبیر پدرانه

در آغاز راه، خوابی ساده، جرقه‌ بحران می‌شود. حسادت برادران، همچون آتشی زیر خاکستر در کمین نشسته‌ است و پدری ژرف‌نگر و دل‌آگاه، آن رؤیای شیرین را به دامن سکوت می‌سپارد، تا شعله‌ فتنه برافروخته نشود. اینجاست که نخستین درس تدبیر رخ می‌نماید: پنهان داشتنِ راز در وقت فتنه و نگاهبانی از رؤیا پیش از رسیدن وقت تاويل.

دومین بحران: شهوت، غریزه و پرواز از دام گناه

دل زلیخا در بند و چشم یوسف در افق؛ هنگامه‌ای که نهیب غریزه از در درآمده و عقل در آستانه‌ کوچ. اما یوسف، به جای ماندن، گریخت؛ به جای تسلیم، تسلیم خدا شد و اینجا، مدیریت غریزه با پاکی و پرهیز جلوه‌گر شد؛ آنجا که گریز، عین شجاعت بود و بستن در، رمز رهایی.

سومین بحران: زندان، غربت و دعوت در تاریکی

زندانی شد بی‌گناه، دور از خانه، دور از حریر مهر پدر. اما همان زندان، بدل شد به مدرسه‌ معنا. از میان دیوارهای سرد، نوری به دل‌ها تاباند، و از قعر سیاه‌چال، راهی به سوی نور گشود و این، تدبیر آزمون‌ها بود با صبر؛ هنر بهره‌گیری از بلا، برای بیداری دل‌ها.

چهارمین بحران: سیاست، قدرت، و شکوفایی شایستگی

از عمق تاریکی زندان، به روشنای تخت وزارت رسید؛ اما نه با تملق، و نه با طمع. یوسف، آنگاه که علمش را دانستند و صداقتش را چشیدند، خود را پیشنهاد نکرد مگر به شرط امانت و دانایی: « قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ؛ [يوسف] گفت مرا بر خزانه ‏هاى اين سرزمين بگمار كه من نگهبانى دانا هستم»(آیه 55 سوره یوسف). و چنین بود که تدبیر سیاسی‌اش، با فضیلت و کفایت آمیخته شد؛ تدبیرِ قدرت، نه با رقابت، بلکه با رسالت؛ نه با ریاست‌طلبی، بلکه با صلاحیت‌مندی.

پنجمین بحران: قحطی و شاهکار تدبیر یوسفی

سپس بحرانِ بزرگ از راه رسید: قحطی، خشکسالی، تهی‌دستی مردم. اما آنکه در روز فراوانی، تدبیرِ فردا کرده بود، برای این روزِ سخت آماده بود. فرمان داد:

بکارید، اما بخشی را نگه دارید؛
بخورید، اما اندک و به‌اندازه؛
بخشید، اما حکیمانه.
و اینگونه، بحران، پیش از آمدنش مهار شد.
درسی بزرگ در مدیریت منابع، پیش‌بینی آینده و تقسیم خردمندانه‌ی نعمت‌ها.

ششمين بحران: فراق پدر و فرزند و صبر زیبا

یعقوب، با چشمی اشک‌بار و دلی امیدوار، سال‌ها دوری را تاب آورد. گم‌شده‌اش فقط یوسف نبود؛ بنیامین نیز رفت و امید نیز گاه در شُرف رفتن. اما صبر را زیبا خواند و امید را با گریه نگه داشت و این، تدبیر در میانه‌ درد بود؛ مدیریت داغ و فقدان با ایمان و اشک.

آیا این سوره، چیزی جز فرهنگ‌نامه‌ مدیریت بحران الهی است؟ آیا نمی‌توان از آن، درسی گرفت برای هر دل نگران و هر اندیشه‌ خسته از طوفان؟

انتهای پیام